dander

/ˈdændər//ˈdændə/

معنی: شوره سر، خشم وغضب
معانی دیگر: تارچه (تارهای ریز مو و پر و دانه های ریز شوره ی سر و غیره که گاهی ایجاد حساسیت allergy می کند)، پرز، (عامیانه) خشم، قهر، غیظ، سوخته وخاکستر شده، هرزه گرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: flaky scales of skin, feathers, or fur that may cause allergic reactions.

(2) تعریف: (informal) capacity for anger; temper.

- His insults raised my dander.
[ترجمه Hadi] توهین های او به خشمم افزود
|
[ترجمه گوگل] توهین های او شورم را بالا برد
[ترجمه ترگمان] اهانت های او dander را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. get one's dander up
(عامیانه) خشمگین شدن،از جا در رفتن

2. It really got my dander up when she began accusing me of dishonesty.
[ترجمه گوگل]وقتی او شروع به متهم کردن من به عدم صداقت کرد، واقعاً عصبانی شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع کرد به انتقاد کردن من در مورد dishonesty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our politicians rail about crime and fluff our dander up at election time.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران ما در مورد جرم و جنایت سخن می گویند و در زمان انتخابات عذاب ما را پر می کنند
[ترجمه ترگمان]سیاست مداران ما درباره جنایت و fluff های ما در زمان انتخابات بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some recent columns have gotten readers' dander up.
[ترجمه گوگل]برخی از ستون های اخیر خوانندگان را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]برخی از ستون های اخیر خوانندگان را به سوی خود جلب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Also be good at dander and acne.
[ترجمه گوگل]همچنین برای شوره و آکنه خوب باشید
[ترجمه ترگمان]هم چنین در درمان آکنه و آکنه نیز خوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children get the teacher's dander up when they make a lot of noise.
[ترجمه گوگل]بچه ها وقتی سر و صدا زیاد می کنند، سر و صدای معلم را بلند می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها وقتی سروصدا می کنند معلم را بیدار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Common allergens include pollen, animal dander, down feathers, mites, chemicals, and a variety of foods.
[ترجمه گوگل]آلرژن‌های رایج عبارتند از: گرده، شوره حیوانات، پرها، کنه‌ها، مواد شیمیایی و انواع غذاها
[ترجمه ترگمان]allergens شایع عبارتند از گرده، پوست حیوانات، پر کردن پرها، کنه ها، مواد شیمیایی و انواع غذاها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When i dander, the police appeared in front of me.
[ترجمه گوگل]وقتی هول کردم پلیس جلوی من ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی من dander، پلیس جلوی من ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I called Max a skunk. That raised his dander and he gave me this black eye.
[ترجمه گوگل]به مکس میگفتم اسکانک که شوره اش را بالا برد و این چشم سیاه را به من داد
[ترجمه ترگمان] به \"مکس\" زنگ زدم آن وقت سر و صورتش را بلند کرد و این چشمان سیاه را به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's no need to get your dander up, just because you've lost game of chess.
[ترجمه گوگل]نیازی به این نیست که شوره خود را بالا ببرید، فقط به این دلیل که بازی شطرنج را باخته اید
[ترجمه ترگمان]وقتی بازی شطرنج را از دست دادی نیازی نیست که dander را بالا ببری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perennial allergic rhinitis, triggered by dust mites, animal dander, and mold, occurs year - round.
[ترجمه گوگل]رینیت آلرژیک چند ساله که توسط کنه های گرد و غبار، شوره حیوانات و کپک ایجاد می شود، در تمام طول سال رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]rhinitis allergic Perennial، که از کرم های گرد و غبار، فضولات حیوانات، و کپک، آغاز می شود، در طول سال رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The somewhat oilier coat does keep down some dander, but not all of it.
[ترجمه گوگل]کت تا حدودی چرب تر، شوره را از بین می برد، اما نه همه آن
[ترجمه ترگمان]با این حال، این نیم تنه تا حدی بر سر زبان ها افتاده است، اما نه همه آن را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Systemic skin is dry, desquamate, resemble dander in that way, winter is very serious, special limb.
[ترجمه گوگل]پوست سیستمیک خشک، پوسته پوسته، شبیه شوره است، زمستان بسیار جدی است، اندام خاص
[ترجمه ترگمان]skin خشک و خشک است و شبیه به dander در این روش است، زمستان بسیار جدی و خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gets his dander up on hearing the news.
[ترجمه گوگل]او با شنیدن این خبر عصبانی می شود
[ترجمه ترگمان]او با شنیدن اخبار، dander را بالا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Big shots get their dander up and memos start flying.
[ترجمه گوگل]عکس‌های بزرگ رنگ خود را بالا می‌برند و یادداشت‌ها شروع به پرواز می‌کنند
[ترجمه ترگمان]عکس های بزرگ dander را بالا می برند و یادداشت ها شروع به پرواز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوره سر (اسم)
scruff, dander, dandruff, scurf, shale

خشم و غضب (اسم)
dander

انگلیسی به انگلیسی

• temper; anger; vexation; dandruff, flaky scales of skin or feathers that can cause allergic reactions (irish usage)

پیشنهاد کاربران

بپرس