demonstration

/ˌdemənˈstreɪʃn̩//ˌdemənˈstreɪʃn̩/

معنی: تظاهر، اثبات، نمایش، تظاهرات، دمونستراسیون
معانی دیگر: بازنمایاندن، برهان، نشان دادن (طرز کار چیزی به منظور فروش و غیره)، آشکار سازی، بروز، ابراز، هنگامه گری، توضیح (از راه نشان دادن یا مثل زدن)، بیان، سهش، سهیدن

جمله های نمونه

1. the demonstration of one of the laws of physics
اثبات یکی از قوانین فیزیک

2. a mass demonstration
تظاهرات عظیم

3. the workers' demonstration ended in violence
تظاهرات کارگران به خشونت انجامید.

4. the first public demonstration of the new computers
نخستین نمایش همگانی کامپیوترهای جدید

5. black flags were another demonstration of their grief
پرچم های سیاه نشان دیگری از سوگ آنان بود.

6. he took part in the demonstration
او در تظاهرات شرکت کرد.

7. The demonstration broke up in tumult.
[ترجمه مدیا قهرمانی] تضاهرات با هرج و مرج پایان یافت
|
[ترجمه گوگل]تظاهرات در غوغا شکست
[ترجمه ترگمان]نمایش با هرج و مرج برپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The organisers of the demonstration concede that they hadn't sought permission for it.
[ترجمه گوگل]سازمان دهندگان تظاهرات اعتراف می کنند که برای آن اجازه نخواسته اند
[ترجمه ترگمان]سازمان دهندگان این تظاهرات قبول دارند که به دنبال مجوز برای آن نبوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The professor will give a demonstration in class.
[ترجمه علیرضا فردین] استاد در کلاس توضیحی خواهد داد یا استاد در کلاس درس موضوع را اثبات خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]استاد در کلاس نمایشی ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پروفسور در کلاس حاضر به تظاهرات خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rubber bullets were used to break up the demonstration.
[ترجمه گوگل]از گلوله های لاستیکی برای شکستن تظاهرات استفاده شد
[ترجمه ترگمان]از گلوله های پلاستیکی برای شکستن تظاهرات استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This demonstration was a symptom of discontent among the students.
[ترجمه گوگل]این تظاهرات نشانه نارضایتی دانشجویان بود
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات نشانه ای از نارضایتی دانشجویان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The demonstration is a pointless act/gesture of defiance against the government.
[ترجمه گوگل]تظاهرات یک اقدام بیهوده / ژست مخالفت با دولت است
[ترجمه ترگمان]تظاهرات یک اقدام یا حرکتی بی هوده علیه دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a large but peaceful demonstration outside the US Embassy.
[ترجمه گوگل]تظاهرات بزرگ اما مسالمت آمیزی در مقابل سفارت آمریکا برگزار شد
[ترجمه ترگمان]تظاهرات مسالمت آمیز اما مسالمت آمیز در خارج از سفارت آمریکا رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They called a demonstration to protest against proposed job cuts.
[ترجمه گوگل]آنها تظاهراتی را در اعتراض به کاهش مشاغل پیشنهادی برگزار کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تظاهرات اعتراضی را علیه کاهش پیشنهاد کار پیشنهاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Police used tear gas to break up a demonstration.
[ترجمه پوریا] پلیس از گاز اشک استفاده کرد تا تظاهرات را به هم بزند.
|
[ترجمه شان] پلیس برای در هم شکستن ( برهم زدن ) تظاهر ات ، گاز اشک آور به کار برد.
|
[ترجمه گوگل]پلیس برای متلاشی کردن تظاهرات از گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس برای شکستن تظاهرات از گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We're going to a cookery demonstration tonight.
[ترجمه گوگل]ما امشب به تظاهرات آشپزی می رویم
[ترجمه ترگمان]امشب باید نمایش اجر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There was a huge police presence at the demonstration.
[ترجمه گوگل]حضور گسترده پلیس در این تظاهرات بود
[ترجمه ترگمان]حضور پلیس عظیمی در تظاهرات وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The students are holding a demonstration to protest against the increase in their fees.
[ترجمه گوگل]دانشجویان در اعتراض به افزایش شهریه خود دست به تظاهرات زدند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان تظاهراتی را برای اعتراض به افزایش شهریه ها برگزار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The demonstration lasted from dawn till dusk.
[ترجمه گوگل]تظاهرات از صبح تا غروب ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]نمایش تا غروب تا غروب ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تظاهر (اسم)
display, feint, affectation, demonstration, pretense, pretension, ostentation, simulation, fakery, make-believe, semblance, preciosity, prudery, effusion, eyewash, grimace

اثبات (اسم)
affirmation, assertion, proof, show, demonstration, proving, substantiation, argument, ascertainment, positivity, predication

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

تظاهرات (اسم)
demonstration, parade

دمونستراسیون (اسم)
demonstration

تخصصی

[نساجی] نمایش عملی

انگلیسی به انگلیسی

• exhibition, showing, explanation; display of public opinion (through a protest march, meeting, etc.); emotional display
a demonstration is a public meeting or march held by people to show that they oppose or support something.
a demonstration of something is a talk in which someone shows you how to do it or how it works.
a demonstration is also a proof that something exists or that something such as a theory is true.
a demonstration of a quality or feeling is an expression of it.

پیشنهاد کاربران

نمایش
مثال: The protest turned into a violent demonstration.
اعتراض به یک نمایش خشونت آمیز تبدیل شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
نماییدن
demonstration of powerقدرت نمایی
تظاهر، وانمود
۱. اثبات؛ ( منطق ) برهان، استدلال
۲. شرخ، توضیح
نمایش طریقه ای ( در ترویج کشاورزی )
نمایش عملی و دیداری .
همان روشی که مهمانداران به مسافرین قبل از پرواز آموزش می دهند .
یا آموزش هایی که در یوتیوب بصورت video training آموزش میدهند .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : demonstrate
اسم ( noun ) : demonstration / demonstrative
صفت ( adjective ) : demonstrative / demonstrable
قید ( adverb ) : demonstratively / demonstrably
نمایش عملی
نمایش عینی
( برای یک موضوع تئوری یا اصلی که قبلا اثبات شده )
آزمایش کردن
Cooking demonstration
جشنواره آشپزی
demonstration ( noun ) = ابراز، بیان، نشانه، اثبات/تظاهرات، راهپیمایی، میتینگ/مدرک، دلیل، توجیه، استدلال/نمایش، ارائه، پروسه یا روش تهیه، طرز کار، نمایش دستورالعمل، نشان دادن نحوه استفاده/
anti - government demonstrations = تظاهرات ضد حکومتی
...
[مشاهده متن کامل]

to hold a demonstration = تظاهرات کردن
a demonstration of mathematical formulas = اثبات فرمول های ریاضی
a demonstration of a product = نمایش یک محصول
a demonstration of a spaghetti cookery = طریقه طرز تهیه اسپاگتی
go on a anti - government demonstration = رفتن به تظاهرات ضد دولتی
مترادف است با کلمه : Display ( noun ) >>> به معنای نمایش ، توضیح ، بیان
examples:
1 - This disaster is a clear demonstration of the need for tighter controls.
این فاجعه مدرک شفافی بر نیاز به کنترل های سخت تر است.
2 - Let me give you a demonstration of how the camera works.
اجازه دهید به شما نشان دهم که چگونه این دوربین کار می کند.
3 - She told us how easy it was to use the software, then by way of demonstration produced a beautiful graph with a few clicks of the mouse.
او به ما گفت که استفاده از این نرم افزار چقدر آسان است، سپس با ارائه نمایش چند کلیک ماوس یک نمودار زیبا خلق کرد.
4 - We're going to a cookery demonstration tonight.
امشب به نمایش دستورالعمل های آشپزی می رویم.
5 - The rise in unemployment is just another demonstration of the government's incompetence.
افزایش بیکاری تنها نشان ( مدرک، دلیل ) دیگری از بی کفایتی دولت است.
6 - The pilots at the air show put on a very fine demonstration of aerobatic skill.
خلبانان در نمایشگاه هوایی مهارت بسیار خوبی را در پرواز آکروباتیک به نمایش گذاشتند.
7 - Protesters staged an anti - war demonstration.
معترضان یک تظاهرات ضد جنگ برپا کردند.
8 - The students are holding a demonstration against the proposed changes.
دانشجویان در اعتراض به تغییرات پیشنهادی راهپیمایی برگزار می کنند.
9 - There has been little demonstration of support for the proposal so far.
تاکنون ابراز حمایت اندکی از این پیشنهاد صورت گرفته است.
10 - Trade shows and product demonstrations are excellent ways to build your business.
نمایشگاه های تجاری و نمایش محصولات راه های عالی برای ایجاد کسب و کار شما هستند.

استدلال، برهان، اثبات یک مساله از راه دلیل و برهان
demonstration ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تظاهربه تک
تعریف: تک یا نمایش نیرو با هدف فریب دشمن در منطقه ای غیر از منطقۀ عملیاتی
ارائۀ نمایش
گواه - دلیل - شاهد - نما - صورت ظاهر - تجسم
راهپیمایی، تظاهرات
She walked me through a demonstration of the software
دختره/خانمه طرز کار این نرم افزار به نوبت و مرحله به مرحله بهم نشون/یاد داد
توضیح ( از راه نشان دادن یا مثل زدن )
تظاهرات، نشان دادن عملی اعتراض به موضوع
تظاهرات ، نمایش، ابراز، بیان
اثبات تجربی و عملی، اثبات از راه نمایش
بروز این نکته که . . .
ابراز این مسئله که . . .
معلوم شدن این نکته که . . .
فاش شدن این مسئله که . . .
استقرایی ( پژوهش یا روش استقرایی )
ابراز و جلوه دادن ( یک محصول یا خدمات )
اثبات و باز نمایاندن ( یک محصول )
ساطر کردن
نمایش دادن
تظاهرات
دمو، نسخه آزمایشی نرم افزار
چشم انداز
مانور
بازنمایی
take part in a public protest for
نمایشگری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس