crier

/ˈkraɪər//ˈkraɪə/

معنی: دوره گرد، دستفروش، جارچی، منادی
معانی دیگر: (کسی که فریاد می زند) دادزن، فریادزن، اهل داد و فریاد، (کسی که گریه می کند) گریه ای، زود اشک، منادی (crier town هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who cries.

(2) تعریف: one who cries aloud or proclaims news or advertisements, such as a town crier or a hawker of merchandise.
مشابه: herald

جمله های نمونه

1. Even the town crier of nearby Faringdon was on hand to give an official reception.
[ترجمه گوگل]حتی فریاد شهر فرینگدون در همان حوالی برای پذیرایی رسمی حاضر بود
[ترجمه ترگمان]حتی جارچی شهر of نیز برای دادن رسمی به یک میهمانی رسمی دست به دست هم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr Johnson secretly arranged with deputy crier David Mitchell to propose during one of his ear-splitting announcements.
[ترجمه گوگل]آقای جانسون به طور مخفیانه با دیوید میچل، معاون فریاد، قرار گذاشت تا در یکی از اعلامیه‌های گوش‌خراش خود، خواستگاری کنند
[ترجمه ترگمان]آقای جانسون به طور مخفیانه با معاون \"دیوید میچل\" ملاقات کرد تا در طی یکی از آگهی های تقسیم گوش خود پیشنهاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The old town crier was an advertiser.
[ترجمه گوگل]گریه کننده شهر قدیمی یک تبلیغ کننده بود
[ترجمه ترگمان]جارچی قدیمی شهر advertiser بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The victim cried like a professional, a virtuoso crier.
[ترجمه گوگل]قربانی مانند یک حرفه ای گریه می کرد، یک گریه کننده فضول
[ترجمه ترگمان]قربانی مثل یه فروشنده حرفه ای گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Leading voice: Town Crier Alan Booth beat 7schoolchildren when they carried out an experiment on shouting.
[ترجمه گوگل]صدای اصلی: Town Crier Alan Booth 7 کودک مدرسه ای را هنگامی که آزمایشی را روی فریاد انجام دادند کتک زد
[ترجمه ترگمان]صدای رهبری: آلن Booth ون به هنگام اجرای آزمایشی برای فریاد زدن ۷ بچه مدرسه ای را شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It enlisted the help of the Town Crier to encourage parishioners to empty their larders in time for Lent.
[ترجمه گوگل]این از تاون کریر کمک گرفت تا مردم محله را تشویق کند که سالن های خود را به موقع برای روزه خالی کنند
[ترجمه ترگمان]این کار به کمک شهر crier برای تشویق مردم به خالی کردن larders در زمان روزه گرفتن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her son-in-law is the world's tallest Town Crier at seven feet two inches and he wears size 15 shoes.
[ترجمه گوگل]داماد او بلندترین تاون کرایر جهان با ارتفاع هفت فوت و دو اینچ است و کفش سایز 15 می پوشد
[ترجمه ترگمان]داماد او، بلندترین شهرک جهان است که در ارتفاع هفت پا و دو اینچ قد دارد و ۱۵ کفش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Chittenden was replaced as Chester's town crier last year after he resigned.
[ترجمه گوگل]آقای چیتندن سال گذشته پس از استعفا به عنوان مربی شهر چستر جایگزین شد
[ترجمه ترگمان]آقای Chittenden سال گذشته پس از استعفای او به عنوان \"جارچی شهر Chester\" جایگزین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. May the Town Crier remain in the very capable hands of the college students and lecturers for a long time to come.
[ترجمه گوگل]باشد که Town Crier برای مدت طولانی در دستان بسیار توانمند دانشجویان و اساتید دانشگاه باقی بماند
[ترجمه ترگمان]در ماه مه شهر crier در دستان توانای دانشجویان کالج و استادان برای مدتی طولانی باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Before we had newspapers, a town crier would cry the news.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه روزنامه داشته باشیم، گریه کننده شهر این خبر را می گریست
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه روزنامه داشته باشیم جارچی شهر اخبار رو فریاد می زنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This was where the town crier cried the news.
[ترجمه گوگل]اینجا بود که گریه کننده شهر این خبر را گریه کرد
[ترجمه ترگمان]این همان جایی بود که جارچی شهر فریاد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The slogan crier saw the dog and frog jump and fro in the fog.
[ترجمه گوگل]فریاد شعار سگ و قورباغه را دید که در مه و آن طرف می پریدند
[ترجمه ترگمان]The سگ و قورباغه را دید که در مه عقب و عقب می پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now the crier called the train ready and they got on.
[ترجمه گوگل]حالا فریاد قطار را آماده صدا کرد و سوار شدند
[ترجمه ترگمان]حالا جارچی به قطار زنگ زد و آن ها سوار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has been designated the crier of this village.
[ترجمه گوگل]او به عنوان مداح این روستا تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]اون جارچی این روستا شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Leave her alone. She's natural crier.
[ترجمه گوگل]تنهاش بذار او یک گریه کننده طبیعی است
[ترجمه ترگمان] ولش کن اون جارچی natural
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوره گرد (اسم)
badger, huckster, caird, costermonger, crier, peripatetic

دستفروش (اسم)
badger, huckster, crier, vendor, peddler, vender, duffer

جارچی (اسم)
blazer, crier, beadle, herald, town crier, bellman, trumpeter, shouter

منادی (اسم)
mouthpiece, crier, herald, town crier, bellman, harbinger, high priest

انگلیسی به انگلیسی

• announcer, herald; one who cries, crybaby (slang)

پیشنهاد کاربران

بپرس