detailed

/dəˈteɪld//ˈdiːteɪld/

معنی: دقیق، مفصل، مشروح، پر جزئیات، بتفصیل، مطول
معانی دیگر: مو به مو، با آب و تاب، پر فرشیم

جمله های نمونه

1. detailed verbal instructions
دستورات پرجزئیات لغوی

2. a detailed plan
نقشه ی مشروح (یا مفصل)

3. a finely detailed map
نقشه ای دارای جزئیات دقیق

4. we were detailed to rebuild the bridge
ما را برای نوسازی پل به بیگاری گماشتند.

5. he gave a detailed account of what had happened
او آنچه را که رخ داده بود به تفصیل شرح داد.

6. a law that is detailed and prospective
قانونی که مفصل و آینده نگر است

7. this newspaper published a detailed expose of her private life
این روزها شرح مفصلی درباره ی زندگی خصوصی او را چاپ کرد.

8. he introduces his work with a detailed account of his sources
او اثر خود را با شرح مفصلی درباره ی منابع خود آغاز می کند.

9. this summary is intended to supersede the necessity of a long and detailed account
منظور از این خلاصه این است که نیاز به یک شرح طولانی و پر جزئیات را برطرف کند.

10. He left detailed instructions about the best way to proceed.
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل‌های مفصلی را در مورد بهترین راه برای ادامه کار گذاشت
[ترجمه ترگمان]او دستورالعمل های دقیقی را در مورد بهترین راه برای ادامه کار ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The law requires a detailed analysis of the potential impact on the environment of a proposed project.
[ترجمه گوگل]قانون مستلزم تجزیه و تحلیل دقیق تأثیر بالقوه بر محیط زیست یک پروژه پیشنهادی است
[ترجمه ترگمان]این قانون نیازمند تحلیل دقیق تاثیر بالقوه بر محیط یک پروژه پیشنهادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the absence of detailed documentary evidence, we can only make inferences about Minoan religion.
[ترجمه گوگل]در فقدان شواهد مستند دقیق، تنها می‌توانیم درباره دین مینوی استنباط کنیم
[ترجمه ترگمان]در صورت فقدان شواهد مستند دقیق، ما تنها می توانیم inferences درباره مذهب Minoan ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A detailed appraisal of the scheme will now be carried out.
[ترجمه گوگل]اکنون یک ارزیابی دقیق از این طرح انجام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اکنون ارزیابی دقیقی از این طرح انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its recommendations are based on detailed comparisons between the public and private sectors.
[ترجمه گوگل]توصیه های آن بر اساس مقایسه دقیق بین بخش دولتی و خصوصی است
[ترجمه ترگمان]توصیه های آن مبتنی بر مقایسه تفصیلی بین بخش های دولتی و خصوصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Detailed implementation of the plans was left to the regional offices.
[ترجمه گوگل]اجرای دقیق طرح ها به ادارات منطقه واگذار شد
[ترجمه ترگمان]اجرای تفصیلی این برنامه ها به دفاتر منطقه ای واگذار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. At the meeting they presented a detailed analysis of twelve schools in a London borough.
[ترجمه گوگل]در این نشست آنها تجزیه و تحلیل مفصلی از دوازده مدرسه در یکی از مناطق لندن ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]در این جلسه، یک تحلیل دقیق از دوازده مدرسه در بخش لندن ارائه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The book is detailed and well thought out.
[ترجمه گوگل]کتاب مفصل و اندیشیده شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب مفصل و متفکرانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دقیق (صفت)
careful, accurate, precise, exact, detailed, stringent, astringent, tender, advertent, watchful, exquisite, wistful, sound, set, punctual, astute, scholastic, subtle, tenuous, particular, literal, punctilious, scrutinizing

مفصل (صفت)
full, detailed, long, lengthy, voluminous, ample, spacious, fulsome, fully-described

مشروح (صفت)
detailed, comprehensive, unabridged

پر جزئیات (صفت)
detailed

بتفصیل (صفت)
detailed

مطول (صفت)
detailed, longsome, extended

تخصصی

[ریاضیات] مفصل، تفصیلی

انگلیسی به انگلیسی

• itemized, containing details
something that is detailed contains a lot of details.

پیشنهاد کاربران

جزئیات
مثال: She provided a detailed report of her findings.
او یک گزارش جزئی از یافته های خود ارائه داد.
تفصیلی
Detailed images
تصاویر دقیق
Detailed information
اطلاعات دقیق
پیشرفته
مو به مو
شخصی را موظف به کاری را انجام دادن
با جزییات
تو یه متنی از آزمون های ارشد معادل با کلمه developed تعریف شده بود
یعنی مبسوط، کامل، همه جانبه، فراگیر
مفصل
a detailed study of how animals adapt to their environment
ریز - دقیق - با جزئیات کامل - مفصل
Detailed plan برنامه فوق دقیق
به نقل از هزاره:
مفصل
مشروح
پر از جزئیات
مبسوط
جامع
با جزئیات کامل
جز به جز، تفصیلی
پرپیچ وخم
مثال:
This is because in the complicated and detailed routes to problem solutions the Ideal is like a lodestar or compass
زیرا در راه های پیچیده و پرپیچ وخم رسیدن به جواب های مسأله، امر ایده ال به مثابه ی ستاره ی ره یاب یا قطب نماست.
مبسوط، گسترده، جامع
معنی فارسی: دقیق و بسیار کامل
معنی انگلیسی: including many aspects
جمله نمونه : the witness gave a detailed discription of the accident
اگه دوست داشتین لایک کنین لطفا 🙏
در ضمن اگه دلتون خواست همه ی نوشته هام رو بخونید روی کلمه ی بنفش کلیک کنین ممنون 💖
ریزه کارانه ، با ریزه کاری ، ریز به ریز
مشروح
مفصل - با جزئیات
مفصل، دقیق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس