discerning

/ˌdɪˈsɜːrnɪŋ//dɪˈsɜːnɪŋ/

معنی: فهمیده، بینا
معانی دیگر: اهل تمیز، بصیر، نیمادگر

جمله های نمونه

1. a discerning critic
هنرسنج پردرایت

2. one of the discerning notables
یکی از بزرگان اهل تمیز

3. She is incapable of discerning right from wrong.
[ترجمه گوگل]او قادر به تشخیص حق از باطل نیست
[ترجمه ترگمان]او قادر به تشخیص درستی از اشتباه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The discerning customer will recognize this as a high quality product.
[ترجمه گوگل]مشتری فهیم این را به عنوان یک محصول با کیفیت بالا می شناسد
[ترجمه ترگمان]مشتری باهوش این را به عنوان یک محصول با کیفیت بالا تشخیص خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is a very discerning art critic.
[ترجمه گوگل]او یک منتقد هنری بسیار برجسته است
[ترجمه ترگمان]او یک منتقد هنری بسیار باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Politicians are good at discerning public opinion.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران در تشخیص افکار عمومی خوب هستند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در تشخیص نظرات مردم خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nigel wondered if any film star would be discerning enough to employ him if he applied for a chauffeur's job.
[ترجمه گوگل]نایجل به این فکر می‌کرد که آیا ستاره‌ای در سینما به اندازه کافی فهیم است که اگر برای شغل راننده درخواست کند، او را استخدام کند
[ترجمه ترگمان]نی گل از خود می پرسید اگر یک ستاره سینما می تواند به اندازه کافی باهوش باشد که او را استخدام کند اگر شغل راننده را به کار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At least there were a few discerning spirits in Yorkshire.
[ترجمه گوگل]حداقل در یورکشایر چند روح باهوش وجود داشت
[ترجمه ترگمان]حداقل چند نفر در یورک شر وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Full football kit for a discerning 10-year-old will probably cost parents about £40.
[ترجمه گوگل]لباس کامل فوتبال برای یک بچه 10 ساله باهوش احتمالاً 40 پوند برای والدین هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]کیت کامل فوتبال برای a ۱۰ ساله احتمالا ۴۰ پوند برای والدین هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More discerning diners can sample such traditional Biltmore fare as gulf shrimp and crab claws on ice.
[ترجمه گوگل]مهمانان باهوش تر می توانند غذاهای سنتی Biltmore مانند میگوی خلیج و چنگال خرچنگ روی یخ را امتحان کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد discerning می توانند از چنین کرایه Biltmore سنتی به عنوان میگو و پنجه های خرچنگ دریایی در یخ استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Discerning investors will find the guide useful.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران فهیم این راهنما را مفید خواهند یافت
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران Discerning راهنما را مفید خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A superb choice for the discerning holidaymaker.
[ترجمه گوگل]یک انتخاب عالی برای مسافرهای خوش سلیقه
[ترجمه ترگمان]یه انتخاب عالی برای تشخیص holidaymaker
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book will charm discerning readers.
[ترجمه کاربر] این کتاب خوانندگان فهیم را جذب خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]کتاب خوانندگان فهیم را مجذوب خود خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کتاب خوانندگان را قادر خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For smart people, discerning people, the clutter and crush had eventually become too much.
[ترجمه گوگل]برای افراد باهوش، افراد باهوش، درهم و برهمی و دلسوزی در نهایت بیش از حد شده بود
[ترجمه ترگمان]برای افراد باهوش، تشخیص افراد، درهم و برهم زدن و درهم شکستن در نهایت خیلی زیاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فهمیده (صفت)
understanding, knowing, discerning

بینا (صفت)
perspicacious, discerning, seeing

انگلیسی به انگلیسی

• discriminating, wise, perceptive, shrewd
a discerning person is good at judging the quality of something.

پیشنهاد کاربران

۱. بصیر. موشکاف. نکته سنج ۲. خبره. کارآزموده ۳. ظریف ۴. با سلیقه
مثال:
So that we may see whether she is discerning or if she is one of the undiscerning ones.
برای اینکه ما ممکن است متوجه بشویم که آیا او بصیر است یا از کسانی که بصیرت ندارند.
خردمندانه
بادرایت
. e. g
New forms of media allow audiences a wide range of choices that enhance the overall experience
. . .
Instead of reading a single news outlet that might have a liberal or conservative bias, a discerning reader can seek out multiple viewpoints and find the news that is most trustworthy over time
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : discern
✅️ اسم ( noun ) : discernment
✅️ صفت ( adjective ) : discerning / discernible
✅️ قید ( adverb ) : _
آگاه، فهیم، خبره
مشکل پسند ( discerning buyer )
به درستی/به خوبی/با دقت، فهمیدن/دانستن/دیدن و . . .
discerning eye:درک و شعور بالا داشتن. فهمیده بودن
باکمالات
تیزبین، نکته سنج، تیزفهم، باریک بین
آگاهانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس