discursive

/ˌdɪˈskɜːrsɪv//dɪˈskɜːsɪv/

معنی: استدلالی، برهانی
معانی دیگر: (سخن یا اندیشه یا نگاشته) نامربوط، بی ترتیب، پراکنده، فرنودی، سرگردان

جمله های نمونه

1. What Brooke-Rose does with discursive and textual matter in much of her previous fiction she does here with personae.
[ترجمه گوگل]کاری که بروک-رز با موضوع گفتمانی و متنی در بسیاری از داستان های قبلی خود انجام می دهد، او در اینجا با شخصیت ها انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]چیزی که بروک - رز با discursive و متنی که در بسیاری از داستان های گذشته اش وجود دارد با personae در اینجا زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The first is discursive or verbal consciousness.
[ترجمه گوگل]اولین مورد آگاهی گفتمانی یا کلامی است
[ترجمه ترگمان]اولی یک آگاهی گفتاری یا شفاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This discursive attack is paralleled by a scathing social critique.
[ترجمه گوگل]این حمله گفتمانی به موازات یک نقد اجتماعی تند است
[ترجمه ترگمان]این حمله استدلالی، به موازات یک انتقاد اجتماعی کوبنده، به موازات آن صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was no neat distinction between juridical and discursive forms of power.
[ترجمه گوگل]هیچ تمایز دقیقی بین اشکال حقوقی و گفتمانی قدرت وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تمایزی بین صورت های حقوقی و قیاسی قدرت وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These transition-metaphors operate at several discursive levels.
[ترجمه گوگل]این استعاره های گذار در چندین سطح گفتمانی عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]این استعاره در چندین سطح استدلالی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet, any critical attempt to reduce to discursive terms the emotional and poetic appeal of the film seems doomed to failure.
[ترجمه گوگل]با این حال، هر تلاش انتقادی برای کاهش جذابیت عاطفی و شاعرانه فیلم به اصطلاحات گفتمانی محکوم به شکست به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر تلاش انتقادی برای کاهش دادن به عبارات استدلالی، جاذبه عاطفی و شاعرانه این فیلم محکوم به شکست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now their conversation was discursive and jokey.
[ترجمه گوگل]حالا صحبت آنها بحثی و شوخی بود
[ترجمه ترگمان]در این موقع گفتگوی آن ها discursive و jokey بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But such analyses do not take the discursive power of historical and social relations seriously enough.
[ترجمه گوگل]اما چنین تحلیل هایی قدرت گفتمانی روابط تاریخی و اجتماعی را به اندازه کافی جدی نمی گیرند
[ترجمه ترگمان]اما چنین analyses قدرت استدلالی روابط تاریخی و اجتماعی را به اندازه کافی جدی نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The text can be highly discursive and reads like a series of points rather randomly formed into short paragraphs.
[ترجمه گوگل]متن می تواند به شدت گفتمانی باشد و مانند یک سری نکات به صورت تصادفی در پاراگراف های کوتاه بخواند
[ترجمه ترگمان]متن می تواند بسیار استدلالی باشد و مانند مجموعه ای از نقاط به جای آنکه به طور تصادفی در پاراگراف های کوتاه شکل بگیرد، خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rich's novels are circling and discursive.
[ترجمه گوگل]رمان های ریچ چرخشی و گفتمانی هستند
[ترجمه ترگمان]novels ثروتمند در circling و discursive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For a human reader a discursive natural language definition is a more sensible format.
[ترجمه گوگل]برای یک خواننده انسانی، یک تعریف گفتمانی زبان طبیعی قالب معقول تری است
[ترجمه ترگمان]برای یک خواننده انسان، تعریف زبان طبیعی گفتاری، فرمت sensible است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We're in the same world,the same linguistic,the same discursive the same theological world as the Gospel of John.
[ترجمه گوگل]ما در همان جهان هستیم، همان زبانی، همان گفتمانی، همان دنیای الهیاتی که انجیل یوحنا دارد
[ترجمه ترگمان]ما در همان جهان هستیم، همان زبانی که همان جهان دینی را به عنوان انجیل یوحنا discursive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They complained that my writing was becoming too discursive.
[ترجمه گوگل]آنها شکایت کردند که نوشته من بیش از حد گفتمانی شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها شکایت داشتند که نویسندگی من بیش از حد استدلالی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The purpose and methods of discursive OD were analysed.
[ترجمه گوگل]هدف و روش های OD گفتمانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]هدف و روش های توسعه سازمانی تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استدلالی (صفت)
adductive, discursive, argumentative, logical, logistic, ratiocinative, syllogistic

برهانی (صفت)
discursive, theorematic

انگلیسی به انگلیسی

• moving from topic to topic; rambling
discursive speech or writing expresses someone's ideas or opinions in a very long and detailed way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بحثی، استدلالی، برهانی
گفتمانی
the political candidate was discursive when asked what his position in poverty
از نامزد سیاسی وقتی سوال می شود که نقش او در رابطه با فقر چیست ، به هم ریخت.

تو در تو
دو وجهی ( یا چند وجهی )
از موضوعی به موضوعی پریدن
پراکنده . نامربوط. سازماندهی نشده . بی ترتیب
( فلسفه، زبان شناسی ) غیر منسجم، پرگریز، بی هدف.
گفتمانی
مرحله به مرحله

بپرس