debut

/deˈbjuː//ˈdeɪbjuː/

معنی: اغاز کار، شروع بکار کردن
معانی دیگر: نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person's first public appearance, as on stage or in concert.
مشابه: premiere

- The actor made his film debut playing a minor character.
[ترجمه حسینی] بازیگر اولین ظهور سینمایی خود را با یک نقش جزئی شروع کرد .
|
[ترجمه گوگل] این بازیگر اولین فیلم خود را با بازی در نقش یک شخصیت کوچک انجام داد
[ترجمه ترگمان] بازیگر شروع به بازی کردن با یک شخصیت جزئی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her debut at the piano was hailed by the critics.
[ترجمه منوچهر] کارشناسان در اولین اجرای پیانو او را مورد تشویق قرار دادند
|
[ترجمه یارمحمدی] اولین اجرای پیانوی او مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل] اولین حضور او در پیانو مورد استقبال منتقدان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] اولین کار او در پیانو توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a formal entrance into society, esp. of a girl, and generally taking place at a ball with many guests attending.

- First Lady Eleanor Roosevelt made her social debut in 1902 at the age of seventeen.
[ترجمه گوگل] بانوی اول النور روزولت اولین حضور اجتماعی خود را در سال 1902 در سن هفده سالگی انجام داد
[ترجمه ترگمان] اولین بانوی اول (النور روزولت)اولین کار اجتماعی خود را در سال ۱۹۰۲ در سن ۱۷ سالگی آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the beginning of a career or the like.

- The former catcher is making his debut as a pitcher in today's game.
[ترجمه گوگل] شکارچی سابق اولین بازی خود را به عنوان یک توپ در بازی امروز انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] شکارچی سابق اولین بازی خود را به عنوان یک پارچ در بازی امروز انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: debuts, debuting, debuted
• : تعریف: to make a debut.
مشابه: premiere

- The play debuted on Broadway at the Minskoff Theater.
[ترجمه گوگل] این نمایش برای اولین بار در برادوی در تئاتر Minskoff اجرا شد
[ترجمه ترگمان] تئاتر در تئاتر Minskoff در برادوی بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to present in public for the first time.
مشابه: premiere

- The band will debut its new singer tonight.
[ترجمه گوگل] این گروه امشب اولین خواننده جدید خود را آغاز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] گروه امشب خواننده جدید خود را شروع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The singer debuted her new song in last night's concert.
[ترجمه گوگل] این خواننده آهنگ جدید خود را در کنسرت دیشب به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان] خواننده آهنگ جدید خود را در کنسرت شب گذشته به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her debut into society
معرفی او به طبقه ی ممتاز جامعه

2. to make one's debut
برای نخستین بار ظاهر شدن (هنرپیشه یا دختر دم بخت)

3. that actress made her debut at the age of five
آن هنرپیشه برای اولین بار در سن پنج سالگی در صحنه ظاهر شد.

4. He marked his debut by beating the champion.
[ترجمه گوگل]او اولین حضور خود را با شکست دادن قهرمان رقم زد
[ترجمه ترگمان]او اولین کار خود را با شکست دادن قهرمان انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She made her professional stage debut in Swan Lake.
[ترجمه گوگل]او اولین بازی حرفه ای خود را در دریاچه سوان انجام داد
[ترجمه ترگمان]او اولین بازی حرفه ای خود را در دریاچه قو انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He made his Major League debut as shortstop.
[ترجمه گوگل]او اولین بازی خود در لیگ اصلی را به عنوان ایستگاه کوتاه انجام داد
[ترجمه ترگمان]او اولین کار لیگ بزرگ خود را به عنوان shortstop انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He makes his football league debut tomorrow.
[ترجمه گوگل]او فردا اولین بازی خود در لیگ فوتبال را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او اولین بازی لیگ فوتبال خود را فردا آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He decided to debut with several other violinists.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت با چند نوازنده دیگر ویولن شروع کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت با چند violinists دیگر شروع به کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He started as an actor, making his debut as a director in 1990.
[ترجمه گوگل]او کار خود را به عنوان بازیگر آغاز کرد و در سال 1990 اولین کار خود را به عنوان کارگردان انجام داد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک بازیگر شروع به کار کرد و در سال ۱۹۹۰ به عنوان کارگردان شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their debut album was recorded in 199
[ترجمه گوگل]اولین آلبوم آنها در سال 199 ضبط شد
[ترجمه ترگمان]اولین آلبوم آن ها ۱۹۹ نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He made his racing debut for Benetton three years ago.
[ترجمه گوگل]او سه سال پیش اولین بازی خود را برای بنتون انجام داد
[ترجمه ترگمان]او اولین کار خود را برای سه سال پیش انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is hoping her US debut will be the first step on the road to fame and fortune.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است اولین گام او در ایالات متحده اولین قدم در مسیر شهرت و ثروت باشد
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که شروع کار آمریکا اولین قدم در راه شهرت و ثروت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Five years after her debut, the diminutive star of the Royal Ballet has the world at her feet.
[ترجمه گوگل]پنج سال پس از اولین حضورش، ستاره کوچک باله سلطنتی جهان را زیر پای خود دارد
[ترجمه ترگمان]پنج سال بعد از شروع کار او، ستاره کوچک باله سلطنتی دنیا را زیر پا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The orchestra will debut her new symphony.
[ترجمه گوگل]این ارکستر اولین سمفونی جدید خود را اجرا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این ارکستر سمفونی جدید خود را شروع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her new detective series will be her debut on the small screen.
[ترجمه گوگل]سریال پلیسی جدید او اولین حضور او در صفحه نمایش کوچک خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مجموعه کارآگاه جدید او اولین کار او در صفحه کوچک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اغاز کار (اسم)
debut

شروع بکار کردن (فعل)
debut, set out, do up

انگلیسی به انگلیسی

• opening of a show; first public appearance; young woman's formal introduction to society
perform for the first time, make one's premiere performance
the debut of a singer, musician, footballer, or other performer is his or her first public performance or recording.

پیشنهاد کاربران

افتتاحیه
آغازیدن - شروع کردن - در آمدن ( پدید آوردن برای نخستین بار )
آغازین - نخستین - مَطلَع_ - درآمدن ( به معنی پدید آمدن )
debut novel
نخستین رمان
عبارت "make a debut" یا "make one's debut" یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی است و به معنای اولین حضور یا نمایش در یک زمینه خاص اشاره دارد. این استفاده از "make" در اینجا به معنای ایجاد یا داشتن یک حضور اولیه است. به عنوان مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

The actor made his debut in Hollywood last year.
( هنرپیشه در سال گذشته برای اولین بار در هالیوود حضور پیدا کرد. )
The band is set to make their debut album next month.
( گروه قصد دارد که آلبوم نخست خود را ماه آینده منتشر کند. )
این استفاده از "make" در اینجا به تأکید بر این نکته کمک می کند که فرد یا چیزی برای اولین بار در یک حوزه خاص حضور یا نمایش داشته باشد.

رونمایی
رونمایی کردن
رونمایی کردن
درآمد
درتاجیکی هنوز به کار میرود و درست هم معنی debut است
اولین حضور , اولین اجرا ؛ اجرا کردن , معرفی کردن ( برای اولین بار )
# her debut album
# He will make his debut for the first team this week
# The singer debuted her new song in last night's concert
# The programme debuted last year to great acclaim
اولین حضور هنرمند در جامعه.
اولین حضور
🔴 the first time an actor, musician, athlete, etc. , does something in public or for the public
N O U N
◀️my debut as a pianist
◀️He made his singing debut at a very young age.
◀️She is making her television/film debut.
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 to appear in public for the first time : to make a debut
V E R B
◀️The singer debuted 10 years ago, at the age of 15.
◀️The car debuted 30 years ago.
◀️The computer will soon be debuting in stores across the country.
دِی بی یوو

نخستین
Their debut album
نخستین آلبومشان
اولین اجرا ( هنری )

نخستین ظهور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس