discarded

/ˌdɪˈskɑːrd//dɪˈskɑːd/

دور انداختن، ول کردن دورانداختن، دست کشیدن از، متروک ساختن

جمله های نمونه

1. she discarded a jack and picked up an ace
او سرباز را انداخت و آس را برداشت.

2. a butterfly that has discarded its chrysalis
پروانه ای که شفیره ی خود را دور انداخته است

3. as soon as spring arrived, she discarded her winter clothes
به مجرد فرار رسیدن بهار لباس های زمستانی خود را کنار گذاشت.

4. customs that had outlasted their usefulness were discarded
سنت هایی که بی فایده شده بودند کنار گذاشته شدند.

5. These ideas have now been completely discarded.
[ترجمه گوگل]این ایده ها اکنون کاملاً کنار گذاشته شده اند
[ترجمه ترگمان]این ایده ها اکنون کاملا کنار گذاشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He discarded an old hat and an old pair of shoes.
[ترجمه گوگل]او یک کلاه کهنه و یک جفت کفش کهنه را دور انداخت
[ترجمه ترگمان]کلاه کهنه و یک جفت کفش کهنه را دور انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A discarded cigarette sparked a small brush fire.
[ترجمه گوگل]یک سیگار دور ریخته شده باعث آتش سوزی کوچکی شد
[ترجمه ترگمان]یک سیگار دور ریخته جرقه یک آتش کوچک را زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He discarded before picking up another card.
[ترجمه گوگل]او قبل از برداشتن یک کارت دیگر دور انداخت
[ترجمه ترگمان]قبل از آن که کارت دیگری بردارد، دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Older managers have been discarded in favour of younger people.
[ترجمه گوگل]مدیران مسن تر به نفع افراد جوان کنار گذاشته شده اند
[ترجمه ترگمان]مدیران قدیمی تر به نفع جوانان کنار گذاشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She discarded a four, and picked up a king.
[ترجمه گوگل]او یک چهار را دور انداخت و یک پادشاه را برداشت
[ترجمه ترگمان]او چهار نفر را کنار زد و یک شاه را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next player discarded a club.
[ترجمه گوگل]بازیکن بعدی یک باشگاه را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]بازیکن بعدی یک باشگاه را دور انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hundreds of ideas had been tried and discarded during two years of brainstorming.
[ترجمه گوگل]صدها ایده در طول دو سال طوفان فکری امتحان شده و کنار گذاشته شده بودند
[ترجمه ترگمان]صدها ایده در طی دو سال طوفان فکری به دور ریخته و دور ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He discarded a three,and picked up a Queen.
[ترجمه گوگل]او سه را دور انداخت و یک ملکه برداشت
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها را کنار گذاشت و یک ملکه را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The room was littered with discarded newspapers.
[ترجمه گوگل]اتاق پر از روزنامه های دور ریخته شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از روزنامه های دور ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A pied-piper's trail of opportunity discarded, needless abasement endured, and a grievous ransom paid in blood and treasure.
[ترجمه گوگل]دنباله‌ای از فرصت‌ها دور ریخته شد، تحقیر بی‌ضروری ماندگار شد، و باج هولناکی با خون و گنج پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]یک رد pied از فرصت دور ریخته، تحقیر بی مورد، و یک باج شدید پرداخت شده در خون و گنج را تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cast aside; disposed of as useless; rejected

پیشنهاد کاربران

کنار گذاشته شده
رها شده،
کنار گذاشتن
دور انداخته شد - کنار گذاشته شد
دورریخته، دورانداخته، دورافکنده، آشغالی
ترکیبِ discarded items یعنی خرت وپرت، آت وآشغال
از بین رفته، از میان برده شده

بپرس