discriminant


معنی: جدا کننده، تفکیک کننده، مشخص کننده
معانی دیگر: (ریاضی) مبین، ممیز، تابع مبین

جمله های نمونه

1. Using techniques such as discriminant analysis and cluster analysis, a model is being developed which represents the occupational structure for women.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تکنیک هایی مانند تجزیه و تحلیل متمایز و تحلیل خوشه ای، مدلی در حال توسعه است که ساختار شغلی زنان را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تکنیک هایی مانند آنالیز افتراقی و تحلیل خوشه ای، مدلی ایجاد می شود که ساختار شغلی زنان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Part four introduces multiple discriminant analysis as an individual-directed technique based on normal distribution assumptions.
[ترجمه گوگل]بخش چهارم تجزیه و تحلیل تفکیک چندگانه را به عنوان یک تکنیک هدایت‌شده فردی بر اساس مفروضات توزیع نرمال معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]بخش چهار، آنالیز افتراقی چندگانه را به عنوان یک تکنیک مبتنی بر فرد براساس فرضیات توزیع نرمال معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He analysed the results using a technique called discriminant function analysis.
[ترجمه گوگل]او نتایج را با استفاده از تکنیکی به نام آنالیز تابع متمایز تجزیه و تحلیل کرد
[ترجمه ترگمان]او نتایج را با استفاده از تکنیکی به نام آنالیز تابع تفکیک تحلیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The results showed the method of discriminant analysis was useful and the discriminant function was valid.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که روش تحلیل تفکیک مفید بوده و تابع تفکیک معتبر است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که روش آنالیز افتراقی مفید بوده و تابع تفکیک معتبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A generalization of Linear Active Discriminant Functions named as Nonlinear Active Discriminant Functions (nonlinear ADF) to deal with nonlinear deformations of handwritten character is proposed.
[ترجمه گوگل]تعمیم توابع متمایز فعال خطی به نام توابع متمایز فعال غیرخطی (ADF غیرخطی) برای مقابله با تغییر شکل‌های غیرخطی کاراکتر دست‌نویس پیشنهاد شده‌است
[ترجمه ترگمان]یک تعمیم از توابع متمایز کننده خطی به نام تابع متمایز کننده غیر خطی (ADF غیر خطی)برای مقابله با تغییر شکل غیر خطی کاراکتر دست نوشته شده پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The discriminant matrix in this method satisfy the complete consistency, and it need not to do the consistency check .
[ترجمه گوگل]ماتریس تمایز در این روش سازگاری کامل را برآورده می کند و نیازی به بررسی سازگاری ندارد
[ترجمه ترگمان]ماتریس افتراقی در این روش ثبات کامل را ارضا می کند، و لازم نیست بررسی ثبات انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A novel face recognition method called null space discriminant projection embedding(NDPE) is proposed.
[ترجمه گوگل]یک روش جدید تشخیص چهره به نام جاسازی طرح تفکیک کننده فضای خالی (NDPE) پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش بازشناسی چهره جدید به نام تعبیه projection فضای پوچ (NDPE)پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These variables fishers and Bayes discriminant functions to distinguish sexual dimorphism the three strains.
[ترجمه گوگل]این متغیرها فیشر و بیز برای تشخیص دوشکلی جنسی سه سویه عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]این متغیرهای ماهیگیر و توابع افتراقی بیز تمایز جنسی را بین این سه سویه تشخیص می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Data was analyzed by stepwise discriminant analysis.
[ترجمه گوگل]داده ها با استفاده از تجزیه و تحلیل تمایز گام به گام تجزیه و تحلیل شد
[ترجمه ترگمان]داده ها با آنالیز افتراقی گام به گام تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A novel recognition method called Active Discriminant Function ( ADF ) for handwriting recognition is presented.
[ترجمه گوگل]یک روش تشخیص جدید به نام تابع تشخیص فعال (ADF) برای تشخیص دست خط ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش شناسایی جدید به نام تابع متمایز کننده (ADF)برای تشخیص دستخط ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The paper expounds the application of Bayes discriminant analysis in safety evaluation.
[ترجمه گوگل]این مقاله کاربرد تحلیل تفکیک کننده بیز را در ارزیابی ایمنی تشریح می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله کاربرد آنالیز افتراقی بیز را در ارزیابی ایمنی شرح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Based on the increment of diversity and covariant discriminant function, the protein subnuclear location was predicted by using of the amino acid compositions and N-terminal dipeptide compositions.
[ترجمه گوگل]بر اساس افزایش تنوع و عملکرد متمایز کوواریانس، مکان زیر هسته‌ای پروتئین با استفاده از ترکیبات اسید آمینه و ترکیبات دی پپتیدی N ترمینال پیش‌بینی شد
[ترجمه ترگمان]براساس افزایش تنوع و عملکرد متمایز covariant، موقعیت subnuclear با استفاده از ترکیبات آمینو اسید و ترکیبات dipeptide N - ترمینال پیش بینی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion: discriminant function of wind - heat with the liver - fire attacks on the disturbance type Discriminant better.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: عملکرد تفکیک باد - گرما با کبد - آتش به نوع اختلال تشخیص بهتر حمله می‌کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: تابع تفکیک کننده باد - گرمای ناشی از حمله آتش کبد به نوع اختلال، بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion: Maxium likelihood discriminant method is practical in quantitative diagnosis of syndromes of apoplectic sequela.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: روش تفکیک حداکثر احتمال در تشخیص کمی سندرم‌های عوارض آپوپلکتیک کاربردی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: روش افتراقی احتمال Maxium در تشخیص کمی از syndromes سکته مغزی عملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا کننده (اسم)
divider, discriminant, insulator

تفکیک کننده (صفت)
diacritic, discriminant, diacritical

مشخص کننده (صفت)
discriminant

تخصصی

[ریاضیات] مبیّن
[آمار] تشخیص دهنده

پیشنهاد کاربران

جداساز
discriminant ( ریاضی )
واژه مصوب: مبیّن
تعریف: عبارتی جبری برحسب ضریب های یک معادلۀ چندجمله‏ای که اطلاعاتی دربارۀ ریشه‏های چندجمله‏ای به دست می دهد|||متـ . مبیّن چندجمله‏ای discriminant of a polynomial
همان دلتا در حل معادله درجه 2 می باشد.

بپرس