digestible

/daɪˈdʒestəbl̩//dɪˈdʒestəbl̩/

معنی: قابل هضم، خوشگوار، گوارا
معانی دیگر: گوار، زود هضم

جمله های نمونه

1. Vegetable oil is digestible and mineral oil is not.
[ترجمه گوگل]روغن نباتی قابل هضم است و روغن معدنی قابل هضم نیست
[ترجمه ترگمان]روغن گیاهی قابل هضم است و نفت معدنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bananas are easily digestible.
[ترجمه گوگل]موز به راحتی قابل هضم است
[ترجمه ترگمان]موز به راحتی قابل هضم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nevertheless, Blake's achievement in producing digestible theory and illuminating analyses within the confines of such a short book is considerable.
[ترجمه گوگل]با این وجود، دستاورد بلیک در تولید نظریه قابل هضم و تحلیل های روشنگر در محدوده چنین کتاب کوتاهی قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]با این حال، موفقیت (بلیک)در تولید نظریه قابل هضم و تجزیه و تحلیل های illuminating در محدوده این یک کتاب کوتاه قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tragedy, disaster; they moulded them into small, digestible portions.
[ترجمه گوگل]فاجعه، فاجعه؛ آنها آنها را به قطعات کوچک و قابل هضم قالب زدند
[ترجمه ترگمان]تراژدی، فاجعه؛ آن ها را به بخش های کوچک و قابل هضم تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Refreshments started playing their easily digestible pop songs in January 199
[ترجمه گوگل]Refreshments شروع به پخش آهنگ های پاپ به راحتی قابل هضم خود در ژانویه 199 کردند
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی ها در سال ۱۹۹ شروع به پخش آهنگ های پاپ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Single, short leaflets are more digestible.
[ترجمه گوگل]برگچه های منفرد و کوتاه قابلیت هضم بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]تنها چند جزوه کوتاه و کوتاه قابل هضم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I say surprising, because some are as digestible as boot polish while others are simply unwatchable.
[ترجمه گوگل]من می گویم تعجب آور است، زیرا برخی از آنها به اندازه پولیش چکمه قابل هضم هستند در حالی که برخی دیگر به سادگی قابل تماشا نیستند
[ترجمه ترگمان]من تعجب می کنم، چون برخی از آن ها به اندازه لاک ناخن قابل هضم هستند در حالی که برخی دیگر به سادگی قابل هضم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The requirements of digestible proteins were also explored passingly in the experiment.
[ترجمه گوگل]الزامات پروتئین‌های قابل هضم نیز به طور گذرا در آزمایش مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نیازهای of قابل هضم نیز در این آزمایش ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Highly digestible for quick absorption of energy and goodness.
[ترجمه گوگل]بسیار قابل هضم برای جذب سریع انرژی و خوبی
[ترجمه ترگمان]به شدت قابل هضم برای جذب سریع انرژی و خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mother cooked easily digestible millet mash at noon.
[ترجمه Saeedologi] مادر پودر قابل هضم در ظعرپخته است
|
[ترجمه گوگل]مادر پوره ارزن به راحتی قابل هضم را ظهر می پخت
[ترجمه ترگمان]مادر در هنگام ظهر به راحتی قابل هضم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The book's aim was to make economic theory more digestible.
[ترجمه گوگل]هدف کتاب این بود که تئوری اقتصادی را قابل هضم تر کند
[ترجمه ترگمان]هدف این کتاب آن بود که نظریه اقتصادی را بیشتر قابل هضم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That makes a light read, with the serious points easily digestible.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود یک خواندن سبک، با نکات جدی به راحتی قابل هضم باشد
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که یک نور خوانده شود، با نکات جدی قابل هضم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government's plans to sell off state companies in several easily digestible tranches should also help.
[ترجمه گوگل]برنامه‌های دولت برای فروش شرکت‌های دولتی در چندین بخش قابل هضم نیز باید کمک کند
[ترجمه ترگمان]دولت در نظر دارد شرکت های دولتی را در چندین بخش قابل هضم به فروش برساند نیز باید به آن ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yields are best after the second lactation and the smallness of the fat globules makes the milk very digestible.
[ترجمه گوگل]محصول بعد از شیردهی دوم بهتر است و کوچک بودن گلبول های چربی شیر را بسیار قابل هضم می کند
[ترجمه ترگمان]Yields پس از شیردهی دوم بهتر است و کوچکی of چربی باعث می شود که شیر بسیار قابل هضم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل هضم (صفت)
digestible

خوشگوار (صفت)
savory, savoury, tasty, palatable, digestible

گوارا (صفت)
soft, tasty, digestible, digestive, salubrious

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being digested, easily digested
food that is digestible is able to be digested easily.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : digest
✅️ اسم ( noun ) : digestion / digest / digestibility
✅️ صفت ( adjective ) : digestive / digestible
✅️ قید ( adverb ) : _
سبک
غذای سبک
digestible ( تغذیه )
واژه مصوب: گوارش پذیر
تعریف: ویژگی غذایی که قابل گوارش باشد
قابل درک، فهمیدنی
قابل هضم

بپرس