dependable

/dəˈpendəbl̩//dɪˈpendəbl̩/

معنی: قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، توکل پذیر
معانی دیگر: اوستام پذیر

جمله های نمونه

1. he is not dependable
کار او اعتباری ندارد،به او نمی شود متکی بود.

2. this mechanic's work is dependable
کار این مکانیک قابل اطمینان است.

3. I need someone dependable to look after the children while I'm at work.
[ترجمه موسوی] من به فردی مورد اعتماد احتیاج دارم تا زمانی که سرکار هستم مراقبت بچه ها باشد
|
[ترجمه گوگل]من به یک فرد قابل اعتماد نیاز دارم که در حین کار از بچه ها مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]به یک نفر احتیاج دارم تا وقتی سر کار هستم مراقب بچه ها باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is loyal and totally dependable.
[ترجمه گوگل]او وفادار و کاملاً قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]اون وفادار و کاملا قابل اطمینان هستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I find him very dependable.
[ترجمه گوگل]من او را بسیار قابل اعتماد می دانم
[ترجمه ترگمان]من اون رو خیلی قابل اعتماد پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's established himself as a dependable source of information.
[ترجمه مرضیه] او خود را به عنوان منبع موثق اطلاعات تثبیت کرد
|
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک منبع اطلاعاتی قابل اعتماد معرفی کرده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را منبع قابل اعتماد اطلاعات می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was a good friend, a dependable companion.
[ترجمه گوگل]او یک دوست خوب، یک همراه قابل اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]او دوست خوبی بود، یک رفیق قابل اعتماد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There does not seem to be any other dependable way to do it, throughout an entire population over time.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد هیچ راه قابل اعتماد دیگری برای انجام آن در کل جمعیت در طول زمان وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که هیچ روش قابل اعتماد دیگری برای انجام این کار وجود داشته باشد، در کل جمعیت در طول زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Equipped with floats, these dependable aircraft proved to be the lifeblood of the community.
[ترجمه گوگل]این هواپیماهای قابل اعتماد که به شناور مجهز شده بودند، رگ حیات جامعه را ثابت کردند
[ترجمه ترگمان]این هواپیماهای قابل اعتماد که به شناور شدن مجهز بودند، نیروی حیاتی جامعه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After years of inconsistency, he has suddenly become dependable, recording 14 double-doubles in the 21 games before Thursday night.
[ترجمه گوگل]پس از سال ها ناهماهنگی، او ناگهان قابل اعتماد شد و در 21 بازی قبل از پنجشنبه شب 14 دابل دابل ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها ناسازگاری، او ناگهان قابل اعتماد شد و ۱۴ بار قبل از پنجشنبه شب ۱۴ بار دوبل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ted was a sturdy and dependable full-back who could be relied upon to play on either flank.
[ترجمه گوگل]تد یک مدافع کناری مستحکم و قابل اعتماد بود که می شد برای بازی در هر دو جناح به او اعتماد کرد
[ترجمه ترگمان]تد آدم قوی و قابل اعتمادی بود که می توانست به دو جناح تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a developed country that system is generally dependable.
[ترجمه گوگل]در یک کشور توسعه یافته، این سیستم به طور کلی قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]در کشوری توسعه یافته این سیستم به طور کلی قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He gained a reputation as an eccentric but dependable officer of unquenchable high spirits.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک افسر عجیب و غریب اما قابل اعتماد و دارای روحیه های غیرقابل خاموش شدن شهرت یافت
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک افسر غیر معمولی اما قابل اعتماد، شهرتی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only the woman has a dependable and easily identifiable connection to the child-a tie on which society can rely.
[ترجمه گوگل]فقط زن ارتباط قابل اعتماد و به راحتی با کودک دارد - پیوندی که جامعه می تواند به آن تکیه کند
[ترجمه ترگمان]تنها یک زن دارای یک ارتباط قابل اعتماد و قابل تشخیصی با کودک است - پیوندی که جامعه می تواند بر آن تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our work-force are completely dependable.
[ترجمه گوگل]نیروی کار ما کاملاً قابل اعتماد هستند
[ترجمه ترگمان]نیروی کار ما کاملا قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل اعتماد (صفت)
authentic, reliable, trustworthy, trusty, dependable, trig, calculable

قابل اطمینان (صفت)
solid, reliable, trustworthy, dependable, reputable

مورد اعتماد (صفت)
trustworthy, dependable

توکل پذیر (صفت)
dependable

انگلیسی به انگلیسی

• can be depended upon, reliable, trustworthy
if someone or something is dependable, you know that they will always act consistently or do what you need or expect them to do.

پیشنهاد کاربران

قابل اتکا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : depend
✅️ اسم ( noun ) : dependence / dependency / dependability / dependent
✅️ صفت ( adjective ) : dependent / dependable
✅️ قید ( adverb ) : dependably
dependable ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اتکاپذیر
تعریف: ویژگی سامانه‏ای که دارای اتکاپذیری است
مطمئن
Reliable

بپرس