deceased

/dəˈsiːst//dɪˈsiːst/

معنی: مرده، مرحوم
معانی دیگر: متوفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: no longer alive; dead.
مترادف: dead, defunct, departed, late
مشابه: asleep, extinct, gone, lifeless
اسم ( noun )
• : تعریف: a particular dead person or dead persons as a group (usu. prec. by the.)
مترادف: dead, departed
مشابه: corpse

جمله های نمونه

1. the deceased had been bludgeoned to death
مقتول با چماق کشته شده بود.

2. the deceased has two sons and three daughters
آن مرحوم دو پسر و سه دختر دارد.

3. the deceased leaves a widow and two children
متوفی یک بیوه زن و دو فرزند به جا گذاشته است.

4. the deceased
(بیشتر حقوقی و در مورد شخص تازه مرده) متوفی،مرحوم

5. her husband is deceased
شوهرش مرحوم شده است.

6. the head of the deceased had been hacked
سرمقتول قطع شده بود.

7. the house belongs to one deceased brother and two living sisters
خانه،متعلق به یک برادر مرحوم و دو خواهر در قید حیات است.

8. a schedule of household items belonging to the deceased
فهرست اثاث منزل متعلق به متوفی

9. it was my privilege to have worked with your deceased father
افتخار همکاری با پدر مرحوم شما را داشتم.

10. The identities of the deceased have now been determined.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هویت متوفیان مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]هویت مرحوم اکنون مصمم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Five of the deceased were employed by the club.
[ترجمه گوگل]پنج نفر از متوفیان شاغل باشگاه بودند
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از مرحوم رو استخدام کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His mother is now sadly deceased.
[ترجمه گوگل]مادرش اکنون متأسفانه فوت کرده است
[ترجمه ترگمان]مادرش هم اکنون غمگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both her parents are deceased.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر هر دو فوت کرده اند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش مردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The community buried their deceased in the flexed position, on their sides with heads to the southeast.
[ترجمه گوگل]جامعه متوفی خود را در حالت خمیده به خاک سپردند و سرهای خود را به سمت جنوب شرقی در دو طرف خود دفن کردند
[ترجمه ترگمان]مردم متوفی خود را در پست خود به خاک سپرده بودند و در کناره های آن ها در جنوب شرقی قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The President was an old friend of her deceased father, Dr. Bernstein.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور دوست قدیمی پدر مرحومش، دکتر برنشتاین بود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یکی از دوستان قدیمی پدرش، Dr Bernstein بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. These star charts were provided to enable the deceased to tell the time of night or the date in the calendar.
[ترجمه گوگل]این نمودارهای ستاره ای برای این که متوفی بتواند ساعت شب یا تاریخ را در تقویم بگوید ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]این نمودارهای گرافیکی برای این منظور فراهم شدند تا متوفی را قادر به گفتن زمان شب یا تاریخ تقویم نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرده (صفت)
defunct, extinct, dead, vapid, exanimate, deceased, lifeless

مرحوم (صفت)
late, deceased, decedent

انگلیسی به انگلیسی

• dead, no longer living
the dead, those no longer living
a person who has recently died can be referred to as the deceased; a formal word.
a deceased person is one who has recently died; a formal word.

پیشنهاد کاربران

چشم از دنیا بسته
رخت از جهان بر بسته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : decease
✅️ صفت ( adjective ) : deceased
✅️ قید ( adverb ) : _
درگذشته
متوفی
فقید
از دنیا رفته
مرده
مرحوم

بپرس