demur

/ˌdɪˈmɜːr//dɪˈmɜː/

معنی: تردید رای، استثنا قائل شدن، درنگ کردن، کمرویی کردن، تقاضای درنگ یا مکی کردن
معانی دیگر: دو دلی کردن، شک و شبهه داشتن، سرباز زدن، چون و چرا کردن، تردید، (حقوق) به صلاحیت دادگاه اعتراض کردن، ایراد عدم کفایت ادله را (به دادگاه) تسلیم کردن، مخالفت، اعتراض (demural هم می گویند)، ناز، تقاضای درنگ یا مکک کردن، مهلت خواستن، تاخیر

جمله های نمونه

1. without demur
بی چون و چرا

2. after some delay and demur . . .
پس از قدری تاخیر و تردید . . .

3. I agreed to this without demur.
[ترجمه گوگل]من بدون ابهام با این کار موافقت کردم
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ گونه اعتراض موافقت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She agreed to his request without demur.
[ترجمه گوگل]او بدون تردید با درخواست او موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ گونه اعتراض موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They accepted without demur.
[ترجمه گوگل]بدون ابهام پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]بدون جر و بحث پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When I continued to demur, he promised to prescribe only five pills, one for each of the next five nights.
[ترجمه گوگل]وقتی به بدگویی ادامه دادم، او قول داد که فقط پنج قرص تجویز کند، یکی برای هر یک از پنج شب آینده
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث را ادامه دادم، قول داد که فقط پنج قرص برای هر کدام از پنج شب دیگر بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Letty seemed about to demur but Emily lifted her chin challengingly and the maid bobbed and left the room.
[ترجمه گوگل]لتی به نظر می‌رسید که بداخلاق کند، اما امیلی چانه‌اش را به چالش کشید و خدمتکار با صدای بلند از اتاق خارج شد
[ترجمه ترگمان]لتی به نظر می رسید که اعتراض می کند، اما امیلی چانه او را بالا برد و کلفت بیرون آمد و اتاق را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ana just drifted to a halt, turning without demur as Maggie moved her to face the house.
[ترجمه گوگل]آنا در حالی که مگی او را به سمت خانه حرکت داد، بدون ابهام چرخید
[ترجمه ترگمان]Ana متوقف شد و بدون هیچ گونه اعتراض به طرف خانه برگشت و بدون هیچ گونه اعتراض برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Did the working class accept their circumstances without demur?
[ترجمه گوگل]آیا طبقه کارگر شرایط آنها را بدون ابهام پذیرفت؟
[ترجمه ترگمان]آیا کلاس کار، شرایط خود را بدون جر و بحث قبول می کردند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yet, there was demur at the problems which inequality caused, even though it was rarely effective.
[ترجمه گوگل]با این حال، در مورد مشکلاتی که نابرابری ایجاد می‌کرد، تردید وجود داشت، حتی اگر به ندرت مؤثر بود
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در مسائلی که نابرابری ناشی از آن به ندرت موثر بود، اعتراضی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Accounts were adopted without question, rule changes without demur.
[ترجمه گوگل]حساب‌ها بدون سؤال پذیرفته شدند، قوانین بدون ابهام تغییر کردند
[ترجمه ترگمان]حساب ها بدون تردید تصویب شدند، قانون بدون شک تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Naval and General Staffs did not demur.
[ترجمه گوگل]نیروی دریایی و ستاد کل کوتاهی نکردند
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی و جنرال Staffs اعتراضی نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He accepted the criticism without demur.
[ترجمه گوگل]او انتقاد را بدون ابهام پذیرفت
[ترجمه ترگمان]وی انتقاد را بدون تردید پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would seem hazardous to demur at ( to ) a proposition which is so widely accepted.
[ترجمه گوگل]به نظر خطرناک می‌رسد که از (به) گزاره‌ای که به‌طور گسترده پذیرفته شده است، ابهام کنیم
[ترجمه ترگمان]به نظر خطرناک می رسد که در (به)یک پیشنهاد که به طور گسترده پذیرفته می شود اعتراض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Patent infringement demur of the statutory exemption include exhaustion of patent rights, prior user rights, temporarily passing through, specifically experimental use, liable applications, etc.
[ترجمه گوگل]نقض حق ثبت اختراع در مورد معافیت قانونی شامل اتلاف حقوق ثبت اختراع، حقوق کاربر قبلی، عبور موقت، استفاده آزمایشی خاص، برنامه های کاربردی مسئول و غیره است
[ترجمه ترگمان]نقض حق ثبت اختراعات مربوط به معافیت قانونی شامل فرسودگی حقوق ثبت اختراع، حقوق اولیه کاربر، موقتا عبور از آن، به طور خاص استفاده آزمایشی، کاربردهای مسیول و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تردید رای (اسم)
demur

استثنا قائل شدن (فعل)
demur

درنگ کردن (فعل)
let, hesitate, linger, demur, tarry, stick around, loiter

کمرویی کردن (فعل)
demur

تقاضای درنگ یا مکی کردن (فعل)
demur

انگلیسی به انگلیسی

• hesitation; objection
object, protest; hesitate
if you demur, you say that you do not agree with something, or do not want to do it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

امتناع کردن
سرباز زدن
خودداری کردن
طفره رفتن
تردید
شانه خالی کردن
طفره رفتن
کمرویی کردن
استثنا قائل شدن
درنگ کردن
اعتراض کردن
( demur at s. th )
اعتراض کردن به، مخالفت کردن با
she liked the house, but demurred at the price.

بپرس