deficit

/ˈdefəsət//ˈdefɪsɪt/

معنی: کمبود، کسر، کسر عمل، کسر درامد
معانی دیگر: (بودجه و غیره) کسر (ی)، کسر موازنه، زیانگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an amount by which something is less than what is required or expected, esp. the amount by which income is less than expenses.
متضاد: excess, surplus
مشابه: shortage

- To attain the calorie deficit needed to lose weight, one must either eat less or exercise more.
[ترجمه Nima] برای نیاز به کاهش کالری مورد نیاز باید کمتر بخورید یا بیشتر ورزش کنید
|
[ترجمه sara] برای کاهش کالری جهت کاهش وزن باید کمتر خورد و بیشتر ورزش کرد.
|
[ترجمه Shey] . برای رسیدن به کالری نقصان ( کاهش کالری به منظور کاهش وزن ) لازمه یا کمتر غذا بخورید یا بیشتر ورزش کنید
|
[ترجمه گوگل] برای رسیدن به کسری کالری مورد نیاز برای کاهش وزن، فرد باید یا کمتر غذا بخورد یا بیشتر ورزش کند
[ترجمه ترگمان] برای دست یابی به کسری کالری لازم برای از دست دادن وزن، فرد باید کم تر یا بیشتر ورزش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a budget deficit
کسر بودجه

2. the budget deficit has ballooned
کسر بودجه به سرعت زیاد شده است.

3. They're ready to cut the federal budget deficit for the next fiscal year.
[ترجمه گوگل]آنها آماده کاهش کسری بودجه فدرال برای سال مالی آینده هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها آماده اند تا کسری بودجه فدرال را برای سال مالی آینده کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The trade deficit is the flip side of a rapidly expanding economy.
[ترجمه گوگل]کسری تجاری طرف دیگر اقتصادی است که به سرعت در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری طرف دیگر اقتصاد در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many countries have a big deficit in food supply.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورها کسری زیادی در عرضه مواد غذایی دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورها کسری بزرگی در تامین مواد غذایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deficit had grown with the connivance of the banks.
[ترجمه گوگل]کسری بودجه با همدستی بانک ها افزایش یافته بود
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه با اغماض بانک ها رشد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rising budget deficit is beginning to bite.
[ترجمه گوگل]افزایش کسری بودجه شروع به گاز گرفتن کرده است
[ترجمه ترگمان]افزایش کسری بودجه شروع به گاز گرفتن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The UK's deficit in manufactured goods fell slightly in the last three months.
[ترجمه گوگل]کسری کالاهای تولیدی بریتانیا در سه ماه گذشته اندکی کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه در انگلستان در سه ماه گذشته اندکی کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The trade deficit remains the soft underbelly of the US economy.
[ترجمه گوگل]کسری تجاری همچنان زیربنای نرم اقتصاد ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]این کسری تجاری به دنبال منافع نرم اقتصاد ایالات متحده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When inflation is factored out, the trade deficit fell 8%.
[ترجمه گوگل]با محاسبه تورم، کسری تجاری 8 درصد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]زمانی که تورم فاکتور گرفته شد، کسری تجاری ۸ درصد کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The trade deficit had widened from £26 billion to £30 billion.
[ترجمه گوگل]کسری تجاری از 26 میلیارد پوند به 30 میلیارد پوند افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری از ۲۶ میلیارد پوند به ۳۰ میلیارد پوند افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He recovered from a 4-2 deficit to reach the quarter-finals.
[ترجمه گوگل]او پس از شکست 4-2 به مرحله یک چهارم نهایی رسید
[ترجمه ترگمان]او از کسری ۴ - ۲ برای رسیدن به مرحله یک چهارم نهایی بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company has run up a deficit of £30 000.
[ترجمه گوگل]این شرکت 30000 پوند کسری داشته است
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای کسری بودجه ۳۰ پوندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The current trade deficit indicates a serious imbalance between our import and export trade.
[ترجمه گوگل]کسری تجاری فعلی نشان دهنده عدم تعادل جدی بین تجارت واردات و صادرات ما است
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری فعلی نشان دهنده عدم تعادل جدی بین واردات و تجارت صادراتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Welsh health authorities face a £13m deficit this year.
[ترجمه گوگل]مقامات بهداشتی ولز امسال با 13 میلیون پوند کسری مواجه هستند
[ترجمه ترگمان]مقامات بهداشتی ولز در سال جاری با کسری ۱۳ میلیون پوندی مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمبود (اسم)
defect, deficiency, shortage, shortcoming, dearth, deficit, leakage

کسر (اسم)
diminution, deduction, deficiency, detraction, under, fraction, deficit, leakage

کسر عمل (اسم)
deficit

کسر درامد (اسم)
deficit

تخصصی

[حسابداری] زیان انباشته
[ریاضیات] کسر درآمد، کسر محل، کسر، کسری، کمبود، کسری موازنه، کسر بودجه، کسری تراز، پرداخت ها

انگلیسی به انگلیسی

• lack; shortage
a deficit is the amount by which the money received by a country or organization is less than the money it has spent.

پیشنهاد کاربران

کسری
مثال: The company faced a budget deficit last year.
شرکت سال گذشته با کسری بودجه روبرو شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
اختلاف. فاصله دو چیز. اختلاف گل دو تیم مثلا. حتی تفاضل گل تو جدول.
عدم تعادل
کسری بودجه
The government has its work cut out for it trying to reduce the national deficit
نارسایی
اختلالات ( در صورت جمع )
کمبود، کسری، نقصان
کسری
budget deficit
goverment faced buget deficit of half million bucks
نقصان، کمبود
ضایعه، نقصان
نقصان
کاستی
بر شکسته شدن
[پزشکی - روانشناسی] نقص
ضایعه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس