daddy

/ˈdædi//ˈdædi/

معنی: بابا، باباجان
معانی دیگر: (عامیانه) پدر، دادا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: daddies
• : تعریف: (informal) father.
مشابه: father, pop

- Little boy, where is your daddy?
[ترجمه هعی] لیتل بوی بابات کجاس?
|
[ترجمه سارینا] پسر کوچولو بابات کجاست؟
|
[ترجمه Karl] پسر کوچولو، ددیت کجاست؟
|
[ترجمه ( BABY GIRL] پسر کوچولو ( لیتل بوی ) ددیت ( بابات ) کجاس؟
|
[ترجمه USA] پسر کوچولو پدرت کجا هست
|
[ترجمه گوگل] پسر کوچولو، بابات کجاست؟
[ترجمه ترگمان] پسر کوچولو، بابات کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Dear Daddy, I may find a prince someday, but you will always be my king.
[ترجمه نازی] پدر عزیزم ، شاید من یک روزی شاهزاده ای پیدا کنم ، اما تو همیشه شاه من می مانی
|
[ترجمه گوگل]بابای عزیز، ممکن است روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما تو همیشه پادشاه من خواهی بود
[ترجمه ترگمان]پدر عزیز، شاید روزی یک شاهزاده پیدا کنم، اما تو همیشه شاه من خواهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Daddy, can I have some money?
[ترجمه گوگل]بابا میتونم پول داشته باشم؟
[ترجمه ترگمان]بابا، میتونم یکم پول داشته باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Daddy, if I go to bed now will you tuck me in?
[ترجمه گوگل]بابا اگه الان برم بخوابم منو جا میزنی؟
[ترجمه ترگمان]بابا، اگه من برم بخوابم، تو منو می بری اونجا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Actor John Goodman played Melanie Griffith's sugar daddy in the film.
[ترجمه گوگل]جان گودمن بازیگر نقش بابای قند ملانی گریفیث در این فیلم بود
[ترجمه ترگمان]بازیگر جان گودمن نقش ملانی گریفیث را در فیلم بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mummy and Daddy will be back soon.
[ترجمه گوگل]مامان و بابا به زودی برمیگردن
[ترجمه ترگمان]مامان و بابا به زودی برمیگردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why didn't Daddy let me keep the ten dollars?
[ترجمه گوگل]چرا بابا اجازه نداد ده دلار را نگه دارم؟
[ترجمه ترگمان]چرا پدر به من اجازه نداد که ده دلار را نگه دارم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Uncle Sebastian used to tease Mother and Daddy unmercifully that all they could produce was girls.
[ترجمه گوگل]عمو سباستین بی رحمانه به مادر و بابا مسخره می کرد که تنها چیزی که می توانند تولید کنند دختر است
[ترجمه ترگمان]عمو سباستین همیشه با پدر و مادرم طوری رفتار می کرد که تنها چیزی که می توانستند تولید کنند دختران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They hit it off straight away, Daddy and Walter.
[ترجمه گوگل]بابا و والتر فوراً آن را زدند
[ترجمه ترگمان] \"اونا مستقیم انداختنش بیرون، بابا و\" والتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When you tell him that he's a sugar daddy, he gets very angry. He says she isn't interested in his money, only in him.
[ترجمه گوگل]وقتی به او می گویید بابای قندی است، خیلی عصبانی می شود او می گوید که او به پول او علاقه ندارد، فقط به او علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی بهش میگی که اون یک بابا sugar، اون خیلی عصبانی میشه می گوید که به پولش علاقه ای ندارد، فقط در او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Daddy was trembling with anxiety as to how the talks would go.
[ترجمه گوگل]بابا از اضطراب می لرزید که مذاکرات چگونه پیش خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]بابا از اضطراب می لرزید، مثل این که چگونه حرف زدن ادامه پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Go and get your daddy for me.
[ترجمه گوگل]برو باباتو برام بیار
[ترجمه ترگمان] برو بابات رو برام بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Was your daddy heartbroken when they got a divorce?
[ترجمه گوگل]پدرت وقتی طلاق گرفتند دلش شکست؟
[ترجمه ترگمان]وقتی طلاق گرفتن پدرت شکست خورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I had warned the children that daddy was on the warpath.
[ترجمه گوگل]من به بچه ها هشدار داده بودم که بابا در مسیر جنگ است
[ترجمه ترگمان]به بچه ها هشدار داده بودم که بابا در تنگنا قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mummy and Daddy are taking me to the circus on Saturday.
[ترجمه Evelyn] مامان و بابا من رو شنبه به سیرک می برن.
|
[ترجمه گوگل]مامان و بابا منو شنبه میبرن سیرک
[ترجمه ترگمان]مامان و بابا شنبه منو به سیرک بردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بابا (اسم)
father, dad, baba, pal, daddy, pa, papa, grandpa

باباجان (اسم)
daddy

انگلیسی به انگلیسی

• father, papa, dad
your daddy is your father; an informal word, used by children.

پیشنهاد کاربران

یک حالت عاشقانه و کمی جنسی برای صدا زدن پارنتر ( اغلب دوست پسر )
۱. بابایی ( پدر )
۲. بابایی ( ریئس، مستر، صاحب، تصمیم گیرنده، dominant )
دومی را دخترا به پسرا میگ توی رابطه جنسی
Everyone who grew up without a father , im your father now. You're loved
Choke me daddy
بابایی
در رابطه ی جنسی چه دختر با پسر چه پسر با پسر و یا برعکس
به اون کسی که تصمیم گیرنده س در رابطه ددی میگن
جز کلمات احساسی بین زوج ها ( اغلب دوست پسر ) در روبط جنسی به کار میرود
بابا جون
باباجون ( عامیانه )

بپرس