disqualified

/ˌdɪˈskwɑːləˌfaɪ//dɪsˈkwɒlɪfaɪ/

سلب صلاحیت کردن از، شایسته ندانستن، مردودکردن(درامتحان وغیره)

جمله های نمونه

1. he jumped the gun and was disqualified
او زود شروع کرد و از مسابقه ی دو اخراج شد.

2. his lack of sufficient education and experience disqualified him for this job
نداشتن تحصیلات و تجربه ی کافی موجب سلب صلاحیت او از این شغل گردید.

3. Her age disqualified her for the job.
[ترجمه گوگل]سن او او را برای این کار محروم کرد
[ترجمه ترگمان]سن او برای این کار او را رد صلاحیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was convicted of corruption, and will be disqualified from office for seven years.
[ترجمه ابوالقاسم حاجی محمد زمانی] بعنوان صفت : بی صلاحیت - نالایق - مردود
|
[ترجمه گوگل]وی به اتهام فساد مالی محکوم شد و به مدت هفت سال از سمت خود محروم خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فساد مجرم شناخته شد و مدت هفت سال از کار برکنار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was disqualified from the council for non-attendance.
[ترجمه گوگل]او به دلیل عدم حضور در شورا رد صلاحیت شد
[ترجمه ترگمان]او برای عدم حضور در این شورا رد صلاحیت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anyone caught cheating will be immediately disqualified from the exam.
[ترجمه گوگل]هر کسی که در حال تقلب باشد بلافاصله از امتحان محروم می شود
[ترجمه ترگمان]هر کسی که تقلب می کند بلافاصله از این امتحان رد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was disqualified from the competition on a technicality.
[ترجمه گوگل]او به دلیل فنی از مسابقات محروم شد
[ترجمه ترگمان] اون از رقابت برای شرکت حذف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The gold-medal winning weightlifter was disqualified after testing positive for anabolic steroids.
[ترجمه گوگل]وزنه بردار برنده مدال طلا پس از مثبت بودن تست استروئید آنابولیک محروم شد
[ترجمه ترگمان]مدال طلای برنده مدال طلا پس از آزمایش مثبت for anabolic، رد صلاحیت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Players are warned, fined and can even be disqualified for unsporting actions in the heat of contest.
[ترجمه گوگل]بازیکنان اخطار می‌شوند، جریمه می‌شوند و حتی می‌توانند به دلیل اقدامات غیرورزشی در اوج رقابت‌ها محروم شوند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان هشدار داده می شوند، جریمه می شوند و حتی می توانند به خاطر اقدامات unsporting در گرماگرم رقابت رد صلاحیت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two top athletes have been disqualified from the championship after positive drug tests.
[ترجمه ابوالقاسم حاجی محمد زمانی] دو ورزشکار رده بالا بعداز مثبت شدن تست دوپینگ از مسابقات قهرمانی محروم شدند .
|
[ترجمه گوگل]دو ورزشکار برتر پس از مثبت شدن تست مواد مخدر از مسابقات قهرمانی محروم شدند
[ترجمه ترگمان]دو ورزش کار برتر بعد از آزمایش های مثبت مواد مخدر از این رقابت ها محروم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Candidates found cheating in any exam will be disqualified from all their exams.
[ترجمه گوگل]داوطلبانی که در هر آزمونی تقلب کنند، از تمام امتحانات خود محروم خواهند شد
[ترجمه ترگمان]داوطلبان تقلب در هر امتحان را از تمام امتحانات خود رد صلاحیت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their health disqualified them from military service.
[ترجمه گوگل]سلامتی آنها را از خدمت سربازی محروم کرد
[ترجمه ترگمان]سلامت آن ها آن ها را از خدمت سربازی رد صلاحیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A heart condition disqualified him for military service.
[ترجمه گوگل]عارضه قلبی او را از خدمت سربازی محروم کرد
[ترجمه ترگمان]یک شرط قلبی او را برای خدمت سربازی رد صلاحیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was disqualified in the first round.
[ترجمه گوگل]او در دور اول رد صلاحیت شد
[ترجمه ترگمان] اون در راند اول رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unfit, unable; made ineligible; deprived of official status

پیشنهاد کاربران

۱. فاقد صلاحیت ۲. محروم
مثال:
In the 2003 track and field world championship the 100 - meter runner, Jon Durmond, was disqualified for a false start.
در مسابقات دو و میدانی قهرمانی جهان یک دونده دوی ۱۰۰ متر به نام جان دورموند برای یک شروع اشتباه محروم شد.
فاقد شرایط لازم
ناشایست، نالایق، بی کفایت
رد صلاحیت شده

بپرس