dark

/ˈdɑːrk//dɑːk/

معنی: تاریک، تیره رنگ، سیاه، تیره، تار، ظلمانی
معانی دیگر: تارون، پشام، شبدیز، شبرنگ، خشین، تارین، (معمولا با: the) تاریکی، تیرگی، پشامی، تارونی، نفامی، شب هنگام، شبانگه، (بیشتر در مورد تئاتر و سینما و غیره) بسته، (رنگ) سیر، (پوست) سبزه، سیه چرده، تیره پوست، دیجور، گندمگون، (چشم و گیسو) سیاه، قهوه ای، نهان، پنهان، مخفی، سری، رازین، مکتوم، ناشناخته، مبهم، ناآشکار، پوشیده، گنگ، بغرنج، غم افزا، گرفته، دلگیر، اندوه آور، دلتنگی آور، خشمگین، دژم، دلخور، عبوس، خبیث، نابکار، شریر، اهریمنی، نادان، جاهل، ناآموخته، غافل، نفهم، کوردل، تاریک دل، (صدا) ژرف و حزن انگیز، (زبان شناسی - حروف با صدا) صدای تیره، پسین، واکه ی پسین، (مهجور) تیره کردن یا شدن، تاریک کردن یا شدن، تیره کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: darker, darkest
(1) تعریف: characterized by a lack of light.
متضاد: bright, light, luminous, radiant
مشابه: black, dim, dusky, gloomy, inky, murky, obscure, overcast, pitch-black, pitch-dark, pitchy, shady, somber, sullen, tenebrous, unlit

- It was a dark night with no moon.
[ترجمه خان جان] شب تاریکی بود بدون ماه
|
[ترجمه فاطمه] شب بدون ماه تاریک بود
|
[ترجمه مجید] شب بدون ماه و تاریکی بود
|
[ترجمه گوگل] شب تاریکی بود بدون ماه
[ترجمه ترگمان] شب تاریکی بود و نه ماه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not light-colored.
متضاد: light
مشابه: black, dusky, somber

- She wore a dark sweater, perhaps black or navy.
[ترجمه Tricolore] او یک ژاکت تیره به تن داشت، شاید مشکی شاید هم آبی تیره
|
[ترجمه فاطمه] او شاید یک ژاکت مشکی یا آبی تیره به تن داشت
|
[ترجمه گوگل] او یک ژاکت تیره، شاید مشکی یا سرمه ای پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] اون یه ژاکت سیاه پوشیده بود شاید یه لباس مشکی یا نیروی دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: deeply colored in complexion or having hair of a deep color such as brown or black.
مترادف: brunet, brunette, dusky, swarthy
متضاد: blond, fair

- She was very fair, and her husband was dark.
[ترجمه themex] او خیلی سفید بود و شوهرش تیره بود.
|
[ترجمه فاطمه] رنگی عمیق یا داشتن موهایی با رنگ تیره مانند قهوه ای یا سیاه.
|
[ترجمه وجم] او روشن بود و شوهرش تاریک
|
[ترجمه سهیلا سهرابی] زن بسیار بور بود و شوهرش تیره پوست.
|
[ترجمه گوگل] او بسیار منصف بود و شوهرش تاریک بود
[ترجمه ترگمان] او بسیار زیبا بود و شوهرش تاریک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: marked by gloom, obscurity, or evil.
مترادف: ominous, somber
متضاد: cheerful, happy
مشابه: black, bleak, dismal, dreary, evil, funereal, gloomy, glum, grim, hidden, hopeless, morose, murky, mysterious, obscure, sinister, sullen, tenebrous, wicked

- The novel has dark themes of vengeance and cruelty.
[ترجمه فاطمه] رمان مضامین تیره انتقام و ظلم دارد.
|
[ترجمه گوگل] رمان مضامین تیره انتقام و ظلم دارد
[ترجمه ترگمان] این رمان، مضامین اهریمنی انتقام و قساوت را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The witch cast a dark spell.
[ترجمه فاطمه] جادوگر طلسم تاریکی انداخت
|
[ترجمه گوگل] جادوگر طلسم تاریکی انداخت
[ترجمه ترگمان] جادوگر طلسم تاریکی رو اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: of colors, deep in hue.
مترادف: deep
متضاد: light
مشابه: somber

- The orchids are a dark pink.
[ترجمه اونی چان] ارکیده ها از یک نوع صورتی تیره هستند
|
[ترجمه گوگل] ارکیده ها صورتی تیره هستند
[ترجمه ترگمان] گل ارکیده تا حالا یه گل سرخ تیره - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: darkish (adj.)
عبارات: in the dark
(1) تعریف: absence or lack of light (often prec. by "the").
مترادف: blackness, darkness
مشابه: gloom, obscurity

- Many children are afraid of the dark.
[ترجمه گوگل] بسیاری از کودکان از تاریکی می ترسند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کودکان از تاریکی می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She bumped into the armchair in the dark.
[ترجمه گوگل] در تاریکی به صندلی راحتی برخورد کرد
[ترجمه ترگمان] به مبل که در تاریکی فرورفته بود برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: night.
مترادف: night, nighttime
متضاد: daylight, light
مشابه: dusk, evening, eventide, nightfall, twilight

- He wanted to be home before dark.
[ترجمه گوگل] او می خواست قبل از تاریک شدن هوا در خانه باشد
[ترجمه ترگمان] دلش می خواست قبل از تاریک شدن هوا به خانه برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. dark blue
کبود،آبی تیره

2. dark clouds denote rain
ابرهای سیاه نشانگر باران است.

3. dark clouds enveloped the moon
ابرهای تیره ای ماه را دربر گرفته بود

4. dark clouds mean rain
ابر سیاه نشانه ی باران است.

5. dark clouds were massed and rain seemed more likely
ابرهای تیره روی هم انباشته شده بودند و باران محتمل تر می نمود.

6. dark clouds were scudding across the sky
ابرهای تیره آسمان را به سرعت می پیمودند.

7. dark glasses
عینک تیره

8. dark gray
خاکستری سیر

9. dark hair threaded with silver
گیسوی سیاه دارای رشته های نقره فام

10. dark heavy brows beetling in a frown
ابروان سیاه و پر پشت که به حالت عبوس درآمده بودند

11. a dark cavern that had no issue
دخمه ی تاریکی که راه خروج نداشت

12. a dark future hung over the project
پروژه آینده ی تیره ای داشت.

13. a dark hard material
یک ماده ی سخت و سیاه

14. a dark horse candidate
نامزد انتخاباتی کم شانس (برای بردن)

15. a dark night
یک شب تاریک

16. how dark soever the night may be
هر چقدر هم که شب تیره باشد

17. mina's dark hair has become tinged with gray
موی تیره ی مینا کمی خاکستری شده است.

18. the dark powers that caused the war
نیروهای اهریمنی که موجب جنگ شدند

19. after dark
سرشب،پس از فرا رسیدن شب

20. before dark
پیش از غروب،پیش از فرا رسیدن شب

21. a tall, dark italian
ایتالیایی بلند بالا و سبزه فام

22. in the dark of the night
در تاریکی شب،در دل شب

23. in the dark regions of the night sky
در بخش های تاریک آسمان در شب

24. she is dark and rather squat
او سیه چرده و نسبتا خپل است.

25. to grow dark by degrees
کم کم تاریک شدن،به درجات تاریک شدن

26. (wordsworth) the pool's dark surface breaks into dimples
رویه ی تیره ی استخر از آبچال های کوچک پوشیده می شود.

27. in the dark
به طور محرمانه

28. keep (something) dark
مکتوم کردن،محرمانه نگاهداشتن،بروز ندادن

29. abbas was wearing dark glasses
عباس عینک تیره زده بود.

30. factory chimneys vomited dark smoke
دودکش کارخانه ها دود تیره ای بیرون می دادند.

31. he has a dark complexion
او سیه چرده است.

32. phantasms of the dark
شبح های تاریکی

33. searchlights scanned the dark sky
نورافکن ها آسمان تیره را جارو وار می پیمودند.

34. she has long, dark hair
او گیسوان بلند و تیره ای دارد.

35. some forests are dark even in the daytime
برخی جنگل ها حتی در روز هم تاریک اند.

36. the appearance of dark clouds is a sign of rain
پیدایش ابر سیاه نشانه ی باران است.

37. the basement was dark and dank
زیرزمین تاریک و نمناک بود.

38. the visibility of dark clothing at night is very poor
دیدپذیری لباس سیاه در شب بسیار کم است.

39. this theater is dark tonight
این تئاتر امشب تعطیل است.

40. be in the dark (about something)
ناآگاه بودن (به چیزی)

41. leap in the dark
کار پر مخاطره (چون عاقبت آن معلوم نیست)،جهش در تاریکی

42. whistle in the dark
(هنگام خطر و غیره) سنگینی و ثبات خود را آزمودن،تظاهر به خونسردی کردن

43. a shot in the dark
تیری در تاریکی

44. brown hills melting into dark green forests
تپه های قهوه ای رنگ که به تدریج تبدیل به جنگل های سبز تیره می شدند

45. he kept his plans dark
او نقشه های خود را سری نگاهداشت.

46. in winter, it gets dark at five p. m.
زمستان ها ساعت پنج بعد از ظهر هوا تاریک می شود.

47. stars twinkled in the dark sky
ستارگان در آسمان تیره چشمک می زدند.

48. the carpet's margin is dark blue
حاشیه ی فرش آبی تیره است.

49. the room was depressingly dark and quiet
اتاق به طور افسرده کننده ای (به طور دلگیری) تاریک و ساکت بود.

50. we'd better wait till dark
بهتر است تا شب صبر کنیم.

51. when she entered the dark room, she became jittery
وقتی وارد اتاق تاریک شد دچار دلهره شد.

52. . . . the ending of a dark night is light
. . . پایان شب سیه سفید است

53. a figure moving in the dark
شکلی که در تاریکی حرکت می کرد

54. he fumbled around in the dark hall
او در سالن تاریک کورمال کورمال حرکت می کرد.

55. i am completely in the dark about their true intention
از منظور واقعی آنها اصلا سردر نمی آورم.

56. the wall was covered with dark specks
دیوار از لکه های تیره پوشیده شده بود.

57. through the door came a dark bull of a man
مرد سیه چرده ی گاو تنی از در وارد شد.

58. leap (or shot) in the dark
الله بختی کاری را کردن

59. i am not afraid of the dark
از تاریکی نمی ترسم.

60. the streak of lightning in a dark night
درخشش آذرخش در شب تیره

61. the tiger's eyes burned in the dark
چشمان پلنگ در تاریکی شعله می زد (می درخشید).

62. the two colors merged and became dark green
آن دو رنگ درهم آمیختند و تبدیل به سبز پررنگ شدند.

63. their faith sustained them throughout the dark years of the war
ایمان آنها در طول سال های تیره ی جنگ به آنها قوت قلب می داد.

64. they responded to our criticism with dark looks
آنان با نگاه های خشم آلود خود نسبت به انتقاد ما واکنش نشان دادند.

65. we got there a little after dark
کمی پس از تاریک شدن هوا به آنجا رسیدیم.

66. all cats are gray in the dark
در تاریکی همه ی گربه ها خاکستری می نمایند،بدون اطلاعات کافی تفاوت ها قابل تشخیص نیستند

67. the village lights were winking in the dark
در تاریکی چراغ های دهکده سوسو می زدند.

68. two tones of green: light green and dark green
دو رنگ سبز: سبز کم رنگ و سبز پررنگ

69. some animals are able to see in the dark
بعضی از حیوانات می توانند در تاریکی ببینند.

70. the gleam of the lights reflected in the dark waters of the river
درخشش نورهایی که در آب تیره ی رودخانه منعکس می شد

مترادف ها

تاریک (صفت)
blind, ambiguous, dark, dim, black, gloomy, dusky, somber, sombre, benighted, murk, caliginous, cimmerian, darkling, lackluster, stygian

تیره رنگ (صفت)
dark, austere, dingy, terne-plate

سیاه (صفت)
dark, black, joyless, cheerless, darksome, jetty, despondent, unlucky, grimy, jet black, mirthless

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

تار (صفت)
obscure, dark, dim, blear, nebulous, caliginous, dimmest

ظلمانی (صفت)
obscure, dark, cimmerian, tenebrous, tenebrious

تخصصی

[نساجی] تیره - تاریک - رنگ تاریک

انگلیسی به انگلیسی

• lack of light, gloom, darkness; black color
lacking light; deep, not pale; black, murky; vague, foggy, unclear
when it is dark, there is not enough light to see clearly.
the dark is the lack of light in a place.
something that is dark has a lot of brown, blue, or black colours in it.
someone who is dark has brown or black hair, brown eyes, and often brown skin.
a dark period of time is unpleasant or frightening.
dark looks or remarks suggest that something horrible is going to happen.
if you do something before dark, you do it before the sun sets. if you do something after dark, you do it when night has begun.
if you are in the dark about something, you do not know anything about it.

پیشنهاد کاربران

تاریک، تاریکی
It's too dark to see anything.
برای دیدن هیچ چیزی خیلی تاریک است.
ظلمانی
داره معنی روان تری میگیره توی فارسی . میگن دارک شد یعنی داستان عجیب شد . ماجرا معنی دیگه ای به خود گرفت یا اینکه یه جوری بد شد که فقط خودمون دوتا میفهیم بقیه متوجه نمیشن ( :
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : darken
✅️ اسم ( noun ) : darkness / dark
✅️ صفت ( adjective ) : dark / darkling / darkened
✅️ قید ( adverb ) : darkly
به معنی پررنگی
دارک یا تاریک؛ یک سریال اینترنتی در ژانر فراطبیعی و علمی–تخیلی است. تاریکی از محصولات اورجینال نت فلیکس است و توسط همین شرکت ساخته و توزیع شده است؛ همچنین تاریک اولین سریال نتفلیکس است که به زبان آلمانی
...
[مشاهده متن کامل]
و توسط کشور آلمان ساخته شده است. داستان سریال روایت گر گم شدن مرموز دو کودک است که شخصیت های دیگر را وارد چالش می کند. سریال درباره یک خانواده تاریخی با قدرت های فرا طبیعی ساکن یکی از شهر های آلمان است. جایی که گم شدن دو نوجوان روابط میان چهار خانواده را آشکار میکند…

dark
منابع• https://www.imdb.com/title/tt5753856/?ref_=nv_sr_srsg_3
تاریک ، وهر چیزی که به معنای تاریک باشد
چونکه هر 2 زبان هندواُروپایی هستند - تار - برابرش، می باشد
صفت dark به معنای تاریک
صفت dark به معنای تاریک به چیزهایی اطلاق می شود که نور کم یا هیچ نوری نداشته باشند، مخصوصا وقتی شب باشد. مثلا:
a dark forest ( یک جنگل تاریک )
a dark room ( یک اتاق تاریک )
...
[مشاهده متن کامل]

a dark street ( یک خیابان تاریک )
صفت dark به معنای تیره
صفت dark به معنای تیره کاربردهای مختلفی دارد. وقتی این صفت به رنگ چیزی اطلاق می گردد منظور این است که پرده پر رنگی از آن رنگ مدنظر است مثلا:
dark blue/green/red ( آبی/ سبز/ قرمز تیره )
گاهی اوقات هم منظور اشیایی است که رنگی نزدیک به سیاه دارند. مثلا:
a dark suit ( یک کت و شلوار تیره رنگ )
the dark clouds in the sky ( ابرهای تیره در آسمان )
وقتی صفت dark به رنگ مو و چشم انسان اشاره می کند منظور مو و چشمی است که رنگ قهوه ای تیره یا مشکی دارد. مثلا:
sue has long dark hair ( سو موهای بلند و تیره دارد. )
he was handsome with dark eyes ( او مرد خوش تیپی با چشم های سیاه بود. )
منبع: سایت بیاموز

ب معنی تاریک 🌌
به معنی تلخ و تاریک
[noun]
1 ) Are the children afraid of the dark?
2 ) "in the dark"
- All the lights went out and we were left in the dark
- animals that can see in the dark
3 ) The armbands glow in the dark
...
[مشاهده متن کامل]

4 ) I fumbled for the light switch in the pitch dark
5 ) I hate getting up in the dark
6 ) We could just make out some figures in the gathering dark
Idioms
7 ) "after/before dark"
- afterr/before the sun goes down and it is night
- Try to get home before dark
- Don't go out alone after dark
OxfordDictionary. com@
[adj]
[Bad Weather]
[Collocation]
dark clouds form/​gather/​roll in/​cover the sky block out the sun/

Dark black = تاریکی شب ، تاریکی سیاه ، آسمان تیره سیاه
تاریک مثل شب که تاریکه

نامعلوم، پرت، ناشناخته
تلخ
مانند شکلات تلخ dark chocolate

بدبختی
he is afraid of working in the dark room
او از کار کردن در اتاق تاریک می ترسد 📇
● تاریک
● خبیث
● تیره و تار
تاریک، تاریکی شب
تیره - تاریک
Dark sky
اسمان تیره
تیره و تاریک

یه معنی منفی و تاریکی و ناامیدی
تاریکی
کدر
ناامید کننده، مایوس کننده
به معنی سیاه رنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس