direct object

/dəˈrektˈɑːbdʒekt//dɪˈrektəbˈdʒekt/

معنی: مفعول مستقیم، مفعول بیواسطه، مفعول صریح
معانی دیگر: (دستور زبان) مفعول بی واسطه، مفعول صریح (مثلاواژه ی "ball" دراین جمله: she hit the ball)، مفعول صریح (مثلاواژه ی ball دراین جمله: she hit the ball)

جمله های نمونه

1. Transitive verbs take a direct object.
[ترجمه گوگل]افعال متعدی مفعول مستقیم می گیرند
[ترجمه ترگمان]افعال transitive یک هدف مستقیم می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The verb ` eat'takes a direct object.
[ترجمه گوگل]فعل « eat» مفعول مستقیم می گیرد
[ترجمه ترگمان]کلمه \"خوردن\" یک هدف مستقیم می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Like uh, just as a direct object.
[ترجمه گوگل]مثل اوه، فقط به عنوان یک شی مستقیم
[ترجمه ترگمان] درست مثل یه هدف مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In English, a direct object identifies the thing or person being acted upon.
[ترجمه گوگل]در زبان انگلیسی، یک شیء مستقیم، چیزی یا شخصی را که بر روی آن عمل می شود، مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]در زبان انگلیسی، یک شی مستقیم، چیز یا فردی را که بر روی آن عمل می کند مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being the uppermost productive material and the most direct object for farmers, cultivated land is one of the basic factors consisting of the comprehensive ability of crop production.
[ترجمه گوگل]زمین زیر کشت به عنوان بالاترین ماده تولیدی و مستقیم ترین هدف برای کشاورزان، یکی از عوامل اساسی متشکل از توانایی همه جانبه تولید محصول است
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز و مهم ترین هدف برای کشاورزان، زمین زراعی یکی از عوامل اصلی است که شامل توانایی جامع تولید محصول می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Put the direct object after the verb.
[ترجمه گوگل]مفعول مستقیم را بعد از فعل قرار دهید
[ترجمه ترگمان]هدف مستقیم را بعد از the قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The crime's direct object is the security of the computer information system in the given fields.
[ترجمه گوگل]هدف مستقیم جرم، امنیت سیستم اطلاعات رایانه ای در فیلدهای داده شده است
[ترجمه ترگمان]هدف مستقیم جرم، امنیت سیستم اطلاعات کامپیوتر در این زمینه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some verbs have two objects, a direct object and an indirect object.
[ترجمه گوگل]برخی از افعال دارای دو مفعول هستند، یک مفعول مستقیم و یک مفعول غیر مستقیم
[ترجمه ترگمان]بعضی از افعال دو شی دارند، یک هدف مستقیم و یک شی غیر مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Westerners or curse, is the basic call direct object.
[ترجمه گوگل]غربی ها یا نفرین، اصلی تماس مستقیم شی است
[ترجمه ترگمان]غربی یا لعنت، یک هدف اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Constantine recommends using a gerund followed by a direct object (for example: "withdrawing funds" or "examining the passbook").
[ترجمه گوگل]کنستانتین توصیه می کند که از یک جروند و به دنبال آن یک شی مستقیم استفاده کنید (به عنوان مثال: "برداشت وجوه" یا "بررسی دفترچه عبور")
[ترجمه ترگمان]کنستانتین با استفاده از یک gerund به دنبال یک هدف مستقیم (برای مثال: انصراف از بودجه \"یا\" بررسی the \")توصیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 'She wrote a letter', the verb 'wrote' is transitive and the word 'letter' is the direct object.
[ترجمه گوگل]در «او نامه نوشت»، فعل «نوشت» متعدی است و کلمه «حرف» مفعول مستقیم است
[ترجمه ترگمان]در نامه نوشت، فعل لازم است و کلمه حرف یک موضوع مستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 'I met him in town', the word 'him' is the direct object.
[ترجمه گوگل]در «من او را در شهر ملاقات کردم»، کلمه «او» مفعول مستقیم است
[ترجمه ترگمان]من در شهر او را در شهر ملاقات کردم و کلمه ای که او می گوید هدف مستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 'Give him the money', 'him' is the indirect object and 'money' is the direct object.
[ترجمه گوگل]در «پول را به او بده»، «او» مفعول غیرمستقیم و «پول» مفعول مستقیم است
[ترجمه ترگمان]به او پول بدهید، او یک شی غیر مستقیم است و پول هدف مستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Expressing an action that is carried from the subject to the object; requiring a direct object to complete meaning. Used of a verb or verb construction.
[ترجمه گوگل]بیان عملی که از فاعل به مفعول انجام می شود; نیاز به یک مفعول مستقیم برای معنای کامل از ساخت فعل یا فعل استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]بیان یک اقدام که از سوژه به شی انجام می شود؛ نیاز به یک شی مستقیم به معنای کامل دارد از یک فعل یا فعل فعل استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The other alternative is to use the PHP Java Bridge, which provides a direct object interface that allows you to share Java and PHP code directly within the same application.
[ترجمه گوگل]جایگزین دیگر استفاده از PHP Java Bridge است که یک رابط شی مستقیم را فراهم می کند که به شما امکان می دهد کد جاوا و PHP را مستقیماً در یک برنامه به اشتراک بگذارید
[ترجمه ترگمان]گزینه دیگر استفاده از پل جاوا PHP است که یک رابط کاربری مستقیم فراهم می کند که به شما این امکان را می دهد که کد جاوا و PHP را مستقیما در همان برنامه به اشتراک بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفعول مستقیم (اسم)
direct object

مفعول بی واسطه (اسم)
direct object

مفعول صریح (اسم)
direct object

انگلیسی به انگلیسی

• word or words that denote the receiver of the action of a verb (i.e. "me" in "he hit me")

پیشنهاد کاربران

بپرس