demurely


بسنگینی، باازرم، باوقاروشرم ساختگی

جمله های نمونه

1. the widdow sat demurely on the chair
بیوه زن سنگین و رنگین روی صندلی نشست.

2. The blouse had a demurely high neckline.
[ترجمه گوگل]بلوز یقه‌ای بلند داشت
[ترجمه ترگمان]بلوز یقه high داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She sat demurely on the edge of her chair.
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی روی لبه صندلی اش نشست
[ترجمه ترگمان]او با وقار و وقار روی لبه صندلی اش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She sat with her hands folded demurely in her lap.
[ترجمه گوگل]او در حالی که دستانش را با احتیاط روی بغلش جمع کرده بود، نشست
[ترجمه ترگمان]او در حالی که دست ها را روی زانوهایش گذاشته بود، نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'I'll think about it,' she said demurely.
[ترجمه گوگل]او با فروتنی گفت: "در مورد آن فکر خواهم کرد "
[ترجمه ترگمان]او موقرانه گفت: در این مورد فکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Advertisements for Harvard dealers pointed out demurely that remuneration was no obstacle for the right person.
[ترجمه گوگل]آگهی‌های فروشندگان هاروارد با احتیاط نشان می‌دهد که دستمزد هیچ مانعی برای شخص مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]تبلیغات برای فروشندگان هاروارد نشان داد که پاداش هیچ مانعی برای طرف راست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dialogue continues, with the banks demurely declining as the government exhorts.
[ترجمه گوگل]گفت‌وگوها همچنان ادامه دارد و بانک‌ها به‌گونه‌ای که دولت توصیه می‌کند به‌طور بی‌احتیاطی در حال کاهش هستند
[ترجمه ترگمان]این گفتگو ادامه دارد و بانک ها با وقار در حال کاهش هستند؛ چرا که دولت این گفتگوها را به تعویق می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As Nisan and I talked, Nemutan stared demurely at her pumpkin soup.
[ترجمه گوگل]در حالی که من و نیسان صحبت می کردیم، نموتان با تحقیر به سوپ کدو تنبل او خیره شد
[ترجمه ترگمان]من و Nisan با هم حرف زدیم و با وقار به سوپ کدوتنبل نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had cast down her eyes demurely, her heart beating with wild pleasure.
[ترجمه گوگل]او چشمانش را با بی حوصلگی پایین انداخته بود، قلبش از لذت وحشیانه می تپید
[ترجمه ترگمان]چشمان خود را با وقار و demurely به پایین انداخته بود و قلبش از شادی وحشیانه ای می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Laura sat just in the margin of his vision, dressed demurely in a tweed business suit and white blouse.
[ترجمه گوگل]لورا درست در حاشیه دید خود نشسته بود، لباسی با احتیاط و کت و شلوار تجاری و بلوز سفید پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لو را فقط در حاشیه دید خود نشسته بود و با کت و شلوار پوشیده با کت و شلوار چسبان و بلوز سفید به تن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He stoops to inquire about some scars on her wrists and neck, but she seems upset and demurely avoids explaining them.
[ترجمه گوگل]او خم می شود تا در مورد چند جای زخم روی مچ دست و گردن او بپرسد، اما او ناراحت به نظر می رسد و با احتیاط از توضیح آنها اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]دولا می شود تا درباره زخم های روی مچ و گردن او پرس و جو کند، اما به نظر ناراحت می آید و از توضیح دادن آن ها خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But even a dyed-in-the-wool extravert will sometimes choose to behave more demurely.
[ترجمه گوگل]اما حتی یک برونگرای پشمی رنگ آمیزی شده نیز گاهی اوقات رفتار غیرقابل قبولی را انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]اما حتی یک برونگرا - پشم نیز گاهی اوقات انتخاب می کند که با وقار بیشتری رفتار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The spirit of this bacchanalian revelry of Europe found entrance into our demurely well-behaved social world, woke us up, and made us lively.
[ترجمه گوگل]روح این عیش و نوش باکانی اروپا وارد دنیای اجتماعی ما شد که رفتاری بی‌رحمانه داشت، ما را بیدار کرد و سرزنده ساخت
[ترجمه ترگمان]روح این عیاشی و عیاشی و عیاشی اروپا ورود ما را به دنیای اجتماعی متین و خوشی یافته ما جلب کرد و ما را بیدار کرد و ما را زنده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Punctuation is the way one bats one's eyes, lowers one's voice or blushes demurely.
[ترجمه گوگل]نقطه گذاری روشی است که فرد چشمان خود را خفاش می کند، صدای خود را پایین می آورد یا با بی حوصلگی سرخ می شود
[ترجمه ترگمان]یک جفت خفاش راهی است که چشم یک خفاش دارد، یا صدایش را پایین می آورد یا با وقار و وقار از او سرخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• modestly, unassumingly, shyly; reservedly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : demure
✅️ قید ( adverb ) : demurely
به نقل از هزاره:
موقرانه
با وقار
با متانت
محجوبانه
خجولانه
با کمرویی
She sat demurely on the edge of her chair
با تبختر، متبخترانه

بپرس