disappear

/ˌdɪsəˈpɪr//ˌdɪsəˈpɪə/

معنی: غایب شدن، ناپدید شدن، نابود شدن، پیدا نبودن، ناپیدا شدن
معانی دیگر: ناپدید کردن یا شدن، ناآشکار کردن یا شدن، نامریی کردن یا شدن، محو شدن، از بین رفتن، معدوم شدن، از میان برداشته شدن، برچیده شدن

جمله های نمونه

1. to disappear into thin air
کاملا ناپدید شدن،غیب شدن

2. Like sunlight, sunset, we appear, we disappear. We are so important to some, but we are just passing through.
[ترجمه گوگل]مثل نور خورشید، غروب، ظاهر می شویم، ناپدید می شویم ما برای بعضی ها خیلی مهم هستیم، اما در حال عبور هستیم
[ترجمه ترگمان] مثل نور خورشید، غروب خورشید، ما ناپدید میشیم ما خیلی برای بعضی چیزها اهمیت داریم، اما ما فقط داریم از اینجا رد میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Disappear a memory. And leaving is unforgettable memories.
[ترجمه گوگل]یک خاطره را محو کن و رفتن خاطراتی فراموش نشدنی است
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن یه خاطره و رفتن خاطرات فراموش نشدنی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was uncharacteristic of her father to disappear like this.
[ترجمه گوگل]از خصوصیات پدرش نبود که اینطور ناپدید شود
[ترجمه ترگمان]به غیر از این بود که پدرش اینطوری ناپدید بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Promises are often like the butterfly, which disappear after beautiful hover.
[ترجمه گوگل]وعده ها اغلب مانند پروانه هستند که پس از شناور زیبا ناپدید می شوند
[ترجمه ترگمان]وعده ها اغلب شبیه پروانه ای است که پس از شناور شدن زیبایی ناپدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. promises are often like the butterfly, which disappear after beautiful hover.
[ترجمه گوگل]وعده ها اغلب مانند پروانه هستند که پس از شناور زیبا ناپدید می شوند
[ترجمه ترگمان]وعده های اغلب شبیه پروانه ای است که پس از شناور شدن هوا ناپدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some people are like dark clouds. When they disappear, it's a brighter day.
[ترجمه گوگل]بعضی آدمها مثل ابرهای سیاه هستند وقتی آنها ناپدید می شوند، روز روشن تری است
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم مثل ابره ای تیره هستند وقتی آن ها ناپدید می شوند، روز روشنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He would disappear for weeks on end.
[ترجمه زرا] اون هفته ها هست که ناپدید شده است
|
[ترجمه Aryamovahedin] آقا ه نا پدید شد برای هفته ها و تمام
|
[ترجمه گوگل]او برای هفته ها ناپدید می شد
[ترجمه ترگمان]هفته ها بود که ناپدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They approach, embrace, and poof! they disappear in a blinding flash of light.
[ترجمه گوگل]نزدیک می شوند، در آغوش می گیرند و پوف می کنند! آنها در یک نور کورکننده ناپدید می شوند
[ترجمه ترگمان]به همدیگر نزدیک می شوند، یکدیگر را در آغوش می کشند و پوف! در نور کور کننده نور ناپدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They believed that these problems would disappear under socialism.
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که این مشکلات در سوسیالیسم از بین خواهند رفت
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که این مشکلات تحت سوسیالیسم ناپدید خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He saw something dark disappear behind the curtain of leaves.
[ترجمه Ala.m] او چیز سیاهی رو دید که پشت برگ ها ناپدید شد
|
[ترجمه گوگل]او دید که چیزی تیره از پشت پرده برگ ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]چیزی را دید که پشت پرده برگ ها ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why would she disappear the day before her holiday? It just doesn't add up.
[ترجمه گوگل]چرا او یک روز قبل از تعطیلاتش ناپدید می شود؟ فقط جمع نمی شود
[ترجمه ترگمان]چرا باید روز قبل از تعطیلات ناپدید بشه؟ فقط با عقل جور در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A number of species could soon disappear forever.
[ترجمه kosar] تعدادی از گونه ها به زودی برای همیشه منقرض میشوند
|
[ترجمه گوگل]تعدادی از گونه ها می توانند به زودی برای همیشه ناپدید شوند
[ترجمه ترگمان]تعدادی از گونه ها به زودی برای همیشه ناپدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Price control would gradually disappear in favor of a free market.
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غایب شدن (فعل)
abscond, disappear, get absent

ناپدید شدن (فعل)
disappear, vanish

نابود شدن (فعل)
disappear

پیدا نبودن (فعل)
disappear

ناپیدا شدن (فعل)
disappear

تخصصی

[ریاضیات] پاک شدن

انگلیسی به انگلیسی

• go out of sight; become extinct, cease to exist
if someone or something disappears, they go where they cannot be seen or found.
to disappear also means to stop existing or happening.

پیشنهاد کاربران

Disappear means not appear.
When sun disappear, we can't see that.
We can't see disappear things.
you disappear on me
غالم گذاشتی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : disappear
✅️ اسم ( noun ) : disappearance
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
vanish
طَمسیدَن.
طَمساندَن.
disappear ( verb ) = vanish ( verb )
به معناهای : ناپدید شدن، غیب شدن، دود شدن و به هوا رفتن، محو شدن، گم و گور شدن، نامرئی شدن
غیبیدن = غیب شدن
م ث چجوری تونست بِغیبه؟!
غیباندن = غیب کردن
اگه بِتونی این ساختمون رو بِغیبونی، اون موقع شعبده باز واقعی هستی.
*منظورم از غیبوندن اون معنی منفی اش نبود.
ناپدیدیدن = ناپدید شدن یا کردن
م. ث جوری ناپَدیدید که هیشکی اثری ازش نَپیدایید.
disappear ( verb ) = evaporate ( verb )
به معناهای: ناپدید شدن، از بین رفتن، دود هوا شدن
پنهان شدن
نابودشدن - ناپدید شدن
Disappearمخالف appear
به معنای ناپدید شدن، از بین رفتن، محو شدن، نابود شدن
Become impossible to see ( find ) sth or sb
سربه نیست شدن
ناپدید شدن_ نابودشدن _از بین رفتن
غیب شدن
محو شدن
ناپدید شدن ، مهو شدن ، از دید خارج شدن . همه ی اینها میشود ولی اگه از بین رفتن یا نابود شدن رو به کار ببرین غلط هستش : ) ) ) )
رفع کردن/شدن
رد شدن، ازبین رفتن، لغو شدن، پس گرفته شدن
رخت بربستن
become impossible to see or find
the moon disappeared behind the clouds
ماه در پشت ابر ها ناپدید شد
نامریی شدن
گم شدن
ناپدید
hide
ناپدید شدن
رنگ باختن
به معنی "منقرض شدن" هم هست
ویران شدن
فراموش شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس