deductible

/dəˈdəktəbl̩//dɪˈdʌktəbl̩/

معنی: مالیات پذیر، کسرپذیر
معانی دیگر: معاف از مالیات (کاستنی از مبلغ کل مالیات بر درآمد)، (بیمه) کاهشی، کسر کردنی، فرانشیز، کاهش پذیر، قابل کسر کردن، کاستنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: able to be deducted.

(2) تعریف: in the United States, allowable as a deduction from income to be taxed.

(3) تعریف: to be deducted from any amount payable by insurance.
اسم ( noun )
مشتقات: deductibility (n.)
(1) تعریف: an insurance policy containing a stipulation that the insurer will pay only amounts remaining after a given amount is paid by the insured party.

(2) تعریف: an amount deducted from any total paid by insurance.

جمله های نمونه

1. deductible coverage
مورد بیمه ی کاهشی (یا کسر کردنی)

2. deductible expenses
هزینه های بخشوده

3. These costs are deductible from profits.
[ترجمه گوگل]این هزینه ها از سود کسر می شود
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها مشمول کسر سود می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Money spent on business expenses is deductible.
[ترجمه اشرف] مبالغ مصرفی در هزینه های تجاری مشمول کسر از مالیات هستند.
|
[ترجمه گوگل]پولی که صرف هزینه های تجاری می شود قابل کسر است
[ترجمه ترگمان]پول صرف شده در هزینه های کسب وکار مشمول کسر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The donation he made was a deductible on his tax form.
[ترجمه اشرف] کمک او، به عنوان کسر از مالیات در فرم مالیاتی اش محسوب شد.
|
[ترجمه گوگل]کمکی که او انجام داد در فرم مالیات او کسر شد
[ترجمه ترگمان]donation که او انجام داد مشمول کسر مالیات بر فرم مالیاتی وی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Contributions to charities are tax deductible.
[ترجمه گوگل]کمک به موسسات خیریه کسر مالیات است
[ترجمه ترگمان]مشارکت های خیریه مشمول کسر مالیات می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is the maximum deductible amount for business mileage.
[ترجمه گوگل]این حداکثر مقدار قابل کسر برای مسافت پیموده شده تجاری است
[ترجمه ترگمان]این حداکثر مقدار معافیت مالیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is deductible only to the extent that you earn investment income.
[ترجمه گوگل]فقط تا حدی کسر می شود که درآمد سرمایه گذاری داشته باشید
[ترجمه ترگمان]مشمول کسر مالیات می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These so-called always deductible expenses usually consist of home mortgage interest and real estate taxes.
[ترجمه گوگل]این هزینه‌های به اصطلاح همیشه قابل کسر معمولا شامل بهره وام مسکن و مالیات بر املاک و مستغلات است
[ترجمه ترگمان]این هزینه ها به اصطلاح همیشه مشمول کسر مالیات خانگی و مالیات املاک و مستغلات می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Interest charges are tax deductible .
[ترجمه گوگل]هزینه های بهره کسر مالیات هستند
[ترجمه ترگمان]هزینه های سود مشمول کسر مالیات می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The interest charge would be fully tax deductible.
[ترجمه گوگل]هزینه بهره به طور کامل کسر مالیات خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه بهره مشمول کسر مالیات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This tax on bank deposits is not deductible for tax purposes.
[ترجمه گوگل]این مالیات بر سپرده های بانکی برای مقاصد مالیاتی قابل کسر نیست
[ترجمه ترگمان]این مالیات بر سپرده های بانکی مشمول کسر مالیات نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Limitations on the amount of actually deductible home-office expenses will sometimes make a home office barely worth the trouble.
[ترجمه گوگل]محدودیت‌های موجود در میزان هزینه‌های اداری خانگی که واقعاً قابل کسر است، گاهی اوقات باعث می‌شود که یک دفتر خانگی به سختی به دردسر بیفتد
[ترجمه ترگمان]محدودیت ها در مورد مقدار در واقعا مشمول کسر مالیات در خانه گاهی اوقات باعث می شود که یک دفتر خانگی به سختی به مشکل تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you pay it, alimony is tax deductible.
[ترجمه گوگل]اگر آن را پرداخت کنید، نفقه مشمول کسر مالیات است
[ترجمه ترگمان]، اگه بهش پول بدی، خرجی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مالیات پذیر (صفت)
deductible

کسر پذیر (صفت)
deductible

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being deducted, capable of being subtracted or taken off

پیشنهاد کاربران

حق بیمه ای که ماهیانه یا سالیانه پرداخت می شود.
دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
کلمه ی deduction یک اسم هست و دو معنی داره:
۱. قیاس، نتیجه گیری، استنباط
۲. کسر ( مبلغ )
حالا نکته اینجاست که اگر در معنای قیاس و استنباط باشه، فعلش میشه deduce ( استنباط کردن ) و صفتش هم میشه deductive ( قیاسی، استنباطی )
...
[مشاهده متن کامل]

ولی اگر در معنای کسر مبلغ باشه، فعلش میشه deduct ( کسر کردن ) و صفتش هم میشه deductible ( قابل کسر )
در هر حال، noun ( اسمِ ) همه ی این صفت ها و فعل ها همان deduction می باشد
لطفا این دو را به خاطر داشته باشید چون به هیچ عنوان این فعل ها و صفت ها نمیتونن به جای هم به کار برند و حتما باید با توجه به معنا، از فعل و صفات اونها استفاده کنید

قابل استنباط
فرانشیز
Tax Deductible
مراد هزینه هایی است که از درآمد ناخالص کسر میشوند و لذا این هزینه ها مشمول مالیات نمی شوند.

بپرس