deftly


ازروی زبردستی، ماهرانه

جمله های نمونه

1. She deftly wove the flowers into a garland.
[ترجمه گوگل]او به طرز ماهرانه ای گل ها را در یک گلدسته بافت
[ترجمه ترگمان]با مهارت گل ها را به یک حلقه garland وصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He picked each lock deftly, and rifled the papers within each drawer.
[ترجمه گوگل]او هر قفل را ماهرانه انتخاب کرد و کاغذها را در هر کشو تفنگ انداخت
[ترجمه ترگمان]با مهارت هر یک قفل در را باز کرد و کاغذها را در هر کشو رهائی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He deftly folded the typed sheets and replaced them in the envelope.
[ترجمه گوگل]برگه های تایپ شده را به طرز ماهرانه ای تا کرد و داخل پاکت گذاشت
[ترجمه ترگمان]او ماهرانه ملحفه را تا کرد و جای آن ها را در پاکت جای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They deftly avoided answering my questions.
[ترجمه گوگل]آنها ماهرانه از پاسخ دادن به سوالات من اجتناب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ماهرانه از جواب دادن به سوال های من پرهیز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was wonderful to watch her fingers moving deftly and unerringly.
[ترجمه گوگل]تماشای انگشتان او که ماهرانه و بدون خطا حرکت می کردند فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]تماشای انگشتانش ماهرانه و بدون اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the waiting servants deftly caught him as he fell.
[ترجمه گوگل]یکی از خدمتکاران منتظر با ماهرانه ای او را هنگام افتادن گرفت
[ترجمه ترگمان]یکی از مستخدمین منتظر موقع افتادن او را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I threw her a towel which she deftly caught.
[ترجمه گوگل]حوله ای به او پرت کردم که ماهرانه آن را گرفت
[ترجمه ترگمان]من براش یه حوله پرت کردم که خیلی ماهرانه دستگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hans deftly ducked their blows.
[ترجمه گوگل]هانس به طرز ماهرانه ای ضربات آنها را مهار کرد
[ترجمه ترگمان]هانس ماهرانه blows را کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He can move deftly from an almost conversational tone to a whisper.
[ترجمه گوگل]او می تواند ماهرانه از لحن تقریباً محاوره ای به نجوا حرکت کند
[ترجمه ترگمان]او می تواند ماهرانه عمل کند و با لحنی تقریبا مکالمه را به نجوا تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He deftly explains how many seemingly pleasant private decisions lead to distinctly unpleasant public results, such as increased economic segregation.
[ترجمه گوگل]او ماهرانه توضیح می دهد که چگونه بسیاری از تصمیمات خصوصی به ظاهر خوشایند منجر به نتایج عمومی ناخوشایند می شود، مانند افزایش تفکیک اقتصادی
[ترجمه ترگمان]او با مهارت توضیح می دهد که چگونه بسیاری از تصمیمات به ظاهر خوشایند، منجر به نتایج ناخوشایند عمومی، مانند افزایش تبعیض اقتصادی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By so deftly invoking these and other contexts, Polanski opens up a free space.
[ترجمه گوگل]پولانسکی با فراخوانی ماهرانه این زمینه ها و زمینه های دیگر، فضای آزاد را باز می کند
[ترجمه ترگمان]Polanski با چنین deftly و زمینه های دیگر، یک فضای آزاد را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every derangement of the page-space deftly mimes the current derangement of the house-space in the narrative.
[ترجمه گوگل]هر به هم ریختگی فضای صفحه به طرز ماهرانه ای از آشفتگی کنونی فضای خانه در روایت تقلید می کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه اختلال در فضا نشان می داد که فضای خانه موجب اختلال در فضا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Deftly, he cut four thick slices from the granary loaf, then began his search for the cheese.
[ترجمه گوگل]او با مهارت چهار برش ضخیم از نان غله را برید، سپس جستجوی خود را برای یافتن پنیر آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]سپس چهار تکه نان کلفت را از انبار بیرون آورد و به جستجوی پنیر پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But Fernandez moves his performers deftly; he finds choreographic solutions in which to animate all that attitude.
[ترجمه گوگل]اما فرناندز هنرمندان خود را ماهرانه حرکت می دهد او راه‌حل‌های رقصی را پیدا می‌کند که در آن همه آن نگرش را متحرک کند
[ترجمه ترگمان]اما فرناندز با مهارت اجرا کنندگان خود را به حرکت در می آورد؛ او راه حل های choreographic را پیدا می کند که در آن همه این رفتارها را پویانمایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• proficiently, skillfully; dexterously, nimbly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : deftness
✅️ صفت ( adjective ) : deft
✅️ قید ( adverb ) : deftly
زبردستانه
1. in a way that is neatly skillful and quick in movement.
"her fingers moved deftly, quickly parting the grass"
in a clever way . 2
"he has deftly handled the flak he's received
استادانه، با مهارت، با چیره دستی، با زبردستی

بپرس