cupcake

/ˈkəpˌkek//ˈkəpˌkek/

معنی: نوعی کیک کوچک
معانی دیگر: کیک فنجانی (که در قالب پیاله سانی پخته می شود)، کیک کوچک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a little cake baked in a mold roughly the size and shape of a cup.

جمله های نمونه

1. Wrap cupcakes individually in plastic wrap.
[ترجمه گوگل]کاپ کیک ها را به صورت جداگانه در پلاستیک بپیچید
[ترجمه ترگمان]فویل پلاستیکی را به صورت جداگانه در پوشش پلاستیکی بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are certain cupcakes worth eating just for the frosting.
[ترجمه گوگل]کاپ کیک های خاصی وجود دارند که ارزش خوردن را فقط برای فراستینگ دارند
[ترجمه ترگمان]یه کیک فنجونی هست که ارزش غذا خوردن رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Suri enjoyed a cupcake, and all was photographed by the paparazzi.
[ترجمه گوگل]سوری از یک کیک کوچک لذت برد و همه توسط پاپاراتزی ها عکس گرفتند
[ترجمه ترگمان](سوری)از a لذت می برد و همه از آن ها عکس گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Collection of the most creative, memorable, and unique cupcake designs.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از خلاقانه ترین، به یاد ماندنی ترین و منحصر به فرد ترین طرح های کیک
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از خلاقانه ترین، به یاد ماندنی و منحصر به فرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Microsoft’s tradition of cupcakes also saw the company ship Mozilla a small cupcake in August when Firefox launched.
[ترجمه گوگل]سنت کاپ کیک مایکروسافت همچنین باعث شد که شرکت موزیلا یک کیک کوچک کوچک را در ماه آگوست، زمانی که فایرفاکس راه اندازی شد، ارسال کرد
[ترجمه ترگمان]سنت Microsoft همچنین کشتی شرکت موزیلا را در ماه آگوست زمانی دید که فایرفاکس راه اندازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nostalgia alone cannot explain the success of the cupcake.
[ترجمه گوگل]نوستالژی به تنهایی نمی تواند موفقیت کاپ کیک را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]نوستالژی به تنهایی نمی تواند موفقیت of را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Eating a cupcake or an apple?
[ترجمه گوگل]کیک یا سیب می خورید؟
[ترجمه ترگمان]خوردن یک سیب یا سیب؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A hard-working cupcake maker is inadvertently elected mayor of a small town burdened with debt. Uneducated, she relies on her street smarts to clean up the town.
[ترجمه گوگل]یک کاپ کیک ساز سخت کوش به طور ناخواسته به عنوان شهردار شهر کوچکی انتخاب می شود که بار بدهی دارد او که تحصیل نکرده است، برای پاکسازی شهر به هوشمندی خیابانی خود متکی است
[ترجمه ترگمان]یک سازنده سخت کوش به طور اتفاقی شهردار یک شهر کوچک را تحت فشار بدهی انتخاب کرده است Uneducated، او برای تمیز کردن شهر به هوش محیطی اش تکیه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Line a cupcake tin with plastic wrap, pressing it into cups.
[ترجمه گوگل]یک قالب کاپ کیک را با پوشش پلاستیکی بپوشانید و آن را به فنجان فشار دهید
[ترجمه ترگمان]یک تکه حلبی کوچک با بسته بندی پلاستیک، آن را به فنجان های قهوه فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Star Wars inspired cupcake made with the help of Oreo cookies.
[ترجمه گوگل]کیک کوچکی با الهام از جنگ ستارگان که با کمک کوکی های Oreo درست شده است
[ترجمه ترگمان]جنگ ستارگان الهام بخش cupcake با کمک of Oreo شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A cupcake with a candle on it is romantic.
[ترجمه گوگل]یک کیک کوچک با شمع روی آن عاشقانه است
[ترجمه ترگمان]یه کیک فنجونی با یه شمع روش رمانتیک - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cupcake stores have opened in cities around the country. Some are even on wheels.
[ترجمه گوگل]فروشگاه های کیک کوچک در شهرهای سراسر کشور افتتاح شده است برخی حتی روی چرخ هستند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های Cupcake در شهره ای سراسر کشور افتتاح شده اند برخی حتی روی چرخ ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other mysterious feature listed on the Cupcake roadmap is something called "Basic x86 support. "
[ترجمه گوگل]ویژگی مرموز دیگری که در نقشه راه Cupcake ذکر شده است چیزی به نام "پشتیبانی پایه x86" است
[ترجمه ترگمان]ویژگی مرموز دیگری که در نقشه راه Cupcake ذکر شد، چیزی به نام \"حمایت اولیه x۸۶\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Previous releases have been codenamed Cupcake, Donut, Eclair, Froyo and Gingerbread.
[ترجمه گوگل]نسخه های قبلی با اسم رمز کیک، دونات، اکلر، فرویو و نان زنجبیلی بودند
[ترجمه ترگمان]نسخه های قبلی به نام های \"codenamed Cupcake\"، \"donut\"، \"eclair\"، \"Froyo\"، \"Froyo\" و \"gingerbread\" بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی کیک کوچک (اسم)
cupcake

انگلیسی به انگلیسی

• small cake baked in a cup shaped pan; (computers, internet) program that enables a user to create a personal profile on a disk that is accessible by various internet sites

پیشنهاد کاربران

کیک فنجانی. کیک یزدی
مثال:
I usually have a coffee and a cupcake because I think it will keep me awake and give me energy.
من معمولا یک قهوه و کیک فنجانی می خورم چون فکر می کنم من را بیدار نگه میدارد و بهم انرژی میده.
cupcake ( n ) ( kʌpkeɪk ) =a small cake, baked in a paper container shaped like a cup and often with icing on top
cupcake
در زبان محاوره در اشاره به زن جذاب گفته میشه
چیزی مثل �جیگر�
به این نوع کیک میگن cupcake
cupcakecupcake
در زبان محاوره وقتی به یه انسان میگن
cupcake
یعنی قند عسلم و این بسیار متداول هست.

[slang]: An attractive young woman.
کیک پیاله ای

بپرس