droopy

/ˈdruːpi//druːp/

معنی: پژمرده
معانی دیگر: سرآویخته، خمیده

جمله های نمونه

1. He had a long droopy moustache.
[ترجمه مهسا] او یک سبیل بلند و خمیده رو به پایین داشت.
|
[ترجمه گوگل]سبیل بلند آویزی داشت
[ترجمه ترگمان]سبیل بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is 6 with white hair and a droopy mustache.
[ترجمه گوگل]او 6 ساله است با موهای سفید و سبیل های آویزان
[ترجمه ترگمان]اون با موهای سفید و سبیل droopy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His eyes would get all droopy. Like a cartoon ape.
[ترجمه گوگل]چشمانش تماماً آویزان می شد مثل یک میمون کارتونی
[ترجمه ترگمان] چشماش همه پژمرده میشن مثل یه میمون کارتونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She wore sneakers and droopy yellow socks.
[ترجمه گوگل]کفش‌های کتانی و جوراب‌های زرد آویزان می‌پوشید
[ترجمه ترگمان]کفش های کتانی و جوراب های زرد رنگی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Availability: Ladies suffer from hypogenetic and droopy breast, ladies after lactation.
[ترجمه گوگل]در دسترس بودن: خانم ها بعد از شیردهی از هیپوژنتیک و افتادگی سینه رنج می برند
[ترجمه ترگمان]در دسترس بودن: خانم ها از پستان شیر و پستان کوچک، بانوان پس از شیردهی، رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its short, sloping rear end looks droopy and, in a letdown for practicality, a small trunk lid makes loading large items difficult or impossible even though the trunk itself is huge.
[ترجمه گوگل]انتهای کوتاه و شیب دار عقب آن آویزان به نظر می رسد و برای عملی بودن، یک درب صندوق کوچک بارگیری وسایل بزرگ را دشوار یا غیرممکن می کند، حتی اگر صندوق عقب بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]انتهای عقبی آن پایین است و در یک ناامیدکننده برای عملی بودن، یک در صندوق کوچک چمدان بزرگ را سخت و یا غیر ممکن می کند اگر چه خود تنه بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wore a droopy moustache, and was kind of dark - skinned, with dark hair and dark eyes.
[ترجمه گوگل]او سبیل آویزان داشت و پوستی تیره داشت، موهایی تیره و چشمان تیره داشت
[ترجمه ترگمان]سبیل کوتاهی به تن داشت و با پوستی تیره و چشمان سیاه و چشمان سیاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How can I make my eyes look less droopy?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم چشمانم را کمتر افتاده نشان دهم؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم چشمام رو کم تر پژمرده کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods 78 cases with the broad nostril and droopy nasal ala were treated with rhomboid excision of the part of soft tissue of nasal vestibule and with nose augmentation at the same time.
[ترجمه گوگل]روش ها: 78 مورد با سوراخ بینی پهن و آویزان آلا بینی با برداشتن لوزی قسمتی از بافت نرم دهلیز بینی و همزمان با بزرگ کردن بینی تحت درمان قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش ها ۷۸ مورد با پره های بینی پهن و سوختگی های کوچک در ناحیه بینی با rhomboid برش از بافت نرم دهلیز بینی و با افزایش بینی در همان زمان درمان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Signs can include dark spots, wrinkles, droopy and leathery skin and broken blood vessels.
[ترجمه گوگل]علائم می تواند شامل لکه های تیره، چین و چروک، پوست افتاده و چرمی و شکستگی رگ های خونی باشد
[ترجمه ترگمان]نشانه ها می توانند شامل نقاط تاریک، چین و چروک، پوست نرم و چرمی و رگ های خونی شکسته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The girl seems droopy.
[ترجمه گوگل]دختر به نظر آویزان است
[ترجمه ترگمان] دختره پژمرده بنظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was thirty-four, but looked much older, had a grotesquely humped back, a grey beard and droopy moustache.
[ترجمه گوگل]او سی و چهار سال داشت، اما خیلی مسن تر به نظر می رسید، پشتی به طرز عجیبی قوز دار، ریش خاکستری و سبیل های آویزان داشت
[ترجمه ترگمان]او سی و چهار ساله بود، اما بسیار مسن تر به نظر می رسید، یک ریش خاکستری و سبیل چخماقی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To discuss the surgical procedures of repairing the broad nostril and droopy nasal ala.
[ترجمه گوگل]هدف بحث در مورد روش های جراحی ترمیم سوراخ بینی پهن و افتادگی بینی علا
[ترجمه ترگمان]هدف از این کار بحث و گفتگو درباره روش های جراحی ترمیم سوراخ های پهن و droopy بینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Promote breast musculus pectoralis major and musculus pectoralis minor, effectively improve loose and droopy breasts, and keep breasts firm and elastic.
[ترجمه گوگل]عضله سینه ای ماژور و عضله سینه ای مینور را تقویت کنید، سینه های شل و افتاده را به طور موثر بهبود بخشید و سینه ها را محکم و الاستیک نگه دارید
[ترجمه ترگمان]تبلیغ پستان musculus بزرگ و musculus پستان بزرگ، به طور موثر سینه های loose و droopy را بهبود بخشد و سینه و کشسانی آن ها را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پژمرده (صفت)
withered, sere, sad, pale, withering, sear, droopy, faded, languorous

انگلیسی به انگلیسی

• bowed, sagging; dangling; having a downward tendency
something that is droopy hangs or leans downwards with no strength or firmness.

پیشنهاد کاربران

شل و افتاده و آویزان
droopy eyes : پلک های افتاده
droopy belly : شکم شل و افتاده
droopy breasts : سینه های افتاده
droopy socks : جورابهای شل و ول
Long and hanging down heavily
قوز
droopy shoulder
A cartoon character
He is a Dog
آویزان
a droopy clock
آویزان

بپرس