delegation

/ˌdeləˈɡeɪʃn̩//ˌdelɪˈɡeɪʃn̩/

معنی: وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان
معانی دیگر: گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره)

جمله های نمونه

1. the delegation of power to each of the military commanders
تفویض اختیارات به هر یک از فرماندهان نظامی

2. a high-powered delegation
هیئت نمایندگی مرکب از اشخاص پر نفوذ

3. a trade delegation waited on the president
یک هیئت بازرگانی به دیدار رئیس جمهور رفت.

4. the iranian delegation arrived yesterday
هیئت نمایندگی ایران دیروز وارد شد.

5. also, an economic delegation was sent to egypt
یک هیئت اقتصادی نیز به مصر گسیل شد.

6. we polled the members of the delegation
از اعضای هیات نمایندگی نظر پرسی کردیم.

7. The statement of our delegation was singularly appropriate to the occasion.
[ترجمه گوگل]بیانیه هیأت ما منحصراً مناسب آن موقعیت بود
[ترجمه ترگمان]اظهارات هیات ما به نحو عجیبی متناسب با این موقعیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The prime minister met with an all-party delegation from the city council.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر با هیئتی همه احزاب از شورای شهر دیدار کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر با یک هیات نمایندگی از شورای شهر دیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. China sent a large delegation to the meeting.
[ترجمه گوگل]چین هیئت بزرگی را به این نشست اعزام کرد
[ترجمه ترگمان]چین هیاتی بزرگ را به این جلسه فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The delegation will visit several Middle Eastern countries for talks.
[ترجمه گوگل]این هیئت برای گفت و گو از چند کشور خاورمیانه بازدید خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این هیات از چندین کشور خاورمیانه ای برای گفتگو دیدن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The delegation arrived for talks with their government.
[ترجمه گوگل]این هیئت برای گفتگو با دولت خود وارد شد
[ترجمه ترگمان]این هیات برای مذاکره با دولت وارد این کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A United States delegation is in Japan seeking finance for a major scientific project.
[ترجمه گوگل]یک هیئت ایالات متحده در ژاپن به دنبال کمک مالی برای یک پروژه علمی بزرگ است
[ترجمه ترگمان]یک هیات نمایندگی ایالات متحده در ژاپن است که به دنبال تامین بودجه برای یک پروژه بزرگ علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A delegation from Spain has/have arrived for a month.
[ترجمه گوگل]هیأتی از اسپانیا یک ماه است که آمده است
[ترجمه ترگمان]یک هیات نمایندگی از اسپانیا به مدت یک ماه وارد این کشور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All managers should learn effective delegation.
[ترجمه ترجمه من] تمامی مدیران باید تفویض اختیار به روش کارآمدیا به نحوه موثر را یاد بگیرند.
|
[ترجمه گوگل]همه مدیران باید تفویض اختیار موثر را بیاموزند
[ترجمه ترگمان]همه مدیران باید یک هیات کارآمد را بشناسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She refused to meet the union delegation.
[ترجمه گوگل]او از ملاقات با هیئت اتحادیه امتناع کرد
[ترجمه ترگمان]او از ملاقات با این هیات اتحادیه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The delegation hopes to reinforce the idea that human rights are not purely internal matters.
[ترجمه گوگل]این هیئت امیدوار است این ایده را تقویت کند که حقوق بشر یک موضوع صرفاً داخلی نیست
[ترجمه ترگمان]این هیات امیدوار است این ایده را تقویت کند که حقوق بشر صرفا موضوعات داخلی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وکالت (اسم)
bar, advocacy, proxy, attorney, agency, delegation, deputation, subrogation, proctorship

نمایندگی (اسم)
attorney, agency, delegation, representation, deputation, legation, delegacy, solicitorship

هیات نمایندگان (اسم)
delegation

تخصصی

[حقوق] نمایندگی، هیأت نمایندگی، اعزام نماینده، تفویض تبدیل دین و مدیون
[نساجی] واگذاری اختیارات

انگلیسی به انگلیسی

• group of representatives; giving or transfer of authority
a delegation is a group of people chosen to represent a larger group of people.

پیشنهاد کاربران

تفویض، هیئت نمایندگان
delegation ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: تفویض
تعریف: واگذاری اختیار عمل یا مسئولیت تصمیم گیری در موردی خاص به فرد یا نهاد دیگر
تفویض مسئولیت و مقام
دادن مسئولیت و مقام
هیئتِ همراه
هیات اعزامی
اعزام نماینده ، نمایندگی ، وکالت ، هیات نمایندگان
قانون ـ فقه: وکالت ، هیات نمایندگی

بپرس