detestable

/dɪˈtestəbl̩//dɪˈtestəbl̩/

معنی: مکروه، فرومایه، نفرت انگیز، بسیار بد، کریه
معانی دیگر: بیزار کننده، بیزارگر، آریغ انگیز، منزجر کننده

جمله های نمونه

1. poking one's nose is a detestable habit
دست در بینی کردن عادت منزجر کننده ای است.

2. All terrorist crime is detestable, whoever the victims.
[ترجمه گوگل]همه جنایات تروریستی، هر کسی که قربانی شود، نفرت انگیز است
[ترجمه ترگمان] تمام جرم تروریستی وحشتناکه، هر کسی که قربانی ها رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The experience was a detestable ordeal, and it cured him of any ambitions to direct again.
[ترجمه گوگل]این تجربه آزمایشی نفرت انگیز بود و او را از هرگونه جاه طلبی برای کارگردانی مجدد نجات داد
[ترجمه ترگمان]این تجربه یک تجربه بسیار ناگوار بود، و او را از هر گونه جاه طلبی برای هدایت مجدد نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'You're detestable!' she said, shaking.
[ترجمه گوگل]تو منفور هستی! او با لرزش گفت
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! ! در حالی که می لرزید گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I found the film's final frenzied violence detestable.
[ترجمه گوگل]من خشونت جنون آمیز آخر فیلم را نفرت انگیز یافتم
[ترجمه ترگمان]من آخرین خشونت دیوانه وار فیلم را نفرت آور یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And who masterminds these detestable values?
[ترجمه گوگل]و چه کسی این ارزش های نفرت انگیز را متفکر می شود؟
[ترجمه ترگمان]و چه کسی این مقادیر نفرت آور را طراحی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I find their views detestable.
[ترجمه گوگل]من دیدگاه آنها را نفرت انگیز می دانم
[ترجمه ترگمان]I را نفرت انگیز می یابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Selfishness is that detestable vice which no one will forgive in others, and no one is without himself. Henry Ward Beecher
[ترجمه گوگل]خودخواهی آن رذیله نفرت انگیزی است که هیچ کس آن را در دیگران نمی بخشد و هیچ کس بی خود نیست هنری وارد بیچر
[ترجمه ترگمان]خودخواهی آن vice نفرت انگیز است که هیچ کس در دیگران نخواهد بخشید، و هیچ کس هم بدون خود او نیست \" هنری وارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The people who do this fighting thing are detestable.
[ترجمه گوگل]افرادی که این کار جنگی را انجام می دهند منفور هستند
[ترجمه ترگمان]مردمی که این جنگ را انجام می دهند، نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Either the prof is a detestable chauvinist or the student is a vile schemer.
[ترجمه گوگل]یا پروفسور یک شوونیست منفور است یا دانشجو یک مکر پست
[ترجمه ترگمان]یا استاد بسیار خوب و chauvinist است یا یک دانشجوی پست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rachel sat in tense silence beside the detestable Damian Flint.
[ترجمه گوگل]ریچل در سکوتی پرتنش در کنار دامیان فلینت نفرت انگیز نشست
[ترجمه ترگمان]را شل در سکوتی عصبی کنار دیمن فلینت نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The corrupt official at once detestable and despicable.
[ترجمه گوگل]این مقام فاسد در عین حال منفور و منفور است
[ترجمه ترگمان]کارمند فاسد فورا نفرت انگیز و نفرت انگیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The clever ones are detestaBle, the others are grotesque.
[ترجمه گوگل]باهوش‌ها نفرت‌انگیز هستند، بقیه ترسناک هستند
[ترجمه ترگمان]اشخاص باهوش و زرنگ هستند و دیگران مضحک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What is detestable in a pig is more detestable in a boy.
[ترجمه گوگل]آنچه در خوک منفور است در پسر منفورتر است
[ترجمه ترگمان]آنچه که در یک خوک نفرت آور است در یک پسربچه نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مکروه (صفت)
abhorrent, abominable, detestable, execrable

فرومایه (صفت)
abject, abhorrent, detestable, ghoulish, base, ignoble, vile, poor, base-born, distressed, sordid, knavish

نفرت انگیز (صفت)
detestable, execrable, obnoxious, blasted, gruesome, forbidding, odious, horrid, loathsome, invidious, loathly

بسیار بد (صفت)
detestable, devilish, terrible, desperate

کریه (صفت)
ugly, obscene, detestable, offensive, nasty, unsightly, noisome, haggish

انگلیسی به انگلیسی

• abhorrent, loathsome, hateful
if you say that someone or something is detestable, you mean that you dislike them very strongly.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : detest
اسم ( noun ) : detestation
صفت ( adjective ) : detestable
قید ( adverb ) : detestably
حال به هم زن

بپرس