developmental


تکاملی، توسعه ای، ترقی کننده

جمله های نمونه

1. Severe iron deficiency can cause developmental delay and growth retardation.
[ترجمه گوگل]کمبود شدید آهن می تواند باعث تاخیر رشد و کندی رشد شود
[ترجمه ترگمان]کمبود شدید آهن می تواند باعث تاخیر رشد و عقب ماندگی رشد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Higher education is a continuing developmental process .
[ترجمه گوگل]آموزش عالی یک فرآیند توسعه مستمر است
[ترجمه ترگمان]آموزش عالی یک فرآیند رشد مستمر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The developmental history of the society tells us that man has evolved from the ape.
[ترجمه گوگل]تاریخ تکامل جامعه به ما می گوید که انسان از میمون تکامل یافته است
[ترجمه ترگمان]تاریخ رشد جامعه به ما می گوید که بشر از میمون پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The product is still at a developmental stage.
[ترجمه گوگل]این محصول هنوز در مرحله توسعه است
[ترجمه ترگمان]این محصول هنوز در مرحله رشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A third version of the developmental role may also be distinguished.
[ترجمه گوگل]نسخه سوم از نقش توسعه نیز ممکن است متمایز شود
[ترجمه ترگمان]نسخه سوم از نقش رشد نیز ممکن است برجسته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The evidence of developmental problems arising from lower levels of caffeine consumption is less clear.
[ترجمه گوگل]شواهد مربوط به مشکلات رشدی ناشی از سطوح پایین مصرف کافئین کمتر واضح است
[ترجمه ترگمان]شواهد مشکلات رشد ناشی از سطوح پایین مصرف کافئین کم تر روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Developmental psychology is probably the liveliest speciality just now.
[ترجمه گوگل]روانشناسی رشد احتمالاً سرزنده ترین تخصص در حال حاضر است
[ترجمه ترگمان]روان شناسی رشد احتمالا the تخصص در حال حاضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Courses may cover general, quantitative and developmental aspects of the subjects and includes lectures, seminars and laboratory work.
[ترجمه گوگل]دوره ها ممکن است جنبه های کلی، کمی و توسعه ای موضوعات را پوشش دهد و شامل سخنرانی ها، سمینارها و کارهای آزمایشگاهی باشد
[ترجمه ترگمان]این دوره ها می توانند جنبه های عمومی، کمی و رشدی از موضوعات را پوشش دهند و شامل سخنرانی ها، سمینارها و کاره ای آزمایشگاهی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It should be clearly linked to the developmental process.
[ترجمه گوگل]باید به وضوح با فرآیند توسعه مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]آن باید به طور واضح به فرآیند توسعه مرتبط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Erik's official designation is Senior Developmental Director.
[ترجمه گوگل]نام رسمی اریک مدیر ارشد توسعه است
[ترجمه ترگمان]نام رسمی اریک مدیر رشد ارشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Blocking any one of these developmental stages stops the whole process.
[ترجمه گوگل]مسدود کردن هر یک از این مراحل رشد، کل فرآیند را متوقف می کند
[ترجمه ترگمان]مسدود کردن هر یک از این مراحل رشد کل فرآیند را متوقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And, second, what are the processes by which developmental change occurs?
[ترجمه گوگل]و ثانیاً، چه فرآیندهایی وجود دارد که تغییرات رشدی رخ می دهد؟
[ترجمه ترگمان]و دوم، فرآیندهایی وجود دارند که در آن تغییر رشد رخ می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He truly represents an awful lot from a developmental standpoint.
[ترجمه گوگل]او واقعاً نمایانگر چیزهای افتضاحی از منظر توسعه است
[ترجمه ترگمان]او واقعا از دیدگاه توسعه ای خیلی چیزها را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An overall conclusion on the developmental role is not too difficult to discern amongst the different assessments.
[ترجمه گوگل]تشخیص یک نتیجه گیری کلی در مورد نقش رشدی در بین ارزیابی های مختلف چندان دشوار نیست
[ترجمه ترگمان]یک نتیجه گیری کلی در مورد نقش توسعه در مقایسه با ارزیابی های مختلف بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to development, of or pertaining to growth

پیشنهاد کاربران

۱. {مربوط به} توسعه ۲. {مربوط به} رشد ۳. رو به رشد. رو به گسترش
مثال:
Higher education is a continuing developmental process .
آموزش عالی یک فرایند مداوم رو به رشد است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : develop
✅️ اسم ( noun ) : development / developer
✅️ صفت ( adjective ) : developing / developmental / developed
✅️ قید ( adverb ) : developmentally
رو به رشد
تصاعدی
developmental ( روان شناسی )
واژه مصوب: تحولی
تعریف: مربوط به تحول
رشدی
مترقی
مربوط به توسعه
تکوینی
پیشرفت کننده
[زیست شناسی، پزشکی] وابسته به رشد، معطوف به رشد
جهش یافته

رشد
توسعه
تحولی
مقدماتی و اولیه
Lack of developmental readiness is the best reason to hold a child back.
نبود آمادگی مقدماتی, برجسته ترین دلیل عقب ماندگی ( تحصیلی ) کودکان است.
توسعه یافته
رو به پیشرفت
رشدیافته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس