diagnostic test

/ˌdaɪəgˈnɑːstɪkˈtest//ˌdaɪəɡˈnɒstɪktest/

ازمون تشخیصی

جمله های نمونه

1. The lack of good diagnostic test isn't fortunate.
[ترجمه Sahar] فقدان آزمون تشخیصی مایه تاسف است
|
[ترجمه گوگل]فقدان تست تشخیصی خوب خوش شانس نیست
[ترجمه ترگمان]فقدان خوب تشخیص خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are other diagnostic tests for hyponymy which are either discriminatory but insufficiently general, or general but insufficiently discriminatory.
[ترجمه گوگل]تست های تشخیصی دیگری برای هیپونیمی وجود دارد که یا افتراقی هستند اما به اندازه کافی عمومی نیستند یا کلی هستند اما به اندازه کافی تبعیض آمیز نیستند
[ترجمه ترگمان]تست های تشخیصی دیگری نیز برای hyponymy وجود دارند که یا تبعیض آمیز هستند اما به طور کلی تبعیض آمیز هستند، یا عمومی اما به طور کافی تبعیض آمیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Diagnostic tests and elective surgeries may be postponed or ordered less frequently.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های تشخیصی و جراحی‌های انتخابی ممکن است به تعویق بیفتند یا کمتر سفارش داده شوند
[ترجمه ترگمان]تست های تشخیص و جراحی های گزینشی ممکن است به تعویق بیفتند یا به دفعات کمتری سفارش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This afternoon his doctors performed angioplasty after a diagnostic test showed significant narrowing of one coronary artery at two different sites.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر امروز پزشکان وی پس از انجام یک آزمایش تشخیصی باریک شدن قابل توجه یک شریان کرونر در دو محل مختلف، آنژیوپلاستی را انجام دادند
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر، پزشکان او angioplasty را بعد از یک آزمایش تشخیصی انجام دادند که یک کاهش قابل توجه از یک شریان کرونری در دو محل مختلف را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In addition, the computer would run reading and diagnostic tests, offer remedial programmes and keep complete records of child attainment.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، رایانه آزمایش‌های خواندن و تشخیص را اجرا می‌کند، برنامه‌های اصلاحی ارائه می‌دهد و سوابق کاملی از پیشرفت کودک را نگه می‌دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، کامپیوتر تست های تشخیص و تشخیص را اجرا می کند، برنامه های درمانی ارائه می دهد و سوابق کامل برای دستیابی به کودکان را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They hope to get a diagnostic test and prenatal diagnosis out to people as quickly as possible.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند در اسرع وقت آزمایش تشخیصی و تشخیص قبل از تولد را به مردم ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که آزمایش تشخیصی و تشخیص پیش از تولد را تا جایی که ممکن است به سرعت تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rapid and accurate diagnostic testing capabilities for agents such as Mycoplasma are lacking in the United States.
[ترجمه گوگل]قابلیت‌های تست تشخیصی سریع و دقیق برای عواملی مانند مایکوپلاسما در ایالات متحده وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]قابلیت های آزمایش تشخیصی دقیق و دقیق برای عواملی مانند Mycoplasma در ایالات متحده کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lack of surveillance and limited availability of appropriate diagnostic tests interfere with public health efforts to prevent and control outbreaks.
[ترجمه گوگل]فقدان نظارت و در دسترس بودن محدود تست‌های تشخیصی مناسب در تلاش‌های بهداشت عمومی برای پیشگیری و کنترل شیوع بیماری اختلال ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]فقدان نظارت و دسترسی محدود به تست های تشخیص مناسب با تلاش های بهداشت عمومی برای پیش گیری و کنترل شیوع بیماری تداخل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We recommend that the primary diagnostic test be a 24 - hour urine collection.
[ترجمه گوگل]ما توصیه می کنیم که آزمایش تشخیصی اولیه، جمع آوری ادرار 24 ساعته باشد
[ترجمه ترگمان]ما توصیه می کنیم که تست تشخیصی اولیه یک مجموعه ادرار ۲۴ ساعته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. COPD is confirmed by a simple diagnostic test called "spirometry" that measures how much air a person can inhale and exhale, and how fast air can move into and out of the lungs.
[ترجمه گوگل]COPD با یک آزمایش تشخیصی ساده به نام «اسپیرومتری» تأیید می‌شود که میزان هوای تنفس و بازدم و سرعت حرکت هوا به داخل و خارج از ریه‌ها را اندازه‌گیری می‌کند
[ترجمه ترگمان]COPD با یک آزمایش تشخیصی ساده به نام \"spirometry\" تایید می شود که در آن میزان تنفس فرد می تواند تنفس تنفس و تنفس را تنفس کند و این که چگونه هوای سریع می تواند به داخل و خارج از ریه ها حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To date, biopsies are the only effective diagnostic test for fatty livers.
[ترجمه گوگل]تا به امروز، بیوپسی تنها آزمایش تشخیصی موثر برای کبد چرب است
[ترجمه ترگمان]تا به امروز نمونه برداری تنها تست تشخیصی موثر برای livers چرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Among the testing methods, classroom test, diagnostic test and achievement test can all be chosen.
[ترجمه گوگل]از بین روش های آزمون، آزمون کلاسی، آزمون تشخیصی و آزمون پیشرفت همگی قابل انتخاب هستند
[ترجمه ترگمان]در میان روش های تست، تست تشخیص، تست تشخیصی و آزمون دستاورد می تواند انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The diagnostic test can provide us with a new and strong tool to do it.
[ترجمه گوگل]تست تشخیصی می تواند ابزاری جدید و قوی برای انجام آن در اختیار ما قرار دهد
[ترجمه ترگمان]آزمایش تشخیصی می تواند یک ابزار جدید و قوی برای انجام این کار به ما بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusions SFT was valuable as a diagnostic test in patients suspective of SS.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری SFT به عنوان یک تست تشخیصی در بیماران مشکوک به SS ارزشمند بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری SFT بعنوان یک آزمایش تشخیصی در بیماران suspective از SS ارزشمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective:To investigate special diagnostic test for supinator syndromes.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تست تشخیصی ویژه سندرم سوپیناتور
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی آزمایش تشخیصی خاصی برای syndromes supinator
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• test taken to find out what kind of disease a person has

پیشنهاد کاربران

بپرس