designed

/dəˈzaɪn//dɪˈzaɪn/

معنی: عمدی
معانی دیگر: طرح، طراحی، طرح کردن طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن، نقشه، زمینه، تدبیر، خیال، مقصود

جمله های نمونه

1. he designed a plan to conquer the world
او نقشه ی فتح جهان را کشید.

2. money designed to be given to the poor
پولی که برای دادن به مستمندان منظور شده بود

3. examinations are designed so that highschool graduates are enabled to pass
امتحانات طوری طرح شده اند که دانش آموزان دبیرستان بتوانند آنها را بگذرانند.

4. our packaging is designed to seal the flavor in
بسته بندی ما طوری طرح ریزی شده است که طعم را حفظ کند.

5. the hospital is designed with some thought for the needs of the elderly
بیمارستان را با توجه به نیازهای کهنسالان طرح ریزی کردند.

6. the questions were designed to trip me up
پرسش ها را جوری طرح کرده بودند که مرا دستپاچه کند.

7. these shoes were designed for ice and snow
این کفش ها برای یخ و برف ساخته شده است.

8. this course is designed for beginners
این دوره برای مبتدیان طراحی شده است.

9. those arrests were designed to muffle all criticism
آن بازداشت ها برای خاموش کردن هر گونه انتقاد بود.

10. japan's stockpile of fuel is designed to last four months
ذخیره ی سوخت ژاپن برای مصرف چهار ماه پیش بینی شده است.

11. mementos of his travels that he had designed for friends
یادبودهایی از سفرهایش که برای دوستانش کنار گذاشته بود

12. These tennis shoes are designed for comfort and performance.
[ترجمه گوگل]این کفش تنیس برای راحتی و عملکرد طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این کفش های تنیس برای راحتی و عملکرد طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Night Rider lamp has been designed to conform to new British Standard safety requirements.
[ترجمه گوگل]لامپ Night Rider برای مطابقت با الزامات ایمنی جدید استاندارد بریتانیا طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]چراغ شب سوار برای مطابقت با الزامات استاندارد جدید استاندارد بریتانیا طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bomb was designed to cause the maximum amount of damage.
[ترجمه گوگل]این بمب به گونه ای طراحی شده بود که بیشترین خسارت را وارد کند
[ترجمه ترگمان]این بمب برای ایجاد بیش ترین خسارت طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The wheel is designed with obstacles in the ball's path to randomise its movement.
[ترجمه گوگل]چرخ با موانعی در مسیر توپ طراحی شده است تا حرکت آن را تصادفی کند
[ترجمه ترگمان]چرخ با موانعی در مسیر توپ طراحی شده است تا حرکت آن را درهم بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This gun is designed for one purpose—it's basically to kill people.
[ترجمه گوگل]این تفنگ برای یک هدف طراحی شده است - اساساً کشتن مردم است
[ترجمه ترگمان]این تفنگ برای یک هدف طراحی شده است - به طور ساده کشتن مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمدی (صفت)
picked, aforethought, prepense, deliberate, intentional, purposeful, premeditated, designed

انگلیسی به انگلیسی

• planned, intended; formed

پیشنهاد کاربران

Designed به معنی چیزی به صورت خاص و با دقت طراحی شده یا ساخته شده است.
مارک دار معروف
منظور شده، در نظر گرفته شده
طراحی شده
Intended, aimed, destined
بر آن شده
نائل شده
سرنوشت ( . . . ) شده
( برای چیزی یا کاری/ به عنوان . . . . ) در نظر گرفته شده

بپرس