debtor

/ˈdetər//ˈdetə/

معنی: مدیون، بدهکار، ستون بدهکار
معانی دیگر: (شخص یا موسسه یا ملت) مدیون، وام دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who owes a debt to another.
متضاد: creditor

جمله های نمونه

1. a delinquent debtor
بدهکار بد حساب

2. If I borrow a dollar from you, I am your debtor.
[ترجمه گوگل]اگر یک دلار از شما قرض بگیرم، بدهکار شما هستم
[ترجمه ترگمان]اگر یک دلار از تو قرض بگیرم، من بدهکار تو هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a debtor who had received many favors from the banker, Mr. Mertz was reluctant to testify against him.
[ترجمه گوگل]آقای مرتز به عنوان یک بدهکار که از طرف بانکدار لطف زیادی دریافت کرده بود، تمایلی به شهادت علیه او نداشت
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بدهکار که بسیار لطف کرده بود، آقای mertz مایل نبود علیه او شهادت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A gloomy debtor's prison was once the fate of those who could not repay their loans.
[ترجمه مریم سالک زمانی] روزگاری بود که در آن، بدهکارانی که از عهده بازپرداخت وام هایشان بر نمی آمدند، روانۀ زندان های دلگیر می شدند.
|
[ترجمه گوگل]زندان غم انگیز بدهکار روزگاری سرنوشت کسانی بود که نمی توانستند وام های خود را بازپرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]این زندان، زمانی سرنوشت کسانی بود که نمی توانستند وام خود را جبران کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In 1950 the UK was the world's largest debtor nation and the US the largest creditor.
[ترجمه گوگل]در سال 1950 بریتانیا بزرگترین کشور بدهکار و ایالات متحده بزرگترین طلبکار جهان بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۰ بریتانیا بزرگ ترین کشور بدهکار و بزرگ ترین بستانکار ایالات متحده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A debtor who did that and swore that his all amounted to less than £5 would be brought before a court.
[ترجمه گوگل]بدهکاری که این کار را انجام می داد و قسم خورده بود که همه اش کمتر از 5 پوند است، به دادگاه معرفی می شد
[ترجمه ترگمان]یک بدهکار که این کار را کرد و سوگند خورد که مبلغ کل او به کم تر از ۵ پوند خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The debtor is entitled to attend when the report is being considered and make any representations he wishes.
[ترجمه گوگل]بدهکار حق دارد در هنگام بررسی گزارش حضور یابد و هر گونه اظهارنظری که مایل است ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]بدهکار حق دارد در زمانی که گزارش در نظر گرفته می شود شرکت کند و هر گونه نمایشی را که می خواهد انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is the day by which your debtor must return the reply form which is attached to the summons to the court.
[ترجمه گوگل]این روزی است که بدهکار شما باید برگه پاسخ ضمیمه احضاریه را به دادگاه برگرداند
[ترجمه ترگمان]این همان روزی است که debtor شما باید فرم پاسخ را که به فراخوان دادگاه متصل است به دادگاه برگردانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It creates a written record which your debtor can not deny receiving.
[ترجمه گوگل]این یک پرونده کتبی ایجاد می کند که بدهکار شما نمی تواند دریافت آن را انکار کند
[ترجمه ترگمان]این یک سابقه نوشته شده را ایجاد می کند که debtor شما نمی تواند دریافت را انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Generally you have two choices: where your debtor lives or carries on his business, or where the debt was incurred.
[ترجمه گوگل]به طور کلی شما دو انتخاب دارید: بدهکار شما در کجا زندگی می کند یا تجارت خود را ادامه می دهد، یا محل وقوع بدهی
[ترجمه ترگمان]به طور کلی شما دو گزینه دارید: در جایی که بدهکار شما زندگی می کند یا کسب وکار خود را حمل می کند، یا در کجا بدهی به بار آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inducements were offered to the debtor to confess his insolvency and be frank in his discussion of assets.
[ترجمه گوگل]انگیزه هایی به بدهکار ارائه شد تا به ورشکستگی خود اعتراف کند و در بحث دارایی صریح باشد
[ترجمه ترگمان]Inducements به بدهکار پیشنهاد شد که دیون خود را اعتراف کند و در بحث درباره دارایی ها صریح و صریح باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The effect of this was to relieve the debtor of all liability for their debts.
[ترجمه گوگل]اثر این امر رفع مسئولیت بدهکار در قبال بدهی های خود بود
[ترجمه ترگمان]تاثیرش این بود که بدهکار همه قرض های خود را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The debtor must be an individual, but this includes a partnership and a business organization which is not entirely incorporated.
[ترجمه گوگل]بدهکار باید یک فرد باشد، اما این شامل یک شرکت تضامنی و یک سازمان تجاری است که به طور کامل ثبت نشده است
[ترجمه ترگمان]بدهکار باید فردی باشد، اما این شامل شراکت و یک سازمان تجاری است که به طور کامل ترکیب نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Needless to say, virtually all debtor governments are counting on continued negotiations with their creditors to alleviate their debt burdens.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که تقریباً همه دولت‌های بدهکار روی ادامه مذاکرات با طلبکاران خود برای کاهش بار بدهی خود حساب می‌کنند
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر نیست که عملا تمامی دولت های بدهکار در حال شمارش ادامه مذاکرات با طلبکاران خود برای کاهش بار بدهی خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the present case the debtor did not apply for a taxation of Marshalls' bills within one month.
[ترجمه گوگل]در مورد حاضر، بدهکار برای اخذ مالیات از صورتحسابهای مارشال ظرف یک ماه درخواست نداد
[ترجمه ترگمان]در این مورد، بدهکار در یک ماه مالیاتی برای مالیات پرداخت نشده اعمال نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The debtor was summoned .
[ترجمه گوگل]بدهکار احضار شد
[ترجمه ترگمان]بدهکاری را فرا خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If a statutory demand is served, the debtor has only a limited period within which to apply to set it aside.
[ترجمه گوگل]اگر تقاضای قانونی انجام شود، بدهکار فقط مدت محدودی دارد که در آن تقاضای کنار گذاشتن آن را بدهد
[ترجمه ترگمان]اگر تقاضای قانونی برآورده شود، بدهکار تنها یک دوره محدود دارد که باید برای تنظیم آن به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Typical potential savings have been 5% on debtor levels, 2% on energy costs and 25% on payroll preparation.
[ترجمه گوگل]پس انداز بالقوه معمول 5 درصد در سطوح بدهکار، 2 درصد در هزینه های انرژی و 25 درصد در آماده سازی حقوق و دستمزد بوده است
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی های بالقوه نمونه ۵ درصد در سطح بدهکار، ۲ درصد در هزینه های انرژی و ۲۵ درصد برای تهیه فهرست دست مزد بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدیون (اسم)
debtor

بدهکار (اسم)
debtor, obligor, yielder

ستون بدهکار (اسم)
debtor

تخصصی

[حقوق] بدهکار، مدیون
[ریاضیات] ستون بدهکار دفتر روزنامه، ستون بدهکار، مقروض، بدهکار

انگلیسی به انگلیسی

• one who owes money, one who is obliged to another; company that owes money
a debtor is a person, institution, or country that owes money.

پیشنهاد کاربران

وام دار؛ بدهکار؛ مدیون؛ مُقترِض؛ محیل ستون بدهکار دفتر روزنامه
فرهنگ جامع حقوقی مجد
بدهکار
تو حسابداری هم میشه بدهکار
مدیون
1 مقروض، قرض دار
2 انسان، فرد، شخص، بنده، آدم، کس، تن، نفر، آدمی، بشر
individual, mortal, person, somebody, someone, soul - a human being= thefreedictionary. com/debtor
If I lend some money from someone, I'm a debtor or I'm his/her debtor
بدهکار

بپرس