decimate

/ˈdesəˌmet//ˈdesɪmeɪt/

معنی: تلفات زیاد وارد کردن، از هرده نفر یکی را کشتن
معانی دیگر: لت و پار کردن، کشت و کشتار کردن، تلفات سنگین وارد کردن، (در اصل) طبق قرعه از هر ده نفر یکی را کشتن، یکدهی کشتن، (مهجور) یک دهم چیزی را برداشتن، عشر کردن، یکدهی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decimates, decimating, decimated
مشتقات: decimation (n.), decimator (n.)
(1) تعریف: to destroy a large part or number of.
مشابه: butcher, wither

- The barrage of arrows decimated the attacking army.
[ترجمه ahmad fallah] رگبار گلوله ها تلفات سنگینی به ارتش حمله کننده وارد کرد.
|
[ترجمه گوگل] رگبار تیرها ارتش مهاجم را نابود کرد
[ترجمه ترگمان] The تیر حمله به ارتش رو نابود کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in former times, to put to death one tenth of (a conquered army or populace).

جمله های نمونه

1. The pollution could decimate the river's thriving population of kingfishers.
[ترجمه گوگل]این آلودگی می تواند جمعیت پر رونق شاه ماهیان رودخانه را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]آلودگی می تواند جمعیت پر رونق رودخانه را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Silber says the tax rollback would decimate basic services for the needy.
[ترجمه گوگل]سیلبر می گوید که عقب نشینی مالیات خدمات اولیه برای نیازمندان را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]silber می گوید که کاهش مالیات خدمات اساسی برای نیازمندان را کاهش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Consequently, Muir believes, biotech fish could quickly decimate a fish population by their increased ability to produce damaged young.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، مویر معتقد است، ماهی‌های بیوتکنولوژی می‌توانند به سرعت جمعیت ماهی‌ها را با افزایش توانایی خود در تولید بچه‌های آسیب‌دیده از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، Muir معتقد است که گونه های زیست فن آوری می توانند با افزایش توانایی خود برای تولید جوان آسیب دیده، به سرعت یک جمعیت ماهی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The transformation of the river may well decimate the considerable fishery resources already available.
[ترجمه گوگل]دگرگونی رودخانه ممکن است منابع ماهیگیری قابل توجهی را که در حال حاضر موجود است از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]تغییر آب رودخانه ممکن است به خوبی منابع ماهیگیری قابل توجه موجود را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They can decimate the population of these baby amphibians in a pond system.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند جمعیت این بچه دوزیستان را در یک سیستم برکه ای از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند جمعیت این دوزیستان را از طریق یک سیستم تالاب کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many adversities decimate the fluke numbers.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ناملایمات اعداد تصادفی را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از adversities، تعداد fluke را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her range of weaponry could easily decimate any convoy she encountered.
[ترجمه گوگل]برد تسلیحات او به راحتی می توانست هر کاروانی را که با آن روبرو می شد از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]سلاح های او به آسانی می توانست به هر وسیله که برخورد کرده بود وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "For Fischer, there was a relentless desire to decimate his opponent, " says Liz Garbus, the director of the new documentary Bobby Fischer Against the World.
[ترجمه گوگل]لیز گاربوس، کارگردان مستند جدید بابی فیشر در برابر جهان، می گوید: «برای فیشر، میل بی امان برای از بین بردن حریفش وجود داشت
[ترجمه ترگمان]لیز Garbus، مدیر مستند جدید بابی فیشر در برابر جهان می گوید: \" برای فیشر، یک تمایل بیرحمانه برای کاهش حریف وجود داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Devastators should be used to decimate infantry and attack units ranges.
[ترجمه گوگل]ویرانگرها باید برای از بین بردن برد پیاده نظام و واحدهای حمله استفاده شوند
[ترجمه ترگمان]Devastators باید برای کاهش تلفات پیاده نظام و واحدهای حمله مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What would be easier than withdrawing their overseas investments, something that would decimate our markets?
[ترجمه گوگل]چه چیزی آسان تر از برداشتن سرمایه گذاری های خارجی آنهاست، چیزی که بازارهای ما را نابود کند؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی راحت تر از خارج کردن سرمایه گذاری های خارجی شان بود، چیزی که بازارهای ما را از بین می برد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The young blue - skinned commander was able to decimate the intruders despite inferior weapons and numbers.
[ترجمه گوگل]فرمانده جوان آبی پوست توانست با وجود سلاح و تعداد کم، متجاوزان را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]این فرمانده جوان با پوست آبی قادر بود با وجود سلاح های پایین و شماره پایین، intruders را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The banshees and attack the colossi as the terran ground forces decimate the protoss infantry.
[ترجمه گوگل]بانشی ها و در حالی که نیروهای زمینی زمینی، پیاده نظام پروتوس را نابود می کنند، به کلوسی ها حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]The و حمله به colossi به عنوان نیروهای زمینی terran، پیاده نظام protoss را تضعیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lionfish gorge on small fish, mollusks and invertebrates, enough to fill out to as much as 480 grams and decimate local populations on the coral reefs they inhabit.
[ترجمه گوگل]تنگه شیر ماهی روی ماهی های کوچک، نرم تنان و بی مهرگان، به اندازه ای است که تا 480 گرم پر شود و جمعیت محلی در صخره های مرجانی که در آنها زندگی می کنند، از بین برود
[ترجمه ترگمان]تنگه lionfish بر روی ماهی های کوچک، نرم تنان و بی مهرگان تنگ می شود و به اندازه ۴۸۰ گرم و از بین بردن جمعیت های محلی در صخره های مرجانی که در آن ساکنند داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The banshees and attack the colossi the terran ground forces decimate the protoss infantry.
[ترجمه گوگل]بانشی ها و حمله به کلوسی ها، نیروهای زمینی زمینی، پیاده نظام پروتوس را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]The و حمله به colossi، نیروهای زمینی terran را از بین بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلفات زیاد وارد کردن (فعل)
decimate

از هر ده نفر یکی را کشتن (فعل)
decimate

انگلیسی به انگلیسی

• destroy a large part of
to decimate a group of people or animals means to destroy a very large number of them.
to decimate a system or organization means to reduce greatly its size and effectiveness.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : decimate
✅️ اسم ( noun ) : decimation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
verb
[ obj]
1 : to destroy a large number of ( plants, animals, people, etc. )
◀️This kind of moth is responsible for decimating thousands of trees in our town.
— usually used as ( be ) decimated
...
[مشاهده متن کامل]

◀️The bay's lobsters have been decimated by disease
◀️The village/population was decimated by plague
2 : to severely damage or destroy a large part of ( something )
Budget cuts have decimated public services in small◀️ towns.
— usually used as ( be ) decimated
◀️The landscape is decimated by pollution.
◀️the company's decimated stock prices
۱. نابود کردن یا کشتن تعداد زیادی از یک گونه، حیوان، گیاه یا انسان
۲. بخش اعظم چیزی را تخریب، نابود و منهدم کردن
◀️ A tank round hits a syrian rebel and decimates him

قتل عام کردن
تخریب کردن، نابود کردن، از رده خارج کردن

بپرس