disciple

/dəˈsaɪpəl//dɪˈsaɪpəl/

معنی: موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید
معانی دیگر: پسوا، پیرو حضرت عیسی

جمله های نمونه

1. in my youth, i was a disciple of sartre
من در جوانی پیرو (تعالیم) سارتر بودم.

2. She was an ardent disciple of Freud.
[ترجمه گوگل]او شاگرد سرسخت فروید بود
[ترجمه ترگمان]او یکی از مریدان سرسخت فروید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your disciple failed to welcome you.
[ترجمه کشاورز] شاگردتان موفق به خوش آمدگویی به شما نشد
|
[ترجمه گوگل]شاگرد شما نتوانست از شما استقبال کند
[ترجمه ترگمان] شاگرد تو موفق نشد که به تو خوش آمد بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Adversity is a good disciple.
[ترجمه گوگل]بدبختی شاگرد خوبی است
[ترجمه ترگمان]Adversity یک شاگرد خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was also an avid reader and a disciple of Tolstoy.
[ترجمه گوگل]او همچنین خواننده مشتاق و شاگرد تولستوی بود
[ترجمه ترگمان]همچنین یک خواننده مشتاق و شاگرد تولستوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Frazer's disciple, Malinowski, was of a very different mettle.
[ترجمه گوگل]شاگرد فریزر، مالینوفسکی، شخصیت بسیار متفاوتی داشت
[ترجمه ترگمان]شاگرد فریزر، مالینفسکی، از یک استعداد بسیار متفاوت استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Disciple Zhi Xuan had added a 4-page epilog to this ritual text for group offerings. The final version attached.
[ترجمه گوگل]مرید ژی ژوان یک اپیلوگ 4 صفحه ای را برای نذورات گروهی به این متن آیینی اضافه کرده بود نسخه نهایی پیوست شده است
[ترجمه ترگمان](ونگ ژی)یک مرید ۴ صفحه ای به این مضمون اضافه کرده بود تا این متن را برای ارائه خدمات گروهی به این مراسم اضافه کند نسخه نهایی ضمیمه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is how a disciple of the noble ones lives heedlessly.
[ترجمه گوگل]این گونه است که یک مرید بزرگواران غافلانه زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]این طور است که یکی از مریدان نجیب زادگان heedlessly زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a disciple, one must regard one's guru as an enlightened being.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاگرد، شخص باید مرشد خود را موجودی روشن بین بداند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شاگرد، آدم باید یک معلم مذهبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I think a different disciple came around, knew about the letter to the Colossians, used Colossians as a model,and then wrote the letter to the Ephesians as another pseudonymous letter.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم شاگرد دیگری آمد، از نامه به کولسیان خبر داشت، از کولسیان به عنوان الگو استفاده کرد و سپس نامه را به افسسیان به عنوان نامه مستعار دیگری نوشت
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که یک شاگرد دیگر به این سو و آن سو آمده بود، از نامه به the اطلاع داشت، از Colossians به عنوان یک مدل استفاده می کرد، و سپس نامه را به the به عنوان یک نامه pseudonymous دیگر نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Luo: Jesus is to wash feet for disciple in those years.
[ترجمه گوگل]لو: عیسی باید برای شاگرد در آن سالها پاها را بشوید
[ترجمه ترگمان]لو: مسیح در آن سال ها باید پاهایش را برای شاگرد شستشو دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is thus a disciple of the noble ones undertaking the virtue - Uposatha.
[ترجمه گوگل]بنابراین او شاگرد بزرگوارانی است که فضیلت را به عهده می گیرند - اوپوساتا
[ترجمه ترگمان]او به این ترتیب یکی از پیروان شریف و نجیب زادگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was an ardent disciple of Gandhi.
[ترجمه گوگل]او از شاگردان سرسخت گاندی بود
[ترجمه ترگمان]یک مرید شور و شور از گاندی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is a devout disciple of the Episcopal Church.
[ترجمه گوگل]او یکی از شاگردان مؤمن کلیسای اسقفی است
[ترجمه ترگمان]او یکی از مریدان devout کلیسای اسقفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافق (اسم)
adherent, sympathizer, disciple

طرفدار (اسم)
devotee, advocate, adherent, sympathizer, aficionado, partisan, bigot, disciple, zealot, governor, sovereign, henchman

پیرو (اسم)
satellite, adherent, follower, disciple, impersonator, cohort, henchman, juniper

هواخواه (اسم)
devotee, adherent, aficionado, disciple, enthusiast

سالک (اسم)
devotee, disciple, aleppo boil, wayfarer, mystic, traveler

حواری (اسم)
disciple, apostle

شاگرد (اسم)
votary, follower, disciple, mate, apprentice, student, pupil, prentice, protege, famulus, footboy, journeyman, learner

مرید (اسم)
devotee, disciple, henchman

انگلیسی به انگلیسی

• pupil, follower, adherent, devotee
a disciple is someone who believes, supports, and uses the ideas of their leader or superior.

پیشنهاد کاربران

۱. مرید، پیرو، شاگرد
۲. حواری
معنی ها :
1. someone who accepts and helps to spread the teachings of a famous person
2. 2 : one of a group of 12 men who were sent out to spread the teachings of Jesus Christ : apostle
...
[مشاهده متن کامل]

مثال ها :
∆ a disciple of Sigmund Freud
∆ In the New Testament Cleopas is a disciple who sees Jesus after his resurrection.
∆ Plato was one of the disciples of Socrates : افلاطون یکی از مریدان سقراط بود.
∆ In my youth, I was a disciple of Sartre : من در جوانی پیرو ( تعالیم ) سارتر بودم.
∆ one of Christ's disciples : یکی از حواریون مسیح

پیرو , مرید
– The disciples of Jesus
– She was an ardent disciple of Freud
– Whatever he said was considered oracular by his disciples
پیروان حضرت عیسی در زمان حیاتش ( بخصوص اشاره به 12 مردی که از پیروان او بودند دارد )
پیرو
مرید
طرفدار
شاگرد
مرید
disciple مرید
Master مراد
تربیت کردن

بپرس