curtain

/ˈkɜːrtn̩//ˈkɜːtn̩/

معنی: مانع، پرده، دیوار، حاجب، حجاب، جدار
معانی دیگر: (هرچیزی که مانند پرده بپوشاند) لایه، پوشش، (تئاتر) پرده ی نمایش، کشیدن پرده (در آغاز و پایان نمایش و غیره)، (مجازی) آغاز نمایش، پرده دار کردن، با پرده آذین کردن، پرده زدن به، (معماری) دیوار اتاق (در مقایسه با پایه های آن که بار سقف را تحمل می کنند)، تیغه، رجوع شود به: curtain call، (امریکا - خودمانی - جمع) پایان، مرگ، اجل، (پرده وار) پوشاندن، پنهان کردن، مستور کردن، حجاجب، غشاء

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a piece of cloth hung in a window, archway, or other opening for decoration, to shut out light or to conceal something.

(2) تعریف: anything that functions as a screen or barrier.
مشابه: screen

(3) تعریف: the curtain used to conceal the stage in a theater.

(4) تعریف: the beginning or end of a theatrical performance or scene, when the curtain is commonly opened or closed.

(5) تعریف: (pl.; slang) the end; death.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: curtains, curtaining, curtained
(1) تعریف: to provide with curtains.
مشابه: drape

- We curtained the bedroom.
[ترجمه psychoman] ما اتاق خواب رو پرده زدیم
|
[ترجمه zahra] مابه اتاق خواب پرده زدیم
|
[ترجمه fatemeh] مابرای اتاق خواب پرده زدیم
|
[ترجمه گوگل] اتاق خواب را پرده زدیم
[ترجمه ترگمان] ما در اتاق خواب پرده کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to conceal or block off with or as if with a curtain.
مشابه: cover

- Fog curtained the town.
[ترجمه psychoman] مه شهر رو پوشانده
|
[ترجمه zahra] مه شهررا پوشانده بود
|
[ترجمه گوگل] مه پرده شهر را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان] مه مه شهر را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. curtain hooks
قلاب های پرده

2. curtain rings
حلقه های پرده

3. curtain time is seven p. m.
آغاز نمایش ساعت هفت شب است.

4. curtain of fire
(ارتش) پرده ی آتش

5. curtain off
(با پرده یا تیغه) مجزا کردن (مثلا بخشی از اتاق را)

6. a curtain of mystery
پرده ای از اسرار

7. a curtain rod
میله (یاچوب) پرده

8. a curtain serving as the division between the kitchen and the living room
پرده ای به عنوان پاراوان بین آشپزخانه و اتاق نهارخوری

9. a curtain was stretched across the window
پرده ای در راستای پنجره آویخته شده بود.

10. drop curtain
پرده ی افتان (که به جای کنار رفتن بالا و پایین می رود)

11. the curtain is down
پرده پایین است.

12. the curtain is white with a gold border
پرده سفید است با کناره ی طلایی.

13. the curtain rose and revealed a beautiful scene
پرده بالا رفت و صحنه ی زیبایی را آشکار کرد.

14. behind the curtain
پشت پرده

15. pull the curtain aside!
پرده را کنار بکش !

16. suddenly the curtain dropped
ناگهان پرده (ی نمایش) پایین آمد.

17. the rising curtain revealed a street scene
پرده در حال بالا رفتن منظره ی یک خیابان را ظاهر کرد.

18. the theatre curtain rises to disclose once again a dirty kitchen
پرده ی نمایش بالا می رود تا یک بار دیگر آشپزخانه ی کثیفی را نشان دهد.

19. under a curtain of fog
در زیر پوششی از مه

20. when the curtain drops neither you nor i will exist
(خیام) چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

21. she edged the curtain with lace
او به پرده،حاشیه ی توری زد.

22. ring down the curtain
1- (تئاتر) دستور پایین آوردن پرده را دادن 2- به پایان رساندن

23. ring up the curtain
1- (تئاتر) دستور بالا بردن پرده را دادن 2- آغاز کردن

24. i hid behind the curtain but my heart was thumping
پشت پرده پنهان شدم ولی قلبم تاپ تاپ می کرد.

25. she pulled back the curtain
او پرده را باز کرد.

26. when he drew the curtain the room became dark
پرده را که بست اتاق تاریک شد.

27. draw (or drop) the curtain on
1- پایان دادن،پایان یافتن 2- پنهان کردن

28. lift (or raise) the curtain (on)
1- آغاز کردن یا شدن 2- آشکار کردن

29. he arrived just before the curtain
او درست پیش از آغاز نمایش سر رسید.

30. the disinherited masses who lived behind the iron curtain
توده های محروم(از حقوق) که در پشت پرده ی آهنین زندگی می کردند

31. you have to machine the edges of the curtain
باید حاشیه های پرده را با چرخ خیاطی بدوزی.

32. as a result of the rain, one side of the curtain has sagged
یک طرف پرده در اثر باران کیس کرده است.

مترادف ها

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

پرده (اسم)
blind, veil, screen, curtain, membrane, pall, tympan, tympanum, patagium, window shade

دیوار (اسم)
enclosure, bulwark, fence, wall, bulkhead, screen, curtain

حاجب (اسم)
chamberlain, porter, curtain, eyebrow, doorkeeper

حجاب (اسم)
veil, shawl, curtain

جدار (اسم)
wall, septum, curtain, sidewall

تخصصی

[عمران و معماری] پرده
[زمین شناسی] پرده تزریق
[نساجی] پارچه پرده ای - پرده

انگلیسی به انگلیسی

• length of fabric (hung at a window, on the stage of a theater, etc.)
conceal with a curtain, screen; adorn with a curtain
curtains are hanging pieces of material which you can pull across a window to keep light out or prevent people from looking in.
in a theatre, the curtain is a large piece of material that hangs in front of the stage until a performance begins.
see also curtained.
if you curtain off part of a room, you separate it from the rest of the room by hanging a curtain across the room.

پیشنهاد کاربران

curtain ( n ) ( kərtn ) =a piece of cloth that is hung to cover a window, e. g. to draw the curtains.
curtain
Curtain به پرده ی نازکی می گویند که گاه در سینما و گاهی در اتاق خوابی که لازم است نور از پرده عبور کند می گویند
Draw the curtain
پرده رو بکش
Curtains
معنی= پرده
drape پارچه سنگین تری نسبت به curtain داره و می تونه داخل اتاق رو کاملاً کور کنه از محیط بیرون؛ درحالیکه curtainها معمولاً جنس شفاف و حریری طور دارن و ارزان تر از از drapeها هستند.
پرده
پرده های قبل تماشا در سینما
veil
پرده
losse curtain
پرده گشاد
curtain به معنای پرده است و drapery هم به معنای پارچه است .
تفاوت curtain با drapery اینه که curtain به پرده هایی میگند که نازکه و تار و پودش فشرده نیست، به طوری که نور ازش عبور میکنه، در حالی که drapery به پرده هایی میگند که تار و پودش متراکمه، طوری که نور نمیتونه
...
[مشاهده متن کامل]
عبور کنه، در اتاق هایی که curtain نصب میشه، فضای اتاق روشنایی بیشتری داره نسبت به اتاق هایی که drapery نصب میشه.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس