deposition

/ˌdepəˈzɪʃn̩//ˌdepəˈzɪʃn̩/

معنی: گواهی، ورقه استشهاد، نوشته
معانی دیگر: خلع، عزل، برکناری، معزول سازی، شهادت، گواهی دهی، ریختن (به حساب)، سپارش، واریز، ته نشینی، ته نشست، شهادت نامه، سوگندنامه

جمله های نمونه

1. The accused has made a deposition.
[ترجمه منا] متهم یک ورقه استشهاد تهیه کرده است.
|
[ترجمه گوگل]متهم اظهارنظر کرده است
[ترجمه ترگمان]متهم رسوب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our lawyer took a deposition from us.
[ترجمه اصغر] وکیل ما از ما وثیقه گرفت
|
[ترجمه بهنام] وکیل ما یک ورقه استشهاد از ما اخذ کرد.
|
[ترجمه گوگل]وکیل ما از ما وثیقه گرفت
[ترجمه ترگمان] وکیل ما یه دادرسی از طرف ما گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This mechanism, mineral deposition, is one factor participating in the process of bone remodeling.
[ترجمه گوگل]این مکانیسم، رسوب مواد معدنی، یکی از عوامل شرکت کننده در فرآیند بازسازی استخوان است
[ترجمه ترگمان]این مکانیزم، رسوب معدنی، یکی از عوامل موثر در فرآیند مدل سازی بافت استخوان می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The deposition of Nepos and then that of Romulus Augustulus in 476 saw the end of the line of western Roman emperors.
[ترجمه مریم مزدایی] عزل ( براندازی ) نپوس و پس از آن ، رومولوس آگوستوس ، در سال ۴۷۶ ، پایان خط امپراطوران روم غربی بود.
|
[ترجمه گوگل]رسوب نپوس و سپس رومولوس آگوستولوس در سال 476 پایان سلسله امپراتوران روم غربی بود
[ترجمه ترگمان]رسوب of و سپس that Augustulus در ۴۷۶ میلادی انتهای خط امپراطوران روم غربی را دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nevertheless, local action often entailed the deposition of the existing authorities and their replacement by local notables.
[ترجمه گوگل]با این وجود، اقدامات محلی اغلب مستلزم برکناری مقامات موجود و جایگزینی آنها با افراد برجسته محلی بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، اقدامات محلی اغلب منجر به عزل مقامات موجود و جایگزینی آن ها توسط بزرگان محلی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The logical result of excommunication was deposition, for an excommunicate bishop or king could not rule a diocese or kingdom.
[ترجمه گوگل]نتیجۀ منطقی تکفیر، توقیف بود، زیرا اسقف یا پادشاه تکفیر شده نمی توانست بر یک اسقف یا پادشاهی حکومت کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه منطقی تکفیر، حکم خلع است، زیرا یک اسقف یا پادشاه می تواند یک اسقف نشین و یا قلمرو پادشاهی را اداره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Crowds celebrated the dictator's deposition.
[ترجمه بهنام] جمعیت عزل دیکتاتور را جشن گرفتند.
|
[ترجمه گوگل]جمعیت مراسم خلع ید دیکتاتور را جشن گرفتند
[ترجمه ترگمان]مردم رسوب دیکتاتور را جشن گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poor-quality eggshells indicate insufficient deposition of calcium and this deficiency was shown to have arisen because of increased soil acidification.
[ترجمه گوگل]پوسته تخم مرغ با کیفیت پایین نشان دهنده رسوب ناکافی کلسیم است و نشان داده شد که این کمبود به دلیل افزایش اسیدی شدن خاک به وجود آمده است
[ترجمه ترگمان]پوسته تخم مرغ با کیفیت ضعیف نشان می دهد که رسوب کافی کلسیم و این کمبود به دلیل افزایش اسیدی شدن خاک بوجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was deposition in large alluvial fans stretching out from the mountains in the south and the north-east into the flat plain.
[ترجمه گوگل]در مخروط افکنه‌های بزرگی که از کوه‌های جنوب و شمال شرقی به سمت دشت هموار کشیده شده بودند، رسوب‌گذاری وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در alluvial وسیعی که از کوه ها در جنوب و شمال شرقی به دشت هموار امتداد داشتند، رسوب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Erosion and deposition begin and end at different times at sites hundreds of kilometers apart.
[ترجمه گوگل]فرسایش و رسوب در زمان‌های مختلف در مکان‌هایی که صدها کیلومتر از هم فاصله دارند شروع و پایان می‌یابد
[ترجمه ترگمان]فرسایش و رسوب شروع و در زمان های مختلف در مکان هایی که صدها کیلومتر از هم جدا هستند به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dry deposition may make a major contribution to the acidity problem.
[ترجمه گوگل]رسوب خشک ممکن است سهم عمده ای در مشکل اسیدیته داشته باشد
[ترجمه ترگمان]رسوب خشک می تواند سهم عمده ای در مساله اسیدیته داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a trial by deposition conducted across the four corners of the nation.
[ترجمه گوگل]این آزمایشی بود که در چهار گوشه کشور انجام شد
[ترجمه ترگمان]این یک محاکمه با رسوب انجام شده در چهار گوشه کشور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Deposition of nitric acid in particular may contribute to the equation as a fertiliser as well as a pollutant perse.
[ترجمه گوگل]رسوب اسید نیتریک به طور خاص ممکن است به معادله به عنوان کود و همچنین آلاینده کمک کند
[ترجمه ترگمان]Deposition اسید نیتریک به طور خاص ممکن است به این معادله به عنوان کود شیمیایی و نیز یک perse آلاینده کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the deposition, Symington defended the use of the $ 6 5 million Esplanade appraisal in his 1990 financial statement.
[ترجمه گوگل]در طول این سپرده، سیمینگتون از استفاده از ارزیابی 6 5 میلیون دلاری Esplanade در صورت‌های مالی سال 1990 خود دفاع کرد
[ترجمه ترگمان]در طول خلع، symington از استفاده از ۶ میلیون دلار ارزیابی Esplanade در بیانیه مالی ۱۹۹۰ دفاع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گواهی (اسم)
certification, evidence, testimony, attestation, witness, warrant, deposition, testis

ورقه استشهاد (اسم)
deposition

نوشته (اسم)
record, deposition, writing, opus, inscription, epigraph, manuscript, writ, scrip, paperwork

تخصصی

[شیمی] رسوبگیری، نهشت، نشاندن ماده بر جسمی، افت، افسردگی
[برق و الکترونیک] نشست فرایند نشاندن مواد روی یک بستر، نوعاً برای نشاندن لایه های نازک رسانا و عایق و تشکیل گیت ماسفتها، خازن، مقاومتهای نازک - پوسه، و مسیر اتصالات داخلی مدارهای مجتمع به کار می رود . - رسوب، ته نشین
[زمین شناسی] نهشت، نهشته ،رسوب گذاری، نهشت، ته نشینی، رسوبگذاری مواد رسوبی - الف) پاین رفتن، در پایین قرار گرفتن یا به پایین افتادن هر ماده ای را گویند. بالاخص فرآیند سازنده تجمع و تبدیل به لایه ها، رگه ها یا توده های نامنظم از هر نوع مواد سنگی سست جدا از هم توسط هر عامل طبیعی مانند ته نشینی مکانیکی رسوب از تعلیق در آب، ته نشینی شیمیایی مواد کانی یا معدنی توسط تبخیر از انحلال یا تجمع مواد آلی به خاطر مرگ گیاهان یا جانوران. - نیز ببنیید: رسوبگذاری. - ب) مواد ته نشین شده. یک نهشته یا رسوب. -
[حقوق] شهادت کتبی و به قید سوگند، خلع، عزل
[خاک شناسی] ته نشست
[پلیمر] نشاندن
[آب و خاک] ته نشینی، رسوبگذاری

انگلیسی به انگلیسی

• sworn testimony, testimony given under oath; dismissal, removal (from an office or position)
deposition is a geological process which causes layers of minerals to be formed in the ground or on the surface of the earth over a period of time; a technical term.
the deposition of a political leader is the removal of him or her from office.
a deposition is a formal written statement, made for example by a witness to a crime, which can be used in a court of law if the witness cannot be present.

پیشنهاد کاربران

۱. خلع. عزل. سرنگونی. برکناری ۲. شهادت. شهادت نامه ۳. {زمین شناسی} رسوب گذاری
مثال:
Our lawyer took a deposition from us.
وکیل از ما یک شهادت گرفت.
در شیمی به معنی چگالش هست
deposition در حقوق سردفتری کشورهای کامن لا یعنی امریکا و انگلستان یکی از کارکرد های اصلی دفاتر اسناد رسمی است . به معنی شهادت نامه است و معمولا اظهارات شخصی است به نفع شخص دیگر که در نزد سردفتر انجام می
...
[مشاهده متن کامل]
شود و سپس سردفتر ذیل ان متن شهادت را با امضا و مهر خود گواهی و تایید می نماید و بدیهی است با تصدیق امضا که یکی دیگر از کارکردها رایج در همه نظام های حقوق سردفتری است متفاوت است .

رسوب
calification : deposition of cacum salts
تبدیل حالت از گاز به جامد
بلوری شدن بخار آب ( در هواشناسی )
استشهادیه، خلع مقام، رسوب، به جای مانده
وثیقه ، گرو گذاشتن ، واریز کردن پول ، ی نفری که متهم شده
Trump's file appeal to block depositions in attorney general investigation
ترامپ در خواست تجدید نظر کرد برای جلوگیری وثیقه دادن به بازجوی دادستان کل
deposition ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: نهشت
تعریف: فرایندی که ازطریق آن گازهای کمیاب یا ذرات از جوّ به سطح زمین منتقل می شوند
جلسه استشهادیه ( در جلسات استشهادیه در ایالات متحده دو طرف دعوی در یک اتاقی با هم مینشینند و در حالی که دوربینی اتافاقات این جلسه را ظبط میکنید طرفی از طرف دیگر سوالاتی در خصوص پرونده میپرسد. )
( علوم دامی ) تجمع، رسوب، انباشت، ته نشینی
دفن
استشهاد، استشهادنامه
چگالش
استشهادیه
( صنعت ) دورریختن/از هم پاشیدگی/رهاسازی مواد و سیالات شیمیایی
رسوب

تجمع ( accumulation )
لایه نشانی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس