1. drop by drop
چکه چکه،قطره قطره
2. drop curtain
پرده ی افتان (که به جای کنار رفتن بالا و پایین می رود)
3. drop me a line when you can
هر وقت توانستی نامه ای برایم بنویس.
4. drop (or cast) anchor
(کشتی) لنگر انداختن،پهلو گرفتن،در جایی ساکن شدن،رحل اقامت افکندن
5. drop (or dump) into someone's lap
(مسئولیت و غیره را) به کسی تحمیل کردن،به گردن کسی انداختن
6. drop a brick (or clanger)
حرف نسنجیده و بی جا زدن
7. drop a hint
با ایما و اشاره حالی کردن،کنایه وار گوشزد کردن
8. drop away
ضعیف شدن،کم شدن
9. drop back
به عقب رفتن،به قهقرا رفتن
10. drop behind
عقب افتادن،پشت سر گذاشته شدن
11. drop by
به ملاقات رفتن،سر زدن به
12. drop in
سرزده به جایی رفتن،بی خبر رفتن به منزل کسی
13. drop off
به خواب رفتن
14. drop out
1- کناره گیری کردن (از عضویت)،ترک تحصیل کردن
15. drop round
(خودمانی) بدون دعوت و به طور خودمانی به منزل کسی رفتن
16. a drop hammer
چکش سقوطی
17. a drop in prices
کم شدن قیمت ها
18. a drop of dye diffused through water
قطره ای رنگ که در آب پخش شده است
19. a drop of tear
یک قطره اشک
20. a drop of water
یک قطره آب،یک چکه آب
21. a drop of water
یک چکه آب
22. a drop o'the creature
یک کمی ویسکی
23. don't drop the baby!
بچه را نیندازی !
24. mail drop
شکافی که نامه های پستی را در آن می اندازند
25. to drop behind in one's studies
در مطالعات خود دچار عقب افتادگی شدن
26. to drop dead
افتادن و مردن،ناگهان مردن
27. to drop off to sleep
به خواب رفتن
28. to drop tears
اشک ریختن
29. a drop in the bucket (or ocean)
(عامیانه - قطره ای در اقیانوس) مقدار ناچیز
30. a significant drop in incomes
نزول قابل ملاحظه ی درآمدها
31. pour a drop of oil in the aperture of the (wheel's) hub
یک قطره روغن در روزنه ی توپی چرخ بچکان.
32. the slow drop of tears
ریزش آهسته ی اشک ها
33. at the drop of a hat
بی درنگ،فورا
34. there is a drop of 2000 meters from mountain to sea
اختلاف ارتفاع از کوه تا دریا 2000 متر است.
35. quit school (or drop out of school)
ترک تحصیل کردن،مدرسه را ول کردن
36. he went and didn't drop me a line
او رفت و نامه ای برایم ننوشت.
37. if you have time, drop by today
اگر وقت داری امروز (به خانه ام) سری بزن.
38. on your way home drop this book at my office
سر راهت به منزل این کتاب را در اداره ی من بگذار.
39. the plane dipped to drop its bombs
هواپیما برای انداختن بمب هایش شیرجه رفت.
40. to let a matter drop
مطلبی را تعقیب نکردن
41. (after drinking your coca cola) drop the empties in this bucket
(پس از نوشیدن کوکاکولا)بطری های خالی را در این سطل بریزید.
42. get (or have) the drop on
1- (در تیراندازی کاوبوی ها و غیره) از دیگری زودتر هفت تیر کشیدن و تیر خالی کردن 2- بر دیگری سبقت گرفتن (یا امتیاز یافتن)
43. he doesn't even have a drop of kindness
او حتی یک ذره محبت ندارد.
44. his reputation took a sudden drop
شهرت او ناگهان کم شد.
45. i'am that tired i could drop
(عامیانه) آنقدر خسته ام که ممکن است بیفتم.
46. last week saw a sharp drop in stock prices
هفته ی پیش شاهد سقوط شدید بهای سهام بود.