deflate

/dəˈfleɪt//dɪˈfleɪt/

معنی: جلوگیری از تورم کردن، باد خالی کردن
معانی دیگر: باد (چیزی را) خالی کردن، بی باد کردن، (اقتصاد) از تورم کاستن، تورم کاهی کردن، کاهش قیمت

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deflates, deflating, deflated
(1) تعریف: to cause to shrink or collapse, esp. by releasing air or gas.
متضاد: distend, expand, inflate, swell

(2) تعریف: to diminish (a person or a person's spirit, confidence, self-possession, or the like).
متضاد: aggrandize, inflate

- The reprimand deflated her enthusiasm.
[ترجمه گوگل] توبیخ شور و شوق او را از بین برد
[ترجمه ترگمان] توبیخ شدید او را خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to reduce the value of (currency) or lower the level of (prices).
متضاد: inflate
مشابه: depreciate, depress
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: deflator (n.)
• : تعریف: to become deflated; diminish or collapse.
متضاد: inflate

جمله های نمونه

1. to deflate a tire
باد تایر را خالی کردن

2. When it returns to shore, the life-jacket will deflate and revert to a harness.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به ساحل باز می گردد، جلیقه نجات باد می کند و به یک مهار باز می گردد
[ترجمه ترگمان]وقتی که به ساحل باز می گردد، ژاکت زندگی خالی خواهد شد و به یک مهار تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Simkin hoped to find a way to deflate his opponent's argument.
[ترجمه گوگل]سیمکین امیدوار بود که راهی بیابد تا استدلال مخالف خود را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]Simkin امیدوار بود راهی پیدا کند تا بحث حریف را خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One sharp remark is enough to deflate her.
[ترجمه ریحانه حسن آبادی] یک اظهارنظر تند برای ناراحت کردن او کافی بود
|
[ترجمه گوگل]یک جمله تند برای بیهوش کردن او کافی است
[ترجمه ترگمان]یک حرف تیز به اندازه کافی برای باد کردن او کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We deflate the tyres to make it easier to cross the desert.
[ترجمه گوگل]لاستیک ها را تخلیه می کنیم تا عبور از بیابان راحت تر شود
[ترجمه ترگمان]tyres را خالی می کنیم تا عبور از کویر را آسان تر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They have replaceable laminated foil liners and deflate as the liquid is emptied.
[ترجمه گوگل]آنها دارای روکش فویل چند لایه قابل تعویض هستند و با تخلیه مایع باد می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها liners را تعویض می کنند و به محض خالی کردن مایع خالی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The report will deflate arguments by city officials that they cannot reduce pollution.
[ترجمه گوگل]این گزارش استدلال‌های مقامات شهری مبنی بر اینکه نمی‌توانند آلودگی را کاهش دهند، خنثی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این گزارش استدلالات مقامات شهر را کاهش خواهد داد که آن ها نمی توانند آلودگی را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Government decided to deflate.
[ترجمه گوگل]دولت تصمیم به کاهش تورم گرفت
[ترجمه ترگمان]دولت تصمیم گرفت که خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He could deflate the most overblown of egos.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست بیش از حد نفس‌ها را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]بیش از حد ممکن است از most of خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This document describes how to use the PPP Deflate compression compression PPP agreement Packaging paper reported.
[ترجمه گوگل]این سند نحوه استفاده از کاغذ بسته بندی توافق نامه فشرده سازی فشرده سازی PPP Deflate را شرح می دهد
[ترجمه ترگمان]این سند نحوه استفاده از قرارداد فشرده سازی compression فشرده سازی Deflate PPP (PPP Packaging Packaging)را شرح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is unlikely to deflate him.
[ترجمه گوگل]بعید است که او را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]بعید است که از him خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deflate the tire and then inflate it afresh.
[ترجمه گوگل]لاستیک را باد کنید و دوباره آن را باد کنید
[ترجمه ترگمان]تایر را باز کرد و دوباره آن را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One sharp remark is enough deflate her.
[ترجمه گوگل]یک نکته تند برای او کافی است
[ترجمه ترگمان]یک حرف تیز برای او کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That would undermine government efforts to deflate red - hot property prices, and threaten a stock market bubble.
[ترجمه گوگل]این امر باعث تضعیف تلاش‌های دولت برای کاهش تورم قیمت‌های املاک می‌شود و حباب بازار سهام را تهدید می‌کند
[ترجمه ترگمان]این امر موجب تضعیف تلاش های دولت برای خالی کردن قیمت کالاهای قرمز - داغ، و تهدید حباب بازار سهام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nothing could deflate his ego / pomposity, ie make him less self - assured or pompous.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند نفس / شکوه او را از بین ببرد، یعنی او را کمتر از خود مطمئن یا شکوهمند کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند ego \/ pomposity را خالی کند، برای اینکه او را کم تر مطمئن و یا pompous کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوگیری از تورم کردن (فعل)
deflate

باد خالی کردن (فعل)
deflate

انگلیسی به انگلیسی

• release air from; reduce in stature, humble; reduce currency or prices from an inflated condition
if you deflate someone, you take away their confidence or make them seem less important.
when a tyre or balloon deflates or when you deflate it, all the air comes out of it.

پیشنهاد کاربران

The word “deflate” is a verb that has several meanings. It can mean to let air or gas out of something, such as a balloon or tire, causing it to become smaller. It can also mean to reduce the level of something, such as prices or the supply of money in an economy. Additionally, it can mean to weaken something or someone, such as causing a political party to lose confidence or making someone feel less important.
...
[مشاهده متن کامل]

1 - کلمه "deflate" یک فعل است که معانی مختلفی دارد. این می تواند به معنای خروج هوا یا گاز از چیزی مانند بادکنک یا لاستیک باشد که باعث کوچکتر شدن آن می شود.
2 - همچنین می تواند به معنای کاهش سطح چیزی مانند قیمت ها یا عرضه پول در یک اقتصاد باشد.
3 - به علاوه، می تواند به معنای تضعیف چیزی یا شخصی باشد، مثلاً باعث از دست دادن اعتماد یک حزب سیاسی یا ایجاد احساس کم اهمیت شدن در فردی.
I need to deflate this balloon before I can put it away.
The government’s policies have caused the economy to deflate.
The team’s loss deflated their confidence for the rest of the season.
The company’s stock price deflated after the CEO resigned.
The candidate’s poor performance in the debate deflated his chances of winning.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/deflate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deflate
✅️ اسم ( noun ) : deflation / deflator
✅️ صفت ( adjective ) : deflationary / deflated
✅️ قید ( adverb ) : _
من، خود، عزت نفس
✔️سرخورده و ناامید کردن - شدن، مأیوس کردن/شدن
Iran
Zaghari - Ratcliffe’s husband ⭕‘deflated’⭕ after meeting UK minister
. . .
Richard Ratcliffe says wife’s case raised with Iranian minister but he did not ‘feel things moved forwards today’
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Richard Ratcliffe, who is on the 19th day of a hunger strike outside the Foreign Office, has said he ⭕felt deflated⭕ and stuck after a meeting with the Middle East minister, James Cleverly, to discuss the possible return of his wife to the UK
TheGuardian. com@

لاستیک کم باد
پیس طرف خوابید
بادش خوابید
سرافکنده شدن
تو ذوق کسی خوردن
باد کسی را خالی کردن
غرور کسی را فرو نشاندن
پنچر کردن
بی اهمیت جلوه دادن، اعتماد بنفس کسی را گرفتن،
سرخورده و ناامید کردن، مأیوس کردن

بپرس