democratization

/ˌdɪˌmɑːkrətəˈzeɪʃn̩//dɪˌmɒkrətaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: بصورت دموکراسی درامدن
معانی دیگر: بصورت دموکراسی درامدن

جمله های نمونه

1. Democratization has brought workers the right to strike and join a trade union.
[ترجمه گوگل]دموکراتیزاسیون حق اعتصاب و پیوستن به اتحادیه کارگری را برای کارگران به ارمغان آورده است
[ترجمه ترگمان]دموکرات سازی کارگران حق اعتصاب و پیوستن به اتحادیه تجاری را بر عهده داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some attributed the growth to the democratization of the Poor Law franchise in 189
[ترجمه گوگل]برخی این رشد را به دموکراتیزه کردن امتیاز Poor Law در سال 189 نسبت دادند
[ترجمه ترگمان]برخی رشد را به دموکرات شدن رای ضعیف قانون در سال ۱۸۹ نسبت دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The moves towards democratization had been precipitated by widespread unrest, focusing particularly on economic grievances.
[ترجمه گوگل]حرکت به سمت دموکراتیزه شدن با ناآرامی های گسترده، به ویژه بر نارضایتی های اقتصادی، تسریع شده بود
[ترجمه ترگمان]حرکت به سمت دموکراسی با ناآرامی گسترده صورت گرفته است و به ویژه بر روی مشکلات اقتصادی متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Occupation policy had two stated objectives: demilitarization and democratization.
[ترجمه گوگل]سیاست اشغال دو هدف اعلام شده داشت: غیرنظامی کردن و دموکراتیزه کردن
[ترجمه ترگمان]سیاست شغل دو هدف بیان شده را داشت: demilitarization و دموکرات کردن جوامع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of course, democratization, like modernization, must advance step by step.
[ترجمه گوگل]البته دموکراتیزاسیون نیز مانند مدرنیزاسیون باید قدم به قدم پیش برود
[ترجمه ترگمان]البته، دموکرات سازی، مانند مدرن سازی باید قدم به قدم پیشرفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How does the UN support democratization?
[ترجمه گوگل]چگونه سازمان ملل از دموکراسی‌سازی حمایت می‌کند؟
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل چگونه از جوامع حمایت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Full democratization on the other hand, requires open contestation over the right to win control of the government, requiring free competitive elections, the results of which determine who governs.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، دموکراسی‌سازی کامل مستلزم رقابت آشکار بر سر حق به دست آوردن کنترل دولت است که مستلزم برگزاری انتخابات رقابتی آزاد است که نتایج آن تعیین می‌کند چه کسی حکومت می‌کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، دموکرات کردن کامل از سوی دیگر نیاز به contestation آزاد در سمت راست برای بدست آوردن کنترل دولت، نیاز به انتخابات آزاد رقابتی دارد که نتایج آن تعیین می کند چه کسی حکومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Power politics or the democratization of the international relations"? World peace under the "jungle law' or world peace under the rules guided by the civilization?
[ترجمه گوگل]سیاست قدرت یا دموکراتیک کردن روابط بین‌الملل؟ صلح جهانی تحت «قانون جنگل» یا صلح جهانی تحت قوانینی که تمدن هدایت می‌کند؟
[ترجمه ترگمان]سیاست قدرت یا دموکرات سازی روابط بین الملل؟ صلح جهانی تحت قوانین \" جنگل یا صلح جهانی تحت قوانین هدایت شده توسط تمدن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Legalism and democratization are prerequisites for public participation in the WTO dispute settlement.
[ترجمه گوگل]قانون گرایی و دموکراتیزه شدن پیش نیازهای مشارکت عمومی در حل و فصل اختلافات سازمان تجارت جهانی است
[ترجمه ترگمان]Legalism و دموکرات سازی prerequisites برای مشارکت عمومی در حل اختلاف WTO هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the democratization and the administrative trends are not always antagonistic.
[ترجمه گوگل]اما دموکراتیزاسیون و روندهای اداری همیشه متضاد نیستند
[ترجمه ترگمان]اما جوامع و گرایش ها اجرایی همیشه مخالف نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not only is democratization out, but repression hardened.
[ترجمه گوگل]نه تنها دموکراتیزاسیون از بین رفته است، بلکه سرکوب نیز تشدید شده است
[ترجمه ترگمان]نه تنها دموکراسی از بین می رود، بلکه سرکوبی سخت تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My dissertation "Damming China's Grand Canyon: Pluralization without Democratization in the Nu River Valley" goes more into this.
[ترجمه گوگل]پایان نامه من با عنوان "سدزدایی دره بزرگ چین: کثرت سازی بدون دموکراتیزه شدن در دره رودخانه نو" بیشتر به این موضوع می پردازد
[ترجمه ترگمان]رساله من \"گرند کنیون\" (Grand s): pluralization بدون دموکرات سازی در دره رودخانه Nu \" بیشتر به این مساله دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A collection of essays on the political, economic, and cultural aspects of democratization.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از مقالات در مورد جنبه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دموکراسی سازی
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از مقالات درباره جنبه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both Lipset and Coleman find a strong correlation between indices of modernization and democratization.
[ترجمه گوگل]هم لیپست و هم کلمن همبستگی قوی بین شاخص‌های مدرنیزاسیون و دموکراسی‌سازی پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]هم lipset و هم کلمن یک همبستگی قوی بین شاخص های مدرن سازی و دموکرات ها پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بصورت دموکراسی درامدن (اسم)
democratization

انگلیسی به انگلیسی

• process by which a government becomes a democracy, establishment of democratic rule; acquiring of democratic values

پیشنهاد کاربران

مردمی سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : democratize
✅️ اسم ( noun ) : democracy / democratization / democrat
✅️ صفت ( adjective ) : democratic
✅️ قید ( adverb ) : democratically
عمومی سازی
دموکراسی سازی
برقراری دموکراسی

بپرس