crosstalk

/ˈkrɔːstɔːk//ˈkrɒstɔːk/

مکالمه متقابل، (رادیو و تلفن) روی هم افتادن دو خط (یا دو ایستگاه رادیو)، تداخل صوتی، همبر آوایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: interference, as on a telephone, radio, or other electronic receiver, by other sound or radio signals from another channel.

(2) تعریف: informal conversation or chatter.

- The audience's cross talk drowned out the speaker.
[ترجمه گوگل] صحبت متقابل حضار، سخنران را غرق کرد
[ترجمه ترگمان] گفتگوی تلفنی حضار از سخنران خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Be alert to the possibility of change to cross-talk between four people, which is much more difficult for the speechreader.
[ترجمه گوگل]نسبت به امکان تغییر گفتگوی متقابل بین چهار نفر هوشیار باشید، که برای سخنرانی‌خوان بسیار دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]در مورد احتمال تغییر جهت صحبت بین چهار نفر، که برای the بسیار دشوارتر است، آگاه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This effect is called cross-talk and can be a great nuisance and embarrassment.
[ترجمه گوگل]این اثر متقاطع نامیده می شود و می تواند یک مزاحمت و خجالت بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]این اثر متقابل نامیده می شود و می تواند مایه دردسر و شرمندگی بزرگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In Power IC, crosstalk between high voltage power devices and low voltage devices can cause circuit operation failure and even latch-up .
[ترجمه گوگل]در پاور آی سی، تداخل بین دستگاه های برق فشار قوی و دستگاه های ولتاژ پایین می تواند باعث خرابی عملکرد مدار و حتی قفل شود
[ترجمه ترگمان]در IC قدرت، crosstalk بین دستگاه های قدرت ولتاژ بالا و دستگاه های کم ولتاژ می تواند باعث شکست عملکرد مدار و حتی لچ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Crosstalk performers try to use funny conversations tomake the audience laugh.
[ترجمه گوگل]مجریان Crosstalk سعی می کنند از مکالمات خنده دار برای خنده حضار استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]مجریان crosstalk سعی می کنند از صحبت های خنده دار و خنده حضار استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Typical for Chinese is the crosstalk show, where a pair of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه گوگل]معمولی برای چینی، نمایش متقابل است، که در آن یک جفت کمدین مخاطب را با بازی کلمات سرگرم می کنند
[ترجمه ترگمان]نمونه برای چینی ها، نمایش crosstalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با کلمه بازی تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The low crosstalk characteristics of micro shield lines are investigated through mixed spectral domain approach.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های تداخل کم خطوط محافظ میکرو از طریق رویکرد دامنه طیفی مختلط بررسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شنوایی پایین خطوط سپر ریز از طریق روش طیفی ترکیبی مورد بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The structure may have less complex focusing, reduced crosstalk, tighter pixel packing density, increased quantum efficiency, and wafer-level packaging.
[ترجمه گوگل]این ساختار ممکن است فوکوس پیچیده‌تر، کاهش تداخل، تراکم بسته‌بندی پیکسلی فشرده‌تر، افزایش بازده کوانتومی و بسته‌بندی در سطح ویفر داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ساختار ممکن است تمرکز پیچیده کمتری داشته باشد، کاهش شنوایی، کاهش تعداد پیکسل بیشتر، افزایش راندمان کوانتومی، و بسته بندی سطح ویفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Crosstalk, or xiangsheng, is a language art combining four basic techniques: speech, mimicry, comedy and song.
[ترجمه گوگل]Crosstalk یا xiangsheng یک هنر زبانی است که چهار تکنیک اصلی را ترکیب می کند: گفتار، تقلید، کمدی و آهنگ
[ترجمه ترگمان]crosstalk یا xiangsheng یک هنر زبانی است که چهار تکنیک اصلی را ترکیب می کند: سخنرانی، تقلید، کمدی و ترانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For signals routed side-by-side, forward crosstalk requires extremely long parallel runs to couple enough energy to cause circuit malfunction.
[ترجمه گوگل]برای سیگنال‌هایی که در کنار هم قرار می‌گیرند، تلاقی رو به جلو نیاز به دویدن موازی بسیار طولانی دارد تا انرژی کافی برای ایجاد اختلال در مدار جفت شود
[ترجمه ترگمان]برای سیگنال هایی که از پهلو به سمت جلو حرکت می کنند، crosstalk به سمت جلو نیاز به دویدن بسیار موازی طولانی تا زوج انرژی کافی برای ایجاد نقص در مدار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, the most critical problem is the crosstalk disturbance.
[ترجمه گوگل]با این حال، بحرانی ترین مشکل اختلال تداخل است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مهم ترین مساله اختلالات شنوایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Also, there is also the possibility of crosstalk interference.
[ترجمه گوگل]همچنین امکان تداخل تداخلی نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هم چنین احتمال تداخل هم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Integrated near-end crosstalk is a major test on the number of 5 type cable crosstalk performance and development.
[ترجمه گوگل]تداخل نزدیک به پایان یکپارچه یک آزمایش بزرگ در مورد عملکرد و توسعه تداخل کابل 5 نوع است
[ترجمه ترگمان]crosstalk در فاصله نزدیک به هم یک آزمایش بزرگ بر روی تعداد ۵ نوع برنامه فشرده کابلی و توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The frequently visited problems were crosstalk from adjacent layers and transmission loss.
[ترجمه گوگل]مشکلاتی که اغلب مورد بازدید قرار می‌گرفتند، تداخل از لایه‌های مجاور و از دست دادن انتقال بود
[ترجمه ترگمان]مشکلات بازدید شده به کرات از لایه های مجاور و از دست رفتن انتقال استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Crosstalk comedian Guo Degang appearance in the movie.
[ترجمه گوگل]کمدین Crosstalk گوئو دگانگ در این فیلم ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]کمدین crosstalk گیو در فیلم ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sometimes crosstalk players make fun of themselves to make the audience roar with laughter.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات بازیکنان متقاطع خود را مسخره می کنند تا تماشاگران از خنده غرش کنند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، بازیکنان crosstalk خود را مسخره می کنند تا تماشاچیان از خنده روده بر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] کراستاک
[برق و الکترونیک] همشنوایی، تداخل سیگنالی 1. صدای زمینه ای که همراه با صدای اصلی در گیرنده شنیده می شود و دلیل آن مدوله کننده ی تداخلی با سایر تزویجهای نامطلوب با کانالهای مخابراتی دیگر است . 2. بر هم کنش سیگنالهای صدا و تصویر در سیستم تلویزیون که منجر به مدوله کنندهی ویدئو با حامل صدا یا مدوله کنندهی صدا با حامل تصویر می شود . 3. بر هم کنش سیگنالهای رنگ نمایی و درخشایی درگیرنده ی تلویزیونی رنگی .
[کامپیوتر] تداخل صدا ؛ تداخل صحبت
[برق و الکترونیک] بر هم گفتاری، هم شنوایی

انگلیسی به انگلیسی

• informal conversation, chat; fast and witty conversation; (telecommunications) interference caused by the mixing of two frequencies that are traveling on different channels (as on a telephone or radio)

پیشنهاد کاربران

کراحرف
کَراحرف
�کَرا� ( cross ) و �حرف� ( talk )
[در الکترونیک] هم شنوایی
مکالمة متقابل
اشاره به گفته های دیگران
ایجاد تداخل در تمرکز دیگران
ایجاد تداخل در یک فرایند
crosstalk ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: هم‏شنوی
تعریف: درهم‏آمیزی ناخواستۀ دو نشانک/ سیگنال که در دو محیط انتقال نزدیک به یکدیگر حمل شوند|||* این معادل مخفف درهم‏شنوی است.
[در مخابرات] هم شنوی
اثر متقابل
نشتی
conversation that does not relate to the main topic being discussed

تعامل کلامی، گفتگوی متقابل.
نویز
[پیام ، سیگنال ، صدا]
هم افتادگی ، روی هم افتادگی ، درهم رَوی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس