dealt with

پیشنهاد کاربران

پرداخته شده
to deal with somebody
سروکله زدن با کسی
She's used to dealing with difficult customers.
او به سروکله زدن با مشتری های بدقلق عادت دارد.
to deal with something
به چیزی رسیدگی کردن [پرداختن]
...
[مشاهده متن کامل]

1. I have no time to deal with this problem now.
1. من الان وقت ندارم به این مشکل رسیدگی کنم.
2. The first chapter of the book deals with letter writing.
2. فصل اول این کتاب به نامه نویسی می پردازد.

کنار آمدن
dealt with همون گذشته deal with
Jesus dealt with the devil
در این جمله مقابله کردن هم معنی می دهد
بررسی شده، رسیدگی شده، حل وفصل شده، رتق وفتق شده
سر وکار داشتن، رفتار کردن با، پرداختن به،

بپرس