dismemberment

/ˌdɪˈsmembərmənt//dɪsˈmembəmənt/

معنی: قطع، بریدن
معانی دیگر: اندام

جمله های نمونه

1. It is also the case that after the dismemberment of Dionysos there is also the restoration of Dionysos to life.
[ترجمه گوگل]همچنین این مورد است که پس از تجزیه دیونیزوس نیز بازگرداندن دیونیزوس به زندگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین چنین موردی وجود دارد که پس از تجزیه of، احیای مجدد of به زندگی نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The 1648 Treaty of Westphalia saw its dismemberment and division into more than 300 individual and sovereign states and principalities.
[ترجمه گوگل]معاهده وستفالن در سال 1648 با تجزیه و تقسیم آن به بیش از 300 ایالت و حکومت مستقل و مستقل مواجه شد
[ترجمه ترگمان]پیمان وستفالی شاهد تجزیه و تقسیم آن به بیش از ۳۰۰ کشور مستقل و مستقل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The myth of the dismemberment of Dionysos by the Titans, however, provides a possible clue to the solution.
[ترجمه گوگل]با این حال، افسانه تکه تکه شدن دیونیزوس توسط تایتان‌ها، سرنخی ممکن برای راه‌حل ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، افسانه قطع Dionysos توسط دیوان عالی، یک سرنخ ممکن برای راه حل فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Loss of finger function" means complete dismemberment of finger from distal interphalangeal joint or ankylosis from proximal interphalangeal joint or joint unable to move as intended.
[ترجمه گوگل]"از دست دادن عملکرد انگشت" به معنای جدا شدن کامل انگشت از مفصل بین فالانژیال دیستال یا آنکیلوز از مفصل یا مفصل بین فالانژیال پروگزیمال است که قادر به حرکت نیست
[ترجمه ترگمان]\"فقدان عملکرد انگشت\" به معنی تجزیه کامل انگشت از مفصل interphalangeal دوربرد یا ankylosis از مفاصل interphalangeal مجاور یا مفاصل joint مجاور می باشد که قادر به حرکت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Continued war with the United States would most certainly result in further dismemberment of national territory.
[ترجمه گوگل]ادامه جنگ با ایالات متحده قطعاً منجر به تجزیه بیشتر قلمرو ملی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ادامه جنگ با ایالات متحده قطعا منجر به تجزیه بیشتر قلمرو ملی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police arrive but later charge Audrey with murder and dismemberment.
[ترجمه گوگل]پلیس از راه می رسد اما بعداً آدری را به قتل و تکه تکه متهم می کند
[ترجمه ترگمان]پلیس میرسه اما بعد از اینکه \"آدری\" رو با قتل و قتل متهم میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If these six parasites find an attachment, there will be dismemberment. .
[ترجمه گوگل]اگر این شش انگل پیوندی پیدا کنند، تجزیه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر این شش parasites یک وابستگی پیدا کنند، از هم جدا خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maryvonne told me about her nightmares, every single night, violent images of rape, murder, dismemberment.
[ترجمه گوگل]مریوون در مورد کابوس هایش، هر شب، تصاویر خشونت آمیز تجاوز جنسی، قتل، تکه تکه کردن بدن به من گفت
[ترجمه ترگمان]Maryvonne در مورد کابوس های او به من گفت، هر شب، تصاویر خشن تجاوز، قتل و دریدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They found a scene of unbelievable horror involving bodies in various states of decay and dismemberment.
[ترجمه گوگل]آنها صحنه ای از وحشت باورنکردنی را یافتند که شامل اجساد در حالات مختلف پوسیدگی و تکه تکه شدن بود
[ترجمه ترگمان]آن ها صحنه ای از وحشت باور نکردنی را در میان اجساد در حالت های مختلف تجزیه و تجزیه و تجزیه و تحلیل پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He committed a serious offence and will be executed by dismemberment.
[ترجمه گوگل]او مرتکب جرم شدیدی شده و با قطعه قطعه کردن اعدام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او مرتکب یک جرم جدی شد و با قطع آن اعدام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Almost at the same time, the India of the Persia of middle east, South Asia dismemberment.
[ترجمه گوگل]تقریباً در همان زمان، هند از ایران در شرق میانه، آسیای جنوبی تجزیه شد
[ترجمه ترگمان]تقریبا در همان زمان، هند از خاور میانه، جنوب آسیا، از هم جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In feudal society, some slave owners persecuted the common people with methods like dismemberment.
[ترجمه گوگل]در جامعه فئودالی، برخی از برده داران با روش هایی مانند قطعه قطعه کردن، مردم عادی را مورد آزار و اذیت قرار می دادند
[ترجمه ترگمان]در جامعه فئودالی، برخی از مالکان غلامان، مردم عادی را با روش هایی مانند تجزیه و تحلیل مورد آزار و اذیت قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He would kill them with a variety of methods, which included dismemberment, decapitation and disembowelment.
[ترجمه گوگل]او آنها را با روش‌های مختلفی می‌کشت، که شامل تکه تکه کردن، سر بریدن و شکافتن روده می‌شد
[ترجمه ترگمان]او آن ها را با انواع مختلفی از روش ها که شامل تجزیه، سر بریدن و disembowelment می شد، می کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What role, for example, had Jews played in the Polish monarchy before its dismemberment in 1795?
[ترجمه گوگل]مثلاً یهودیان چه نقشی در سلطنت لهستان قبل از تجزیه آن در سال 1795 داشتند؟
[ترجمه ترگمان]مثلا، برای مثال، یهودیان در پادشاهی لهستانی، قبل از تجزیه آن در سال ۱۷۹۵، نقش داشتند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع (اسم)
cut, ablation, cutting, format, outage, disconnection, abscission, rupture, dissection, slack, dismemberment, positivism, concision, disruption, excision, resection, scissors, severance, tearing off

بریدن (اسم)
carving, dismemberment

انگلیسی به انگلیسی

• dissection, tearing to pieces, amputation; dividing up
dismemberment is the pulling off or cutting off of the arms and legs of a person or animal; a formal word.
dismemberment is also the dividing of a country or area of land into smaller parts; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس