drug

/ˈdrəɡ//drʌɡ/

معنی: دارو، تخدیر کردن، دوا زدن، دارو خوراندن
معانی دیگر: ماده ی مخدر، کرخگر، آرمنده، دارو دادن به، (با دارو یا مواد مخدر) منگ کردن، با مواد مضر آمیختن (خوراک و نوشابه)، زهراگین کردن، چیز خور کردن، دوا، (مهجور) هر ماده ای که در شیمی و رنگرزی و غیره به کار رود

جمله های نمونه

1. drug traffickers' bank accounts were frozen
حساب های بانکی فروشندگان مواد مخدر را مسدود کردند.

2. drug trafficking
خرید و فروش مواد مخدر

3. drug dealer (or pusher)
فروشنده ی مواد مخدر

4. a drug that acts with vigor
دارویی که خوب اثر می کند

5. a drug that dissolves in the blood stream
دارویی که در خون حل می شود

6. a drug to alleviate a toothache
دارویی برای تسکین دندان درد

7. the drug is ingested either by eating or by injection
این دارو را یا از راه خوردن یا از راه تزریق وارد بدن می کنند.

8. the drug operated quickly
آن دارو زود کارگر شد (اثر کرد).

9. the drug restored him to health
دارو تندرستی را به او بازگرداند.

10. this drug disrupts brain activity
این دارو عملکرد مغز را مختل می کند.

11. this drug is active in the body for two days
تاثیر این دارو در بدن تا دو روز ادامه دارد.

12. this drug is more effective than aspirin
این دارو از آسپرین موثرتر است.

13. this drug is not to be taken internally
این دارو را نباید خورد.

14. this drug may have caused deformed babies
احتمالا این دارو موجب معیوب شدن نوزادان شده است.

15. this drug will clear her sight
این دارو دید چشم هایش را بهتر خواهد کرد.

16. this drug will clear his nasal passages
این دارو مجراهای بینی او را خواهد گشود.

17. this drug will clear up your cold
این دارو سرماخوردگی تو را برطرف خواهد کرد.

18. this drug will heal injured tissues
این دارو بافت های صدمه دیده را التیام خواهد داد.

19. a wonder drug
یک داروی معجزه آسا

20. an efficacious drug
داروی ثمربخش (مفید)

21. an inert drug
داروی بی اثر

22. the narcotic drug made him woozy
داروی مخدر او را منگ کرد.

23. this new drug represents years of research
این داروی جدید نتیجه ی سال ها پژوهش است.

24. the action of a drug
اثر دارو

25. the advantages of this drug must be weighed against its disadvantages
فواید این دارو باید با مضار آن همسنجی شود.

26. the effect of this drug
اثر این دارو

27. the effect of this drug wears off soon
اثر این دارو زود از بین می رود.

28. the operation of this drug
اثر این دارو

29. the properties of this drug
خواص این دارو

30. the use of this drug is very widespread in africa
مصرف این دارو در افریقا بسیار رایج است.

31. a police decoy to lure drug dealers
تله ی پلیس برای به دام انداختن قاچاقچیان

32. a proactive approach to fighting drug addiction
روش کنشگرایانه در پیکار با اعتیاد به مواد مخدر

33. the body's reaction to this drug
واکنش بدن در برابر این دارو

34. the short-term effects of this drug appear to be good
آثار کوتاه مدت این دارو ظاهرا خوب است.

35. under the new dispensation all drug manufacturers must be licensed
براساس مقررات جدید کلیه ی تولید کنندگان دارو باید پروانه داشته باشند.

36. exercise potentiates the effects of this drug
ورزش اثر این دارو را تشدید می کند.

37. they demanded the execution of all drug peddlers
آنها اعدام همه ی فروشندگان مواد مخدر را خواهان شدند.

38. he took a swallow of the bitter drug
یک قلپ از داروی تلخ را نوشید.

39. adding water will reduce the strength of this drug
افزودن آب اثر این دارو را کم می کند.

40. on the horizon is a new type of drug
نوع جدیدی از دارو آماده ی عرضه شدن است.

41. the government is going to clamp down on drug dealers
قرار است دولت دست فروشان مواد مخدر را سخت تحت فشار بگذارد.

42. she also gave me a free sample of the drug
اشانتیون مجانی دارو را به من هم داد.

43. postpartum hemorrhage is the chief indication for the use of this drug
خونریزی پس از زایمان دلیل اصلی برای به کار بردن این دارو است.

مترادف ها

دارو (اسم)
remedy, cure, medicine, drug, medication

تخدیر کردن (فعل)
stupefy, dope, drug, narcotize

دوا زدن (فعل)
drug

دارو خوراندن (فعل)
drug

تخصصی

[ریاضیات] دارو

انگلیسی به انگلیسی

• natural or artificial substance used as a medication; narcotic, opiate, hallucinogen
administer a medication, sedate; poison; mix food with a drug
a drug is a chemical substance given to people to treat or prevent illness or disease.
drugs are also substances that some people smoke or inject into their blood because of their stimulating effects. in most countries, these uses of drugs are illegal.
if you drug a person or animal, you give them a chemical substance in order to make them sleepy or unconscious.
if food or drink is drugged, a chemical substance is added to it in order to make someone unconscious when they eat or drink it.

پیشنهاد کاربران

دارو
مثال: He takes a drug for his allergies.
او برای حساسیت هایش دارو می خورد.
drug
کِرِختار ، کِرِختو ( = مادّه ء مُخَدِّر )
دوستان دقت کنید با اینکه معنی کلمه medicine و drug هر دو به معنی دارو هست ولی از لحاظ مفهومی کاملا با هم فرق دارند. ( البته خیلی از جاها میشه این دوتا رو به جای یکدیگه استفاده کرد. )
در ابتدا بگم که تمام medicine ها، drug هستند، اما تمام drug ها، medicine نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

- drug به هر ماده ای غیر از غذا گفته می شود که در صورت خوردن یا وارد شدن به بدن اثر فیزیولوژیکی دارد.
اما medicine ماده ای است که در درمان بیماری یا تسکین درد استفاده می شود.
- drug ها برای اهداف مختلفی مانند درمان بیماری، تسکین درد، تفریح و بهبود توانایی های شناختی استفاده می شوند.
اما medicine عمدتاً برای درمان بیماری یا تسکین درد استفاده می شود.
- drug ممکن است اثر مثبت یا منفی داشته باشد.
اما medicine معمولاً تأثیر مثبتی بر سلامتی دارد.
- drug با مفاهیم منفی همراه است.
اما medicine با مفاهیم منفی همراه نیست.
- drug کنترل بدن و ذهن شما را از شما سلب می کند.
اما medicine این را معکوس می کنند و کنترل را به شما باز می گرداند.
- همچنین drug ها اعتیادآورن مثل قرص خواب که بعد از مدتی استفاده، دیگه نمیتونید بدون اون بخوابین.
اما medicine اینجوری نیست.
به خاطر همینه که معنی دیگه drug، مواد مخدر هست، چون بعد از مدتی شما رو برده و وابسته به خودش میکنه و به طوری که بدون اون به سختی بتونین به زندگی ادامه بدین.
.
خلاصه که این دوتا رو با هم قاطی نکنید.

drug: دارو
drug هم به معنای مواد مخدره و هم معنای دارو میده، بریتیش و امریکن هم نداره.
میتونید دیکشنری های Longman و Oxford رو چک کنید!
[پزشکی] دارو، دوا: فراورده ای که عملکرد بدن را تغییر می دهد
دوستان اگر فعل باشه به معنی معتاد کردن کسی هست
یا داروی بد ریختن تو غذای کسی به منظور مریض کردن آنها…یا خواب آلود کردنشون
Toxic drug داروی سمی یا داروی زهرآگین
Drug میشه دارو .
Medicine هم میشه داروی پزشکی.
هردو یکی هستن تقریبا.
سلام
دوستان عزیز میدونید مشکل چیه؟
US آمریکایی ها به drug میگن دارو
Uk بریتیش ها میگن مواد مخدر
جالبه بریتیش ها به دارو میگن medicine
drug ( پزشکی )
واژه مصوب: دارو
تعریف: ماده ای غیرغذایی که از آن برای آزمایش و تشخیص و درمان استفاده می شود|||* مصوب فرهنگستان اول
بیوشیمی : جایگاه فعال
drug تغییر یافته ی واژه ی داروی فارسی است.
دارو یعنی منسوب به درخت . دار در زبان فارسی به درخت گفته می شود و حرف واو هم پسوند نسبت است مثل پارو ، جارو . چون دارو را در قدیم از برگ درختان می ساختند و مردم باستان اعتقاد داشتند با کوفته ی برگ درختان می توان بسیاری از بیماران را معالجه کرد . به همین سبب این عصاره ها و کوفته ها که از درخت ها به دست می آمدند و برای درمان بیماران به کار می رفتند دارو نامیده شدند .
...
[مشاهده متن کامل]

در داستان خیر و شر نظامی در هفت پیکر چوپان برای درمان چشم خیر که توسط شر کور شده بود از کوفته ی برگ نوعی درخت استفاده کرد .
"شبانگاه که چوپان به خانه بازآمد، جوانی مجروح و بیهوش را در بستر یافت و چون دانست که دیدگانش از نابینایی بسته است، به دختر گفت:درخت کهنی در این حوالی است که دارای دو شاخه ی بلند است. برگ یکی از شاخه ها برای درمان چشم نابیناست و برگ شاخه ی دیگر موجب شفای صرعیان. دختر از پدر کمک خواست تا چشم جوان را درمان کند. پدر بی درنگ مشتی برگ به خانه آورد و به دختر سپرد. دختر آنها را کوبید و فشرد و آبش را در چشم بیمار چکاند. جوان ساعتی از درد بی تاب شد و پس از آن به خواب رفت.
پنج روز چشم خیر بسته ماند و او بی حرکت در بستر آرمید. چون روز پنجم آن را گشودند:
چشم از دست رفته گشت درست
شد بعینه چنان که بود نخست"
هفت پیکر نظامی داستان خیر وشر

گفته NsiM کاملا غلطه چون واژه drug به هر دو معنی دارو و مواد مخدر به کار گرفته می شه و drugstore یعنی داروخانه.
نوعی از علایم نت خوانی درسازهای کوبه ای
خانوم Maryam
به نظر من مواد مخدر اشتباهه. چون اگه drug به تنهایی بشه مواد مخدر پس drugstore باید بشه محل فروش مواد نه داروخونه
drug free میشه فاقد ترکیبات دارویی نمیشه داروی رایگان، مجبور نیستی وقتی چیزی بلد نیستی درموردش صحبت کنی
دارو
معنی:دارو
کتاب :English Time
سطح:race2
درس:7 At the Drugstore
Pull somebody or something along with
difficulty
معنی : دارو
کتاب : English Time
سطح : Reach4
درس : story chapter 6
برای کسایی که کانون درس می خونن به درد می خوره
مخدر، دارو، تزریق کردن
drug_free = داروی رایگان
در صورتی که با هارد باشه میشه مواد مخدر و معنی کلمه به تنهایی میشه دارو
مواد مخدر
drug به معنی دارو میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس