debilitate

/dəˈbɪləˌtet//dɪˈbɪlɪteɪt/

معنی: تضعیف کردن، ناتوان کردن، ضعیف کردن
معانی دیگر: زبون کردن، کم زور کردن، نزار کردن، رنجور کردن، سست کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: debilitates, debilitating, debilitated
مشتقات: debilitative (adj.), debilitation (n.)
• : تعریف: to make feeble; weaken.
متضاد: invigorate
مشابه: canker, depress, enervate, weaken

- His long illness debilitated him.
[ترجمه صبا سلگی] بیماری طولانی اش او را ناتوان کرد
|
[ترجمه گوگل] بیماری طولانی او او را ناتوان کرد
[ترجمه ترگمان] بیماری طولانی او را به ستوه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The troops were severely debilitated by hunger and disease.
[ترجمه ناهید ظهیری] گرسنگی و بیماری به شدت سربازان را ناتوان کرده بود.
|
[ترجمه مجید] سربازان شدیدا به خاطر گرسنگی و بیماری ضعیف شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]نیروها به دلیل گرسنگی و بیماری به شدت ضعیف شده بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان براثر گرسنگی و بیماری بشدت ضعیف شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stewart took over yesterday when Russell was debilitated by a stomach virus.
[ترجمه گوگل]استوارت دیروز زمانی که راسل به دلیل یک ویروس معده ضعیف شده بود، مسئولیت را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]استوارت دیروز هنگامی که راسل در حال ضعیف شدن توسط یک ویروس معده بود، این کار را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Parkinson's disease is a debilitating and incurable disease of the nervous system.
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون یک بیماری ناتوان کننده و غیرقابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه ترگمان]بیماری پارکینسون یک بیماری مهلک و غیرقابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has been debilitated by dysentery.
[ترجمه گوگل]او به دلیل اسهال خونی ناتوان شده است
[ترجمه ترگمان]اسهال خونی او را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The siege of pneumonia debilitated him completely.
[ترجمه گوگل]محاصره ذات الریه او را کاملاً ناتوان کرد
[ترجمه ترگمان]محاصره سینه پهلو کاملا به او هجوم آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was hoping for a cure from his debilitating illness.
[ترجمه گوگل]او به شفای بیماری ناتوان کننده اش امیدوار بود
[ترجمه ترگمان]اون امیدوار بود که درمان بیماری debilitating رو درمان کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Progress has been debilitated by a refusal to share ideas.
[ترجمه گوگل]پیشرفت به دلیل امتناع از اشتراک گذاری ایده ها ضعیف شده است
[ترجمه ترگمان]ترقی با امتناع از تقسیم عقاید، ضعیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The economy is now strengthening after a long and debilitating recession.
[ترجمه گوگل]اقتصاد اکنون پس از یک رکود طولانی و ضعیف در حال تقویت است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حال حاضر بعد از رکود اقتصادی و طولانی مدت، تقویت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prolonged strike action debilitated the industry.
[ترجمه گوگل]اعتصاب طولانی مدت صنعت را ضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]اقدام ضربتی Prolonged این صنعت را ضعیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Huge debts are debilitating their economy.
[ترجمه گوگل]بدهی های کلان اقتصاد آنها را ضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]بدهی های زیاد اقتصاد آن ها را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She found the heat debilitating.
[ترجمه گوگل]گرما را ناتوان کننده یافت
[ترجمه ترگمان] اون the debilitating رو پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Occasionally a patient is so debilitated that he must be fed intravenously.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات بیمار به قدری ناتوان می شود که باید از طریق وریدی تغذیه شود
[ترجمه ترگمان]گاهی یک بیمار خیلی ضعیف شده است که باید به صورت داخل وریدی تغذیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Meanwhile, thanks to a series of startling medical breakthroughs, his father was recovering from his debilitating strokes.
[ترجمه گوگل]در همین حال، به لطف یک سری پیشرفت های شگفت انگیز پزشکی، پدرش در حال بهبودی از سکته های ناتوان کننده بود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، به لطف مجموعه ای از پیشرفت های شگفت انگیز پزشکی، پدرش در حال بهبودی از دست strokes debilitating بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His greatest strength-the manifest affection and trust of the voters-was also his most debilitating weakness.
[ترجمه گوگل]بزرگترین نقطه قوت او - محبت و اعتماد آشکار رای دهندگان - همچنین ناتوان کننده ترین نقطه ضعف او بود
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین قدرت او - احساسات آشکار و اعتماد رای دهندگان - هم most ضعف او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تضعیف کردن (فعل)
attenuate, weaken, castrate, debilitate, demoralize, unbrace

ناتوان کردن (فعل)
invalidate, disable, debilitate, invalid, enervate, gruel

ضعیف کردن (فعل)
diminish, feeble, slack, emaciate, weaken, debilitate, infirm, impair, enfeeble, devitalize, loosen, relax, unloose

انگلیسی به انگلیسی

• incapacitate, weaken, enfeeble

پیشنهاد کاربران

debilitate ( v ) ( dɪˈbɪləˌteɪt ) =to make sb's body or mind weaker, e. g. a debilitating disease. =to make a country or an organization weaker, e. g. Prolonged strikes debilitated the industry.
debilitate
زق زق کردن و درد کردن جای زخم
Throbing
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : debilitate
اسم ( noun ) : debility
صفت ( adjective ) : debilitating
قید ( adverb ) : _
ضعیف و ناتوان کردن - تضعیف کردن
verb
[ obj] formal technical : to make ( someone or something ) weak : to reduce the strength of ( someone or something )
◀️The virus debilitates the body's immune system.
...
[مشاهده متن کامل]

— usually used as ( be ) debilitated
◀️His body was debilitated [=weakened] by the disease.
◀️The country's economy has been debilitated by years of civil war
◀️
Now I watch gore a few times a week and I feel disgusted with myself . Is this normal ? Or am I a piece of shit ?
It is completely normal to be curious and drawn to the unknown or taboo. Don’t put yourself down for it. It’s just human nature. Now if you feel like watching these videos is starting to become debilitating in your life, then maybe take a break from it. Just remember everyone is different. Some people are more curious than others. There is nothing wrong with that

ضعیف کردن
ناتوان کردن
Enervate
Weaken
weaken
به پایان رساندن، مصرف کردن
فلج کردن ناتوان کردن
دچار رخوت کردن
کاهش دادن
توان کاه بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس