developed

/dɪˈveləp//dɪˈveləp/

توسعه دادن، بسط دادن، پرورش دادن توسعه دادن، ایجاد کردن

جمله های نمونه

1. he developed a nervous twitch and began to wink constantly
او دچار تیک عصبی شد و شروع کرد به پلک زدن مداوم.

2. he developed his muscles by exercise
او با ورزش عضلات خود را پرورش داد.

3. highly developed technology
تکنولوژی بسیار پیشرفته

4. it developed that neither of them had paid the rent
معلوم شد که هیچ کدام از آن دو کرایه را نپرداخته بود.

5. she developed a strong attachment to mohsen
او نسبت به محسن دلبستگی شدیدی پیدا کرد.

6. she developed pneumonia and died
او سینه پهلو کرد و مرد.

7. theorems developed with logical rigor
قضایایی که با دقت منطقی تدوین شده اند

8. they developed several tracts of land
آنان چندین قطعه زمین را معمور کردند.

9. he soon developed a feel for the job
به زودی لم کار به دستش آمد.

10. his interest developed as he watched her
همان طور که به او نگاه می کرد علاقه اش بیشتر می شد.

11. she has developed the plot of her novel skilfully
او داستان رمان خود را با مهارت پرداخت کرده است.

12. gradually the wind developed into a strong storm
کم کم وزش باد تبدیل به توفان شد.

13. the two friends developed hard feelings toward each other
دو دوست نسبت به یکدیگر احساس دشمنی کردند.

14. western countries with their developed economies can . . .
کشورهای غربی با اقتصاد پیشرفته خود می توانند . . .

15. a horse's hoof consist of an enormously developed middle digit
سم اسب از یک انگشت بسیار رشد یافته تشکیل شده است.

16. It has developed very fast in the past years,more and more people come here to seek opportunities.
[ترجمه گوگل]در سال های گذشته بسیار سریع توسعه یافته است، افراد بیشتری برای جستجوی فرصت ها به اینجا می آیند
[ترجمه ترگمان]در سال های گذشته بسیار سریع رشد کرده است و افراد بیشتری برای یافتن فرصت ها به اینجا می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Many European countries are developed industrial countries.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورهای اروپایی، کشورهای صنعتی توسعه یافته هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورهای اروپایی کشورهای صنعتی را توسعه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He developed leg muscles by running.
[ترجمه شای شای] او دویدن عضلات پا ی خود را قوی کرد
|
[ترجمه گوگل]او با دویدن عضلات پا را توسعه داد
[ترجمه ترگمان]او با دویدن عضلات پا را توسعه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The company has developed sales through local agents in key markets.
[ترجمه گوگل]این شرکت فروش خود را از طریق نمایندگان محلی در بازارهای کلیدی توسعه داده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت فروش را از طریق عوامل محلی در بازارهای کلیدی توسعه داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He developed a severe migraine headache.
[ترجمه گوگل]او دچار سردرد شدید میگرنی شد
[ترجمه ترگمان]سردرد شدیدی به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A new method of fuel injection was developed during the war.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای تزریق سوخت در طول جنگ ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید تزریق سوخت در طول جنگ گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The basic forms of jacket, vest, and breeches developed slowly.
[ترجمه گوگل]اشکال اصلی ژاکت، جلیقه و شلوار به آرامی توسعه یافت
[ترجمه ترگمان]شکل های پایه ای نیم تنه، جلیقه و شلوار به کندی رشد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mature; advanced
the developed countries are the rich industrialized countries.

پیشنهاد کاربران

در حالت وصفی:
پرورده
بالنده
پرورانده شده
بنیان گذار بودن
developed=بنیان گذار
پیشرفته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : develop
✅️ اسم ( noun ) : development / developer
✅️ صفت ( adjective ) : developing / developmental / developed
✅️ قید ( adverb ) : developmentally
فرق developed و developing
developed توسعه یافته

developing در حال توسعه
ابداع کرد
گسترش می یابد
finely honed ( =extremely well - developed )
کسب کردن
تدوین شده
رشد یافته
تدوین شدن
چاپ شده، ظاهر شده ( عکاسی )
توسعه یافته

issue
رواج دادن
تحول یافته، متحول شده، بسط یافته، گسترش یافته، گسترده، بالیده، تبدیل شده، مبدل، به وجودآمده
مطرح کردن
در بعضی موارد "توضیح دادن"
پرورش یافته
پرورده
توسعه دادن . ایجاد کردن
( Meaning ( made , created
اختراع کردن
از نو ، همیشگی ، زنده
مبتلا شدن به
who have developed cancer افرادی که به سرطان مبتلا شده اند.
ظاهر شده، پدیدار شده
بلوغ ، توسعه یافتن
توسعه یافته
ایجاد شده
رواج دادن
بهبود یافته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس