directing


هدایت کردن، راهنمایى کردن علوم نظامى : اداره کردن روانه کردن وسایل

جمله های نمونه

1. the archeologist directing the excavations
باستان شناسی که حفریات را سرپرستی می کند

2. Mr Turner was directing the investigation from a very early stage.
[ترجمه گوگل]آقای ترنر از مراحل اولیه تحقیقات را هدایت می کرد
[ترجمه ترگمان]آقای ترنر این تحقیقات را از یک مرحله بسیار زود هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The chief engineer was in charge of directing the building of the subway.
[ترجمه گوگل]مهندس ارشد مدیریت ساختمان مترو را بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]سرمهندس مسئول هدایت ساختمان مترو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wanted to give up acting and start directing .
[ترجمه گوگل]او می خواست بازیگری را رها کند و کارگردانی کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست بازیگری را رها کند و شروع به کارگردانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are directing our efforts towards helping young people.
[ترجمه گوگل]ما تلاش خود را به سمت کمک به جوانان سوق می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما تلاش های خود را برای کمک به جوانان هدایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A police officer was directing the traffic.
[ترجمه گوگل]یک افسر پلیس ترافیک را هدایت می کرد
[ترجمه ترگمان]یک افسر پلیس ترافیک را هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is directing Verdi's opera "La Traviata" at La Scala next year.
[ترجمه گوگل]او سال آینده اپرای وردی "لا تراویاتا" را در لا اسکالا کارگردانی می کند
[ترجمه ترگمان]او در سال آینده اپرای وردی \"La Traviata\" را در لا Scala هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She wanted to give up acting and start directing.
[ترجمه گوگل]او می خواست بازیگری را رها کند و کارگردانی کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست بازیگری را رها کند و شروع به کارگردانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is her first shot at directing a play.
[ترجمه گوگل]این اولین عکس او برای کارگردانی یک نمایشنامه است
[ترجمه ترگمان]این اولین عکس اوست که در حال کارگردانی یک نمایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a police officer directing the traffic.
[ترجمه گوگل]یک افسر پلیس بود که ترافیک را هدایت می کرد
[ترجمه ترگمان]یک افسر پلیس ترافیک را هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These higher-ranked demons have the responsibility of directing the work of the lower ranking ones.
[ترجمه گوگل]این شیاطین با رتبه بالاتر مسئولیت هدایت کار افراد رده پایین را دارند
[ترجمه ترگمان]این شیاطین رده بالای مسیولیت هدایت کار رده های پایین تر را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. United looked like traffic controllers, directing the flow straight down the arterial routes towards Swindon's goal.
[ترجمه گوگل]یونایتد شبیه کنترل‌کننده‌های ترافیک بود که جریان را مستقیماً در مسیرهای شریانی به سمت دروازه سویندون هدایت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سازمان ترافیک هوایی در حال هدایت جریان مستقیم به سمت هدف Swindon است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The army is directing traffic at a crossroads.
[ترجمه گوگل]ارتش ترافیک را در یک چهارراه هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]ارتش هدایت ترافیک را بر سر دوراهی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Martin who was directing pop videos at the time showed me the video just after leaving college.
[ترجمه گوگل]مارتین که در آن زمان ویدیوهای پاپ را کارگردانی می کرد، درست پس از ترک دانشگاه، این ویدئو را به من نشان داد
[ترجمه ترگمان]مارتین که در آن زمان فیلم های پاپ را هدایت می کرد، ویدئو را درست بعد از ترک کالج به من نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] کارگردانی
[ریاضیات] فرماندهی، رهبری، ارشاد، هدایت کردن، هدایت

انگلیسی به انگلیسی

• guiding, conducting, managing; aim, bearing

پیشنهاد کاربران

بپرس