curling

/ˈkɜːrlɪŋ//ˈkɜːlɪŋ/

معنی: پیچش یا حلقه زنی، فر زنی بگیسو
معانی دیگر: بازی کرلینگ (دو گروه چهار نفری، در مقابل هم روی یخ بازی می کنند و هدف لغزاندن دیسک فلزی یا curling stone به دروازه ی حریف است و بازیکنان چوگان های جاروب مانند در دست دارند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a game played on ice in which two teams, of four players each, slide a stone or other heavy object toward a circle at either end of the ice, the players being permitted to clean the path of the stone to control its speed and direction.

جمله های نمونه

1. the period when dyeing and curling the hair were all the rage
دوره ای که مو رنگ کردن و مو فر زدن کاملا مد شده بود

2. a boa kills its prey by curling and constricting itself
مار بوآ با حلقه کردن و همفشردن خود طعمه اش را می کشد.

3. There's nothing like curling up with a mug of tea and a good book.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مثل حلقه زدن با یک لیوان چای و یک کتاب خوب نیست
[ترجمه ترگمان]هیچی مثل فر زدن با یه لیوان چای و یه کتاب خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Curling hair styles are all the cry this year.
[ترجمه گوگل]مدل‌های فر کردن مو امسال همه چیز مورد علاقه است
[ترجمه ترگمان]موهای پریشان موی سر تا سر امسال همه گریه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I love curling up in an armchair with a good book.
[ترجمه گوگل]من عاشق حلقه زدن روی صندلی راحتی با یک کتاب خوب هستم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم روی یه صندلی راحت لم بدم با یه کتاب خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mary was busy curling her hair.
[ترجمه گوگل]مریم مشغول فر کردن موهایش بود
[ترجمه ترگمان]مری مشغول جمع کردن موهایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Smoke was curling up the chimney.
[ترجمه گوگل]دود دودکش را پیچیده بود
[ترجمه ترگمان]دود از دودکش بیرون می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A leaf was on the ground, curling up at the edges.
[ترجمه گوگل]برگی روی زمین بود و در لبه‌های آن حلقه می‌شد
[ترجمه ترگمان]یک برگ روی زمین نشسته بود و از لبه آن بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Miss Curling won on two horses from Mick Trickey's stable.
[ترجمه گوگل]دوشیزه کرلینگ روی دو اسب از اصطبل میک تریکی برنده شد
[ترجمه ترگمان]خانم Curling دوتا اسب از اصطبل میک Trickey برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The photograph was brown and curling at the edges.
[ترجمه گوگل]عکس قهوه ای بود و در لبه ها پیچ خورده بود
[ترجمه ترگمان]عکس قهوه ای بود و در لبه ها پیچ وتاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Smoke is curling up from the kitchen chimney.
[ترجمه گوگل]دود از دودکش آشپزخانه بلند می شود
[ترجمه ترگمان]دود از دودکش آشپزخانه بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The corners of the lino were curling up.
[ترجمه گوگل]گوشه های لینو در حال جمع شدن بود
[ترجمه ترگمان]گوشه های of را جمع کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Figo levelled the scores with a curling free kick.
[ترجمه گوگل]فیگو با یک ضربه آزاد کرلینگ امتیازات را به تساوی کشاند
[ترجمه ترگمان]Figo با یک لگد آزاد امتیازات را به هم وصل کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Curling his toes in a vain attempt to frustrate the inhospitable lino, Mungo watched, fascinated.
[ترجمه گوگل]مونگو در تلاشی بیهوده برای ناامید کردن لینوی بی‌میهمان، انگشتان پاهایش را حلقه می‌کرد و مجذوب آن می‌شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد روی پنجه پا بایستد و سعی کند آن ها را از دست بدهد، روی پنجه پا ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She looked different since Lily had stopped curling her hair.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که لیلی از فر کردن موهایش دست کشیده بود، او متفاوت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]از زمانی که لی لی موهایش را فر زده بود فرق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچش یا حلقه زنی (اسم)
curling

فر زنی بگیسو (اسم)
curling

تخصصی

[عمران و معماری] تابیدن
[نساجی] لوله شدن پارچه

انگلیسی به انگلیسی

• waving, spiraling; sport in which teams slide stones across an ice surface and try to land them on a scoreboard

پیشنهاد کاربران

مجعد ( برای مو )
curling ( ورزش )
واژه مصوب: یخ سنگ
تعریف: نوعی بازی که در آن دو تیم چهارنفره سنگ های بزرگ و گرد و صیقلی ویژه ای موسوم به سنگ یخ سنگ را بر روی یک مسیر یخی به سوی حفره هایی در انتهای زمین سُر می دهند
پیچش یا حلقه زنی
فر کردن مو
پیچاندن، حلقه کردن، نوعی بولینگ روی یخ

بپرس