demonstrative

/ˌdɪˈmɑːnstrətɪv//dɪˈmɒnstrətɪv/

معنی: صفت اشاره، ضمیر اشاره، اسم اشاره، نمایشی، اثبات کننده، مدلل کننده، شرح دهنده
معانی دیگر: بازنمایانگر، نشان دهنده، بیانگر، نشانگر، اثبات کننده (معمولا با: of)، کم خجالت، برون گرا (کسی که از نشان دادن احساسات خود واهمه ندارد)، سهشگر، وابسته به نشان دادن، (دستور زبان) اشاره

جمله های نمونه

1. "this" is a demonstrative pronoun
"this" ضمیر اشاره است.

2. he is very demonstrative and does not mind kissing his wife in public
او خیلی بی ملاحظه است و از بوسیدن زن خود جلو دیگران ابایی ندارد.

3. repeated yawning was demonstrative of her fatigue
دهن دره های پیاپی نشانگر خستگی او بود.

4. He greeted us in a demonstrative manner.
[ترجمه گوگل]او به صورت نمایشی با ما احوالپرسی کرد
[ترجمه ترگمان]او به شیوه demonstrative به ما سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some people are more demonstrative than others.
[ترجمه گوگل]برخی افراد تظاهر کننده تر از دیگران هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم نسبت به دیگران بیشتر تظاهر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'This' and 'that' are demonstrative pronouns.
[ترجمه گوگل]«این» و «آن» ضمایر اثباتی هستند
[ترجمه ترگمان]این و این are ضمیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's very demonstrative: he kissed me on both cheeks.
[ترجمه گوگل]او بسیار نمایشی است: او هر دو گونه مرا بوسید
[ترجمه ترگمان]خیلی demonstrative: او مرا روی هر دو گونه اش بوسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some children are more demonstrative than others.
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان بیشتر از دیگران خودنمایی می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها نسبت به بقیه demonstrative از خود نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The demonstrative determiners combine with non-deictic terms for spatial organization to yield complex deictic descriptions of location.
[ترجمه گوگل]تعیین‌کننده‌های نمایشی با اصطلاحات غیردیکتیک برای سازمان‌دهی فضایی ترکیب می‌شوند تا توصیف‌های پیچیده‌ای از مکان ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]این تظاهر کنندگان با شرایط غیر - برای سازمان فضایی ترکیب می شوند تا توصیف پیچیده تری از مکان ارایه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The verb is longer but unambiguous, a demonstrative moment as the tongue flicks anxiously away from the palate to release the vowel.
[ترجمه گوگل]این فعل طولانی‌تر اما بدون ابهام است، یک لحظه نمایشی در حالی که زبان با نگرانی از کام دور می‌شود تا مصوت را آزاد کند
[ترجمه ترگمان]فعل طولانی تر بلکه بدون ابهام است، یک لحظه تظاهر کننده هنگامی که زبانش با نگرانی از دهان برای آزاد کردن مصوت کنار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But how reliable is demonstrative identification?
[ترجمه گوگل]اما شناسایی اثباتی چقدر قابل اعتماد است؟
[ترجمه ترگمان]اما شناسایی آن تا چه حد قابل اعتمادی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But as General Grant was neither demonstrative nor communicative, he gave no expression whatever to his feelings.
[ترجمه گوگل]اما از آنجایی که ژنرال گرانت نه تظاهر کننده بود و نه ارتباطی، هیچ بیانی به احساسات خود نمی داد
[ترجمه ترگمان]اما چون ژنرال گرانت نه demonstrative نشان می داد و نه حرف می زد، به احساساتش هیچ واکنشی نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Patrick had not been a demonstrative man.
[ترجمه گوگل]پاتریک مرد متظاهری نبود
[ترجمه ترگمان] پاتریک \"یه مرد demonstrative نبوده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We use the dolls for demonstrative purposes in sessions with young children.
[ترجمه گوگل]ما از عروسک ها برای اهداف نمایشی در جلسات با کودکان خردسال استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از این عروسک ها برای نشان دادن اهداف خود در جلسات با کودکان استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A demonstrative is used to refer to a temporal aspect.
[ترجمه گوگل]نمایشی برای اشاره به یک جنبه زمانی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این سبک برای اشاره به جنبه موقتی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صفت اشاره (اسم)
demonstrative

ضمیر اشاره (اسم)
demonstrative

اسم اشاره (اسم)
demonstrative

نمایشی (صفت)
expositive, scenic, demonstrative, dramatic, exhibitive, expository, flashy, stagy

اثبات کننده (صفت)
demonstrative

مدلل کننده (صفت)
demonstrative

شرح دهنده (صفت)
exponent, demonstrative

تخصصی

[ریاضیات] برهانی، اثباتی

انگلیسی به انگلیسی

• expressive, demonstrating emotions or opinions; serving to explain or illustrate
a demonstrative person shows their feelings freely and openly.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : demonstrate
اسم ( noun ) : demonstration / demonstrative
صفت ( adjective ) : demonstrative / demonstrable
قید ( adverb ) : demonstratively / demonstrably
بی ملاحظه
demonstrative ( adj ) = برون گرا، عاطفی، احساساتی/برهانی، استدلالی، اثباتی/اشاره ( مثل ضمیر اشاره ) /نشان دهنده
examples:
1 - This’ and ‘that’ are demonstrative pronouns.
این� و �آن� ضمایر اشاره هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Some people are more demonstrative than others.
برخی افراد نسبت به بقیه برون گراتر هستند.
3 - We're a very demonstrative family.
ما یک خانواده بسیار عاطفی هستیم.
4 - In the sentence "This is my brother", "this" is a demonstrative pronoun.
در جمله �این برادر من است�، �این� ضمیر اشاره است.
5 - The findings of this survey are demonstrative of the need for further research.
یافته های این نظرسنجی نشان دهنده نیاز به تحقیقات بیشتر است.
6 - She was always a demonstrative child.
او همیشه یک کودک احساساتی بود.

استدلالی
( مثلا: demonstrative jurisprudence
یعنی؛ فقه استدلالی )
در زبانشناسی به معنای زبان اشاره است
متظاهر
نشان دهنده - بیانگر - اثبات کننده - برون گرا - کسی که احساستش رو خیلی خوب بروز میده ( گرم و صمیمی ) -

معنی دار
خودنما

بپرس