curbing


معنی: ممانعت
معانی دیگر: تسمه ی لگام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the material used to make a street curb.

(2) تعریف: a curb or a portion of a curb.

جمله های نمونه

1. Police are looking for ways of curbing the traffic in guns.
[ترجمه گوگل]پلیس به دنبال راه هایی برای جلوگیری از تردد اسلحه است
[ترجمه ترگمان]پلیس به دنبال راه هایی برای کنترل ترافیک در اسلحه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There were streets and curbing and sidewalks and light poles and nothing else.
[ترجمه گوگل]خیابان‌ها و حاشیه‌ها و پیاده‌روها و تیرهای چراغ برق بود و دیگر هیچ
[ترجمه ترگمان]خیابان ها و خیابان ها و پیاده روها و تیره ای چراغ و هیچ چیز دیگر وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For a government intent on curbing the growth of public spending, social security presented a large target.
[ترجمه گوگل]برای دولتی که قصد دارد از رشد مخارج عمومی جلوگیری کند، تامین اجتماعی هدف بزرگی بود
[ترجمه ترگمان]برای یک دولت با هدف جلوگیری از رشد هزینه های عمومی، امنیت اجتماعی یک هدف بزرگ ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government is introducing new measures aimed at curbing inflation.
[ترجمه گوگل]دولت اقدامات جدیدی را با هدف مهار تورم ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]دولت در حال معرفی اقدامات جدیدی است که هدف از آن کنترل تورم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Republicans eager to take credit for curbing illegal immigration wanted the over-all bill to proceed, without the education provision if necessary.
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهانی که مشتاق به گرفتن اعتبار برای مهار مهاجرت غیرقانونی بودند، می خواستند این لایحه کلی بدون ارائه آموزش در صورت لزوم ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان تمایل به قبول اعتبار برای جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی، بدون نیاز به ارائه مدرک تحصیلی در صورت لزوم، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Government is to reintroduce a bill curbing the right to jury trial, which has twice been thrown out by peers.
[ترجمه گوگل]دولت قرار است لایحه ای را برای محدود کردن حق محاکمه هیئت منصفه که دو بار توسط همتایان کنار گذاشته شده است، ارائه کند
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا لایحه ای را مجددا برقرار کند که حق رای هیات منصفه را کنترل کند، که دو بار توسط همسالان پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The president said curbing the addiction level would save money and prolong lives.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور گفت که مهار سطح اعتیاد باعث صرفه جویی در هزینه و طولانی شدن زندگی می شود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور گفت که کنترل سطح اعتیاد باعث صرفه جویی در هزینه ها و طولانی تر شدن زندگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A shift of power curbing the influence of town halls would spark a storm of protest around the country.
[ترجمه گوگل]تغییر قدرت برای مهار نفوذ تالارهای شهر، طوفانی از اعتراض را در سراسر کشور برانگیخت
[ترجمه ترگمان]تغییر قدرت نفوذ سالن های شهر موجب بروز طوفانی از اعتراضات در سراسر کشور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its 495-326 vote had the effect of curbing Mr Yeltsin's authority and cancelling his plans for an April referendum.
[ترجمه گوگل]رای 495 در برابر 326 آن تأثیری بر محدود کردن اختیارات آقای یلتسین و لغو برنامه های او برای همه پرسی آوریل داشت
[ترجمه ترگمان]رای ۴۹۵ - تاثیر محدود کردن قدرت آقای یلتسین و لغو برنامه های او برای یک رفراندوم آوریل را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here the aims were three-fold: curbing expenditure, raising standards and giving greater emphasis to health promotion and illness prevention.
[ترجمه گوگل]در اینجا اهداف سه جانبه بود: محدود کردن هزینه ها، افزایش استانداردها و تأکید بیشتر بر ارتقای سلامت و پیشگیری از بیماری
[ترجمه ترگمان]در اینجا هدف سه برابر است: مهار هزینه ها، بالا بردن استانداردها و تاکید بیشتر بر ارتقا سلامت و پیش گیری از بیماری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The nations are demanding compensation for their curbing of forest exploitation by cattle ranching and logging.
[ترجمه گوگل]کشورها خواستار غرامت برای مهار بهره برداری از جنگل ها با دامداری و قطع درختان هستند
[ترجمه ترگمان]ملت ها خواهان جبران خسارت ناشی از بهره برداری از جنگل توسط احشام و قطع درختان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perhaps, then, there is a public interest in curbing the study of economics.
[ترجمه گوگل]بنابراین، شاید منافع عمومی در محدود کردن مطالعه اقتصاد وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، شاید منافع عمومی در مهار کردن مطالعه اقتصاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your assignment: Curbing crime and helping people get out of poverty.
[ترجمه گوگل]وظیفه شما: مهار جرم و جنایت و کمک به مردم برای رهایی از فقر
[ترجمه ترگمان]ماموریت شما: جنایت Curbing و کمک به مردم در خارج از فقر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cleaning up city air is also easier than curbing output of carbon dioxide, a gas thought to cause climate change.
[ترجمه گوگل]پاکسازی هوای شهر نیز آسان تر از محدود کردن تولید دی اکسید کربن است، گازی که تصور می شود باعث تغییرات آب و هوایی می شود
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن هوای شهر هم چنین راحت تر از کنترل خروجی دی اکسید کربن، یک فکر گازی برای ایجاد تغییر آب و هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

پیشنهاد کاربران

curbing someone
the act of controlling by restraining someone or something
با محدود کردن کسی یا چیزی را به کنترل خود در آوردن
مهارسازی، مهارکننده،
بازداری، بازدارنده
محدودسازی، محدودکننده

بپرس