deformation

/ˌdifɔːrˈmeɪʃn̩//ˌdiːfɔːˈmeɪʃn̩/

معنی: زشتی، عیب، کجی، دگردیسی
معانی دیگر: دژدیسی، زشت سازی، زشت شدگی، بدریختی، دژ اندامی، نادیسی، دگرریختی، از ریخت افتادگی (از دست دادن شکل اولیه)، (فیزیک - تغییر شکل در اثر فشار یا کشش) دگردیسی، دژواری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of deforming or condition of being deformed.

(2) تعریف: a misshaped or distorted thing or part.

جمله های نمونه

1. deformation of the bones
دژدیسی استخوان ها

2. The deformation of the bones was caused by poor diet.
[ترجمه گوگل]تغییر شکل استخوان ها ناشی از رژیم غذایی نامناسب است
[ترجمه ترگمان]تغییر شکل استخوان ها توسط رژیم غذایی ضعیف ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Changing stresses bring about more cracking and rock deformation.
[ترجمه گوگل]تغییر تنش باعث ایجاد ترک و تغییر شکل بیشتر سنگ می شود
[ترجمه ترگمان]تغییر فشار باعث ایجاد شکاف بیشتر و تغییر شکل سنگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ductile substances are capable of considerable smooth, continuous deformation before they break.
[ترجمه گوگل]مواد شکل پذیر می توانند قبل از شکستن، تغییر شکل قابل توجهی صاف و مداوم داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مواد Ductile قادر به تغییر شکل صاف و پیوسته قبل از استراحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Deformation modes involving hydrogen also drop dramatically in frequency on isotopic substitution.
[ترجمه گوگل]حالت های تغییر شکل شامل هیدروژن نیز به طور چشمگیری در فرکانس در جایگزینی ایزوتوپی کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]حالت های تغییر شکل که شامل هیدروژن نیز می شود به طور قابل توجهی در فرکانس جایگزینی isotopic افت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Soil deformation during a quake could bend pipelines as though they were strands of copper wire.
[ترجمه گوگل]تغییر شکل خاک در طول زلزله می تواند خطوط لوله را به گونه ای خم کند که گویی رشته های سیم مسی هستند
[ترجمه ترگمان]تغییر شکل خاک در هنگام زلزله می تواند خطوط لوله را خم کند مثل اینکه آن ها از سیم مسی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such deformation can be minimised by linking suspension cables to tensioning cables, converting them into a series of straight lengths.
[ترجمه گوگل]چنین تغییر شکلی را می توان با اتصال کابل های تعلیق به کابل های کششی و تبدیل آنها به یک سری طول های مستقیم به حداقل رساند
[ترجمه ترگمان]این تغییر شکل را می توان با اتصال کابل های معلق به کابل های tensioning و تبدیل آن ها به یک رشته از طول صاف به حداقل رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. B is termed the left Cauchy-Green deformation tensor, both terms having obvious origins in the definitions given above.
[ترجمه گوگل]B تانسور تغییر شکل کوشی-گرین چپ نامیده می شود، که هر دو اصطلاح در تعاریف ارائه شده در بالا منشأ آشکار دارند
[ترجمه ترگمان]B به عنوان چپ چپ به عنوان تانسور تغییر شکل سبز گفته می شود، هر دو از لحاظ منشا واضحی در تعاریف ارایه شده در بالا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some continental-margin orogens show evidence of deformation attributable to contraction in the back-arc region.
[ترجمه گوگل]برخی از کوه‌زایی‌های حاشیه قاره‌ای شواهدی از تغییر شکل ناشی از انقباض در ناحیه پشت قوس را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]برخی orogens حاشیه ای قاره شواهدی از تغییر شکل مربوط به انقباض در ناحیه پشت قوس را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If it was a deformation, it was anticipated by Posidonius.
[ترجمه گوگل]اگر این یک تغییر شکل بود، توسط پوزیدونیوس پیش بینی شده بود
[ترجمه ترگمان]اگر این یک تغییر شکل بود، توسط Posidonius پیش بینی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If this were not the case significant deformation would occur within plates rather than being concentrated along plate margins.
[ترجمه گوگل]اگر اینطور نبود، تغییر شکل قابل توجهی در داخل صفحات به جای تمرکز در حاشیه صفحه رخ می داد
[ترجمه ترگمان]اگر این مورد نبود تغییر شکل قابل توجهی در صفحات رخ می داد به جای آنکه روی حاشیه های بشقاب متمرکز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A considerably longer time is required for complete deformation to occur.
[ترجمه گوگل]زمان بسیار طولانی تری برای ایجاد تغییر شکل کامل مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]زمان بیشتری برای تغییر شکل تغییر شکل نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Metal cladding high rate of weld forming, welding deformation small.
[ترجمه گوگل]روکش فلزی سرعت تشکیل جوش بالا، تغییر شکل جوش کوچک است
[ترجمه ترگمان]شکل فلز با سرعت بالا در شکل دهی جوش، شکل جوشکاری را کم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper studies its mechanism from stabilization, deformation and combined action.
[ترجمه گوگل]این مقاله مکانیسم آن را از تثبیت، تغییر شکل و عمل ترکیبی مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله مکانیسم خود را از تثبیت، تغییر شکل و عمل ترکیبی بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Film anelasticity deformation occurred, causing the product on one side to the film self - crimping.
[ترجمه گوگل]تغییر شکل غیر الاستیسیته فیلم رخ داد که باعث شد محصول از یک طرف به فیلم خود چین خورده شود
[ترجمه ترگمان]تغییر شکل فیلم رخ داد و باعث شد که فراورده از یک طرف به خود - تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زشتی (اسم)
inelegance, abomination, obscenity, homeliness, beastliness, deformation, flagrance, flagrancy, execration, inconcinnity, opprobrium, odium

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

کجی (اسم)
obliquity, deformation, leaning, skew, curvature, slant, slope, list, crook, tilt, clubfoot, inflection, flection, hade

دگردیسی (اسم)
deformation, metamorphose, metamorphosis, metastasis

تخصصی

[شیمی] تغییر شکل، دگر شکلی
[سینما] دگرگونی تصویر
[عمران و معماری] تغییر شکل - تغییر فرم - دگرشکل شدگی - دگر شکلی
[کامپیوتر] تغییر فرم ( شکل )
[ریاضیات] دگردیسی، تغییر شکل به حالت بدتر، ناقص، تبهگون
[پلیمر] تغییر شکل

انگلیسی به انگلیسی

• act of deforming, distortion, disfigurement, maiming

پیشنهاد کاربران

وادیسش
وادیسش
( Vādisesh )
�وا� ( de ) و �دیسش� ( formation )
گسیختگی
deformation ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: دگرشکلی 2
تعریف: تغییر شکل هندسی سنگ براثر تنش
دگر شکلی
تغییر شکل

بپرس