crucial

/ˈkruːʃl̩//ˈkruːʃl̩/

معنی: قاطع، وخیم، بسیار سخت
معانی دیگر: بسیار مهم، حیاتی، حیاتی و مماتی، سرنوشت ساز، (محل) بزنگاه، پراهمیت، حساس، حاد، (پزشکی) به شکل صلیب، خاجی، خاج سان، چلیپایی، شدید، سخت، دشوار، مشکل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: crucially (adv.)
• : تعریف: of decisive importance; critical.
متضاد: incidental, minor, unimportant
مشابه: central, critical, fatal, grave, imperative, momentous, pivotal, serious, vital

- Having a first-aid kit can be crucial in an emergency.
[ترجمه Work Man] داشتن یک جعبه کمک های اولیه در شرایط اضطراری می تواند حیاتی باشد.
|
[ترجمه گوگل] داشتن کیت کمک های اولیه می تواند در مواقع اضطراری بسیار مهم باشد
[ترجمه ترگمان] داشتن یک جعبه کمک های اولیه می تواند در شرایط اضطراری حیاتی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This information was crucial in making the decision.
[ترجمه گوگل] این اطلاعات در تصمیم گیری بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان] این اطلاعات در تصمیم گیری بسیار مهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a crucial decision
تصمیم سرنوشت ساز

2. a crucial incision
شکاف خاجی،برش صلیبی شکل

3. a crucial scar
جای زخم خاجی،جای زخم صلیبی شکل

4. at the crucial moment
در لحظه ای حساس

5. sound planning is crucial to economic development
برنامه ریزی معقول برای پیشرفت اقتصادی اهمیت حیاتی دارد.

6. Money will be crucial to the accomplishment of our objectives.
[ترجمه گوگل]پول برای دستیابی به اهداف ما بسیار مهم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پول برای تحقق اهداف ما حیاتی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The authorities proved unyielding on one crucial opposition demand.
[ترجمه گوگل]مقامات ثابت کردند که نسبت به یک خواسته حیاتی مخالفان تسلیم نشده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات در یک تقاضای بسیار شدید مخالف مقاومت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's absolutely crucial that we get this right.
[ترجمه گوگل]این کاملاً حیاتی است که ما این موضوع را به درستی دریافت کنیم
[ترجمه ترگمان]کاملا حیاتی است که این حق را به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This aid money is crucial to the government's economic policies.
[ترجمه گوگل]این پول کمک برای سیاست های اقتصادی دولت بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]این کمک مالی برای سیاست های اقتصادی دولت حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is regarded as the crucial factor in deciding who should get priority.
[ترجمه گوگل]این به عنوان عامل مهم در تصمیم گیری در مورد اینکه چه کسی باید اولویت داشته باشد در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]این به عنوان عامل تعیین کننده در تصمیم گیری در مورد اینکه چه کسی باید اولویت داشته باشد، در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The negotiations with the company had reached a crucial stage.
[ترجمه گوگل]مذاکرات با این شرکت به مرحله حساسی رسیده بود
[ترجمه ترگمان]مذاکرات با شرکت به مرحله حیاتی رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Barker's testimony is crucial to the prosecution's case.
[ترجمه گوگل]شهادت بارکر برای پرونده دادستان بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]شهادت بارکر برای پرونده دادستانی حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The allegiance of uncommitted voters will be crucial.
[ترجمه گوگل]وفاداری رای دهندگان غیرمتعهد بسیار مهم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]وفاداری رای دهندگان uncommitted حیاتی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had administrators under him but took the crucial decisions himself.
[ترجمه گوگل]او مدیران زیر دست خود داشت اما تصمیمات حیاتی را خودش می گرفت
[ترجمه ترگمان]او مدیران را زیر نظر داشت، اما خودش تصمیمات مهم را اتخاذ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Defence of the realm is crucial.
[ترجمه گوگل]دفاع از قلمرو بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]دفاع از کشور حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The process of disarmament is at a crucial turning point.
[ترجمه گوگل]روند خلع سلاح در یک نقطه عطف حیاتی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]فرآیند خلع سلاح در نقطه عطف حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The work of monks was crucial in spreading Christianity.
[ترجمه گوگل]کار راهبان در گسترش مسیحیت بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان]کار راهبان در گسترش مسیحیت حیاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He wasn't there at the crucial moment .
[ترجمه گوگل]او در لحظه حساس آنجا نبود
[ترجمه ترگمان]او در آن لحظه تعیین کننده در آنجا نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Winning this contract is crucial to the success of the company.
[ترجمه گوگل]برنده شدن در این قرارداد برای موفقیت شرکت بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]برنده شدن این قرارداد برای موفقیت شرکت بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قاطع (صفت)
decisive, definitive, final, decretive, decretory, categorical, overbearing, categoric, crucial, conclusive, incisive, trenchant, secant, magistral, unanswerable

وخیم (صفت)
serious, critical, fatal, dire, crucial, tense, sthenic

بسیار سخت (صفت)
crucial, desperate

تخصصی

[صنعت] بحرانی، قطعی، سخت، بسیار مهم

انگلیسی به انگلیسی

• critical, decisive, very important
something that is crucial is extremely important.

پیشنهاد کاربران

معنایی دیگر در کنار دیگر معانی برای واژه crucial: بسیار ضروری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : cruciality
✅️ صفت ( adjective ) : crucial
✅️ قید ( adverb ) : crucially
Very important 🟢 بسیار مهم
Vitally important
حیاتی، سر نوشت ساز، بسیارمهم، تعیین کننده، در ورزش گرفتن امتیازی یا بردن بازی که حیاتی و سرنوشت ساز است
با اهمیت
⁦✔️⁩بسیار مهم
1 ) This is a 💥crucial first step💥 on the ladder of literary success
2 ) At the GP, I make a 💥crucial discovery💥 – not about my health, but my personality
. . .
Going for my over - 40s MOT, I realise there is one area of my life where I have lost absolutely none of my youthful vigour
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Some time around your 40th birthday, you get a letter from your GP instructing you to attend an MOT, and from here on in, this letter will arrive every five years and the first time everybody definitely ignores it

حیاتی و اساسی
بسزایی
مهم
بسیار مهم
بسیار مهم
حائز اهمیت
تعیین کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس