crush

/ˈkrəʃ//krʌʃ/

معنی: خرد شدن، شکست دادن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، فشار اوردن
معانی دیگر: له کردن یا شدن، خرد کردن یا شدن، آرد کردن، درهم کوفتن، سخت شکست دادن، شکردن، مورد تعدی قرار دادن، ظلم و جور کردن، آزار دادن، (با: against یا into یا to و غیره) فشردن، چپاندن، (عامیانه - معمولا با: on) خاطرخواهی، عشق زودگذر، دلدادگی، ازدحام، فشار جمعیت، تراکم (مردم یا اشیا یا حیوانات)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: crushes, crushing, crushed
(1) تعریف: to press or squeeze so as to flatten or cause to lose shape.
مترادف: crumple, flatten, mash, squash
مشابه: compress, scrunch, squelch, trample

- I crushed the cardboard box and put it in the recycling bin.
[ترجمه گوگل] جعبه مقوایی رو له کردم و گذاشتم تو سطل بازیافت
[ترجمه ترگمان] جعبه مقوایی را خرد کردم و در سطل بازیافت گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The suitcase crushed his shirt and caused deep wrinkles in it.
[ترجمه مرجان سادات] چمدان به لباسش فشار آورد و باعث ایجاد چروک های عمیقی رو آن شد.
|
[ترجمه فلیرضا] لباس داخل چمدونم ( بوده ) بد جوری چروک شده
|
[ترجمه شان] چمدان با فشار وارد اوردن به پیراهنش انرا حسابی چروک کرد .
|
[ترجمه تهرانی] لباسش داخل چمدان تحت فشار چروک های عمیقی رویش ایجاد شد.
|
[ترجمه گوگل] چمدان پیراهن او را له کرد و چروک های عمیقی در آن ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] چمدان پیراهنش را خرد کرد و چین و چروک عمیقی در آن ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to reduce forcefully to small pieces, as by pounding or grinding; pulverize.
مترادف: grind, pulverize, smash
مشابه: crumb, crumble, crunch, mash, masticate, pound, shatter, shiver, squash, triturate

- This machine crushes the stones to make gravel.
[ترجمه گوگل] این دستگاه سنگ ها را خرد می کند تا سنگ ریزه بسازد
[ترجمه ترگمان] این دستگاه سنگ رو خرد میکنه تا شن درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to suppress, oppress, or defeat decisively.
مترادف: defeat, overpower, quash, squash, suppress
مشابه: beat, break, choke, drub, grind, oppress, overwhelm, pound, pulverize, quell, repress, squelch, subdue, thrash, trample, trounce, vanquish, wallop, whip

- He crushed every one of his chess opponents that year.
[ترجمه جواد مدنی] او تمام رقبای خود را در همان سال شکست داد
|
[ترجمه گوگل] او در آن سال تک تک حریفان شطرنج خود را شکست داد
[ترجمه ترگمان] او هر یک از رقبای خود را در همان سال سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government crushed its political opposition.
[ترجمه گوگل] دولت مخالفان سیاسی خود را درهم شکست
[ترجمه ترگمان] دولت مخالفت سیاسی خود را سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to afflict with humiliation, confusion, or self-doubt, as by criticism or jeering remarks.
مترادف: humiliate, mortify
مشابه: abash, chagrin, cut, disgrace, embarrass, put to shame, shame, squelch

- She was crushed by her professor's harsh criticism of her paper.
[ترجمه گوگل] او با انتقاد شدید استادش از مقاله اش له شد
[ترجمه ترگمان] پروفسور مک گوناگال از انتقاد خشن استاد خود رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to extract by pressing something.
مترادف: extract
مشابه: press, squeeze

- Machines crush oil from seeds.
[ترجمه ai] ماشین ها روغن را از دانه ها استخراج میکنند
|
[ترجمه گوگل] ماشین ها روغن دانه ها را خرد می کنند
[ترجمه ترگمان] ماشین ها نفت را از بذر خرد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to be or come to be in a crushed condition.
مترادف: flatten, squash
مشابه: crumple, crunch

- This hat crushes easily, so don't put it in the suitcase.
[ترجمه جواد مدنی] این کلاه براحتی له و لورده میشه تو چمدان نگذار
|
[ترجمه گوگل] این کلاه به راحتی له می شود، پس آن را در چمدان نگذارید
[ترجمه ترگمان] این کلاه به راحتی خرد می شود، پس آن را داخل چمدان نگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to push or crowd forcefully.
مترادف: crowd
مشابه: press, push, squeeze

- The crowd crushed into the narrow hallway.
[ترجمه گوگل] جمعیت در راهروی باریک له شدند
[ترجمه ترگمان] جمعیت به سرسرای باریک رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: crushable (adj.), crushability (n.), crusher (n.)
(1) تعریف: great pressure, as from pressing or squeezing.
مترادف: pressure
مشابه: crunch, press, squeeze

(2) تعریف: the act of crushing.
مشابه: compressing, crunch, flattening, grinding, mashing, pulverizing, smash, smashing, squashing

(3) تعریف: a large group of people, esp. one causing pressure or crowding; crowd.
مترادف: crowd
مشابه: drove, horde, mass, press, throng

(4) تعریف: a strong but transient romantic attraction, or the person who is the object of this.
مترادف: infatuation
مشابه: flirtation, passion, puppy love

- He had crushes on several of his teachers.
[ترجمه Amirh.am] او به تعدادی از معلمانش علاقه داشت.
|
[ترجمه گوگل] او چند تن از معلمانش را درگیر کرده بود
[ترجمه ترگمان] چند تا از teachers را له کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they crush grapes to make grape juice
برای گرفتن آب انگور،انگورها را می چلانند.

2. he had a crush on the neighbor's daughter
او از دختر همسایه خیلی خوشش می آمد.

3. to have a crush on someone
خاطرخواه کسی بودن

4. They crush the olives with a heavy wooden press.
[ترجمه گوگل]زیتون ها را با پرس چوبی سنگین خرد می کنند
[ترجمه ترگمان]ان ها زیتون را با یک فشار سنگین چوبی خرد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't crush the box; it has flowers in it.
[ترجمه گوگل]جعبه را له نکنید؛ در آن گل است
[ترجمه ترگمان]جعبه را خرد نکن؛ در آن گل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have a crush on you.
[ترجمه مهتاب] من از تو خوشم میاد
|
[ترجمه حسین] من یه حسی به تو دارم
|
[ترجمه امیر] من تورا دوست دارم
|
[ترجمه کروئلا دویل] من تورو دوست دارم بدون این که بدونی
|
[ترجمه گوگل]من عاشق تو هستم
[ترجمه ترگمان] من عاشق تو هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. it takes only a minute to get a crush on someone ,an hour to like someone ,and a day to love someone,but it takes a lifetime to fotget someone.
[ترجمه مائده] فقط یه دقیقه طول میکشه خاطر خواه کسی بشی، یه ساعت برای اینکه کسی رو دوس داشته باشی و یه روز برای اینکه عاشق کسی بشی اما ی عمر طول میکشه تا اون ی نفر رو فراموش کنی
|
[ترجمه گوگل]فقط یک دقیقه طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشید، یک ساعت طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشید، و یک روز طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشید، اما یک عمر طول می کشد تا کسی را به دام بیندازید
[ترجمه ترگمان]فقط یک دقیقه طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشد، یک ساعت برای دوست داشتن یک نفر، و یک روز طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A windmill is used to crush grain into.
[ترجمه گوگل]از آسیاب بادی برای خرد کردن دانه ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی برای خرد کردن گندم استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think he has a crush on u.
[ترجمه مهتاب] من فکر میکنم او از تو خوشش می آید
|
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او به شما علاقه دارد
[ترجمه ترگمان] فکر کنم اون عاشق تو شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'll crush the juice out of oranges for you.
[ترجمه گوگل]من آب پرتقال را برای شما له می کنم
[ترجمه ترگمان]آب پرتغال رو برات له می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had a huge crush on one of her teachers.
[ترجمه مهتاب] اون از یکی از معلم هایش خیلی خوشش می آید
|
[ترجمه گوگل]او علاقه زیادی به یکی از معلمان خود داشت
[ترجمه ترگمان]او عاشق یکی از اساتید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bob has always had a crush on Lucy.
[ترجمه حسین] باب همیشه یه حسی به لوسی داشته.
|
[ترجمه گوگل]باب همیشه به لوسی علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]باب همیشه عاشق لوسی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It takes a minute to have a crush on someone, an hour to like someone and a day to love someone - but it takes a lifetime to forget someone.
[ترجمه گوگل]یک دقیقه طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشید، یک ساعت طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشید و یک روز برای دوست داشتن کسی - اما یک عمر طول می کشد تا کسی را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه طول می کشد تا کسی را دوست داشته باشد، یک ساعت برای دوست داشتن یک نفر، اما یک عمر طول می کشد تا کسی را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Three people were asphyxiated in the crush for last week's train.
[ترجمه مريم] سه نفر در ازدحام هفته گذشته قطار خفه شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]سه نفر در قطار هفته گذشته خفه شدند
[ترجمه ترگمان]سه نفر در حال خفگی با قطار هفته پیش در حال خفه شدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A windmill is used to crush grain into flour.
[ترجمه گوگل]آسیاب بادی برای خرد کردن غلات به آرد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی برای خرد کردن غلات در آرد استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't crush this box; there are flowers inside.
[ترجمه گوگل]این جعبه را خرد نکنید داخلش گل هست
[ترجمه ترگمان]این جعبه را خرد نکن؛ داخل گل هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This synthetic dress material does not crush.
[ترجمه گوگل]این مواد لباس مصنوعی له نمی شود
[ترجمه ترگمان]این لباس مصنوعی خرد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I couldn't find a way through the crush.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم راهی برای عبور از لهو پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم راهی را در میان آن خرد پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرد شدن (فعل)
abate, diminish, wane, dwindle, slacken, relent, pass off, shrink, crush, decrease, lessen, decline, remit, narrow, flag, lower, de-escalate, crack up, depopulate, relax, fall away, grow away, grow down, pink, shrink away

شکست دادن (فعل)
crush, smash, checkmate, floor, worst, drub, trounce, skunk, defeat, vanquish, outdo, smite

له شدن (فعل)
crush

پیروز شدن بر (فعل)
crush, vanquish, gain victory over

فشردن (فعل)
shrink, crush, wad, tighten, twitch, push, press, squeeze, wring

چلاندن (فعل)
crush, wrest, press, squeeze, wring

با صدا شکستن (فعل)
crush

فشار اوردن (فعل)
crush, press

تخصصی

[عمران و معماری] لهیدن - شکستن
[مهندسی گاز] شکستن، خردکردن
[نساجی] شکستن - خرد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• great crowd; act of crushing; act of being crushed; intense infatuation
smash, break into small pieces; squeeze hard; defeat, destroy
if an object is crushed, it is pressed or squeezed very hard so that it is broken or its shape is destroyed.
if you crush a substance, you make it into a powder by pressing and grinding it.
if you crush an opponent or an enemy, you defeat them completely.
if you are crushed against other people or things, you are pushed or pressed against them.
a crush is a dense crowd of people.
if you have a crush on someone, you are strongly attracted to them for a short time; an informal use.

پیشنهاد کاربران

crush 4 ( n ) =a strong feeling of love that usually doesn't last very long and often isn't expressed, e. g. She has a crush on one of her teachers at school.
crush
crush 2 ( v ) =to push or press sth sb into a small space, e. g. Over twenty prisoners were crushed into a small dark cell.
crush
crush 3 ( v ) =to become or make sth full of folds or lines, e. g. My dress got all crushed in my suitcase.
crush
crush 1 ( v ) ( krʌʃ ) =to press or squeeze sth so hard that it is damaged or injured, or loses its shape, e. g. They crush the olives with a heavy wooden press. crushing ( adj ) , crushingly ( adv )
crush
Crush به معنای یه احساس زود گذر به منظور علاقه به فردی
l have crush on you
بهت علاقه دارم👆
?do you have crush on me
آیا بهم علاقه داری 👆
برای ابراز عشق واقعی از love استفاده میشه
I have crush on you : ازت خوشم میاد
این عبارت وقتی استفاده میشه که عاشق یک نفر شده باشی اما هیچ رابطه ای با اون شخص مقابل نداشته باشی
If you have a crush on someone, you are in love with them but do not have a relationship with them.
...
[مشاهده متن کامل]

🔶
I thought he crushed my cream puff = فکر کردم نون خامه ایم رو له کرده
crash = تصادف کردن _ سقوط کردن
crush = شیفته شدن ، له کردن
cash = پول نقد

له کردن
مثل له کردن سیر
علاقه پنهانی
👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : crush ( ing ) 💎 تلفظ واژه: KRA - shing ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: خرد ( شدن ) ، شکستن ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : tripsy -
اصل آن کروژ یا قروژ به معنای له کردن و شکست و له کردن با دندان که معمولا با صدا همراه است .
مثل قند قروژاندن
Crush رو می توان معادل عشق یک طرفه، عشق بدون بازخورد معنی کرد.
Unrequited love می تواند مترادف مناسبی باشد.
۰۹۱۲۷۷۷۲۱۲۵
crushing debt
گرفتار بدهی خردکننده ای شدن
( نگاهی نو به جهانی شدن، صفحه 279، مسعود کرباسیان )
این دوستانی که گفتند کسی رو دوست داری اما اون نمیدونه ، نمی دونم این معنی رو از کجا آورده اند ولی در دیکشنری کمبریج آمده :
a strong but temporary feeling of liking someone:
یک حس قویِ دوست داشتن ولی زودگذر و موقتی / که حرف اضافه اش هم on است
She has a crush on one of her teachers at school.
از نظر تعریفی در فرهنگ لغات انگلیسی ثبت شده عشق به یک نفر به صورت پنهانی ( طرف مقابل خبر نداشته باشه ) همین و بس، نیازی نیست چهارصد نفر بیان همین تعریف رو با کلمات مختلف ارائه بدن. عشق یکطرفه هم نمیشه ( چون گاها دو نفر همزمان رو هم کراش دارن ) ، عشق زودگذر هم نمیشه ( چون گاها به ازدواج یا رابطه جدی و عمیق تبدیل میشه ) ، دوست پسر و دوست دختر هم نمیشه ( اونا کلمات خودشون رو دارن ) ، همین و بس.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا مسئله اینه که ما می خوایم در یک کلمه ترجمه کنیم ( در قالب متن ) باید چه چیزی بنویسیم؟ متاسفانه فرهنگستان خاموش نشسته و این کلمه وارد محاوره فارسی زبانان شده و باز هم فرهنگستان هیچ اقدامی انجام نمی ده. از این نظر تنبلی فرهنگستان رو بنده جبران می کنم و این معادل ها رو پیشنهاد می کنم:
نهان شیفته
نهان شیفتگی
نهان شیدا
نهان شیدایی
نهان سودا
نهان سودایی
( در مورد سودا جای بحث هست. چون سودا هم معنای عشق و هم هوا و هوس میده که از این نظر خیلی مناسب هستش، و از نظری سودا معنای وهم و مالیخولیا و وسواس و یکی از چهار عنصر درون بدن رو میده که احتمالا باعث گمراهی و خلط معنا در فهم واژه بشه.
به جای واژه نهان در پیشنهادات بنده میشه از خفان هم استفاده کرد:
خفان شیفته/خفان شیفتگی
خفان شیدا/خفان شیدایی
خفان سودا/خفان سودایی
و غیرهم.
انتخاب واژه مناسب بر عهده مترجم است تا به مرور زمان برابر فارسی این کلمه بیگانه در ذهن و زبان مردم جا بیفتد و از آن استفاده کنند ( فرهنگستان هم که هیچی کلا ) .
اگر مفید بود لطفا لایک کنید❤️❤️

گوشه چشمی به کسی داشتن
Hi, I'm glad to meet you my name is Angel Russell, Am from united state of america, i have picked interest in your profile, i will like to make a friendship with you and discuss some very important with you, contact me on my whatsapp
‪ 1� ( 551 ) �758‑4330‬
درگیری درون خودت
I'm in a bit of a crush of emotions and I am writting about it
من ی ذره درگیر احساساتم شدم و درباره اش می نویسم
خوش آمدن از کسی
به کسی نظر داشتن
تمایل به کسی بدون آنکه او بداند
عِشقَک زَدن روی کسی.
لِهاندن
کِراشیدن = کراش داشتن

کَراشیدن = پریشانیدن.
نابود کردن
crush ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: ماسه سایی
تعریف: 1. شکستن بخشی از قالب به سبب جفت نشدن دو لنگۀ آن بر روی هم در هنگام بستن که موجب برجستگی های نامتقارن و ممتدی بر روی قطعه می شود 2. برجستگی های غیرهندسی در سطح عمودی یا مایل قطعه در امتداد جفت کردن دو لنگه قالب یا قرار دادن ماهیچه
a brief but intense infatuation for someone, especially someone unattainable
she did have a crush on Dr Russell
someone who is the subject of such infatuation
خرد کردن، خردشدگی
*جزو لغات تافل* - - - LESSON 8
در حالت فعل به معنی خرد کردن ( شدن ) ، له کردن ( شدن ) . . به مثال تافل توجه کنید:
The machine crushes corn to produce cornmeal.
دستگاه، ذرت را خرد می کند تا آرد ذرت تولید کند.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالت صفت ( crushing ) به معنی سنگین و هولناک ( مثل ما که توی فارسی میگیم فلان چیز ضربه هولناک یا سنگینی به . . . وارد کرد )
به مثال تافل توجه کنید:
Passage of the legislation was a crushing blow to the president's program.
تصویب این قانون ضربه سنگینی به برنامه رئیس جمهور بود.
**و نکته آخر اینکه این معنی ( علاقه پنهانی به فرد بدون اینکه بدونه ) که بیشتر دوستان تاکید داشتن بهش در واقع غیررسمیه. . . در تافل اصلا بهش اشاره نشده پس در ترجمه متن هاتون دقت کنید**

چندتا معنی داره
ولی معنیای اصلیش دوست داشتن زودگذر کسی
و له کردن
چلاندن
له شدن خرد کردن
خیلی روی شیفتگی یک طرفه تاکید شده ولی یک معنی به همان اندازه مهم دیگر هم " سانحه" است.
کسی معنی اینو میدونه اگه میدونه لطفا بگه I think your crush was be me


دوست داشتنی که طرف مقابل خبر نداره یا خبر داره به رو خودش نمیاره
crush sb: خرد کردن باور، اعتماد بنفس، شور و شوق و امید شخص
زمانی که ممکنه کسی رو خوب نشناسید ولی فکر میکنید که بهش علاقه دارید
از بین بردن، سرکوب کردن
دل باختن به کسی و اصطلاح Have a crush دارم
معشوق بی خبر
crush به معنای عشق یک طرفه
یکی از انواع عاشق شدن
Crush یعنی شما به یکی علاقه داری ولی اون شخص خبر نداره مثلا شما عاشق یه پسر هستید ولی اون خبر نداره
کراش یعنی عاشق شدن، دل باختن بالای کسی و عشق یکطرفه

تصادف . مثل بازی کراش ماشینی
از کسی خوشت میاد که نمی تونی بهش بگی و نمی دونه
نظر داشتن
Crush on sbعاشق کسی بودن ( کسی که تازه با او آشنا شدیم یا نمیشناسیم ) in the university there was a boy . named jack who I was crushing on
کراش به معنای دوست داشتن کسی که اصلا از آن اطلاعی ندارد یا اطلاع دارد اما هیچ حس متقابلی وجود ندارد
احساس شیفتگی معمولا کوتاه مدت ولی شدید به کسی مخصوصا بدست نیاوردنی
عشق یک طرفه
کسی که یک فردی رو دوس داره ولی طرف مقابل نمیدونه ک اونو دوس داره
اون که کسی که دوسش داری ولی اون نمیدونه و انکار می کنی که ازش متنفری ولی دوسش داری و نمیتونی اینو بهش بگی

له شدن ، پیروز شدن، خرد شدن ، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن ، شکست دادن، فشار آوردن، روی کسی نظر داشتن
علاقه مند بودن
هول بودن=\
قهر کردن
�کراش/Crush� ؛ به دلبر به دست نیامده اطلاق می شود. به دلبری که تو هر چقدر دوستش داری، او همانقدر یا خبر ندارد؛ یا دارد و دوستت ندارد. هر چقدر در خیال توست و با او حرف می زنی، همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست و هیچ نیازی به حرف زدن با تو ندارد. به دلبری که هر چقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد، او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!معانیِ دیگری هم دارد؛ له شدن، خرد شدن و با صدا شکستن. به نظرم عجیب هر سه تایش درست است؛ خصوصاً آخری!
عاشق شدن

crush یعنی کسی که شما دوسش دارین ولی اون شخص اصلا نمیدونه که بهش علاقه دارین . crush میتونه دو طرفه یا یک طرفه باشه ولی علاقه گفته نمیشه
یک معنی دیگر crush یعنی کسی که شما خیلی دوستش دارین اما اون شخص مقابل نسبت به شما بی توجهه و اهمیت نمیده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٦)

بپرس